پیشنهادهای بهروز.ک (١١٤)
**۱. �شَهر یوش� ( ترکیب جغرافیایی ) :** در این برداشت، جزءِ نخستِ واژه �شهر� در معنیِ �آبادی، ولایت، قلمرو� آمده و جزءِ دوم �یوش� اشاره به روستای تار ...
شهرنوش نام یک اسپهبد طبرستان است. در منابع تاریخی از مناطقی با نام های نوشه ده و نوشهر در محدودهٔ رویان و رستمدار ( مرکز قدرتِ پادوسپانیان ) یاد شده ...
**۱. �اَنوشَه روان / انوشه روان� ( تعبیرِ سنتی ) :** در منابعِ فارسی و پهلوی، �انوشه روان� معمولاً از ترکیبِ �اَنوشَه� ( به معنای جاوید، بی مرگ، خوشب ...
۱. ریشه در واژهٔ �رَست� ( به معنای رستیدن و رستگاری ) : در این برداشت، جزء نخستِ واژه �رست� از ریشهٔ �رستن� به معنای روییدن، برآمدن یا رستگار شدن گرف ...
ریشهٔ واژهٔ �کی / Kay� را معمولاً به اوستایی *kauui* یا *kavi* نسبت می دهند که در اوستا معنایی نزدیک به �شاعر�، �سرودگر مقدس� یا �کاهن سراینده� داشته ...
خسرو واژه ای ایرانی است که در اوستا به صورت هوُ - سْرَوَه ( hu - sravah ) آمده و به معنای �نیک سروده�، �نیک نام� یا �مشهور� است. در سانسکریت، صورت مش ...
وچه مهر هاکن عبارتی است که در برخی نواحی مازندران شنیده می شود. این عبارت به طور معمول در موقعیت های بدرقه، هشدار یا دعا برای خیر و برکت به کار می رو ...
حاکم واژه ای معرب است در زبان فارسی و عربی که در معنای فرمان رو، داور یا صاحب قدرت به کار می رود. ریشهٔ این واژه از فعل طبری هاکن ( در فارسی امروز: ب ...
هاکن یک فعل در زبان طبری، به معنای بکن در فارسی نو است. ریشه واژه هاکن به واژه هوک و هک از خانواد زبانی هندو - اروپایی باز می گردد. حاکم معرب هاکن اس ...
واژهٔ �چوگان� از ترکیب دو بخش �چو� به معنای �چوب� و �گان� به معنای �ابزار� یا �وسیله� در زبان های ایرانی میانه تشکیل شده است. در این زبان ها، پسوند � ...
نام �دزدبن� ریشه ای مزدیسنایی و پهلوی دارد و مشابه نام های دیگر شمال ایران مانند قلعه دزکول و بالادزا است. واژهٔ �دز� در زبان فارسی میانه به معنای دژ ...
مَزگَت واژه ای ایرانی به معنی مسجد است و ریشهٔ آن به فارسی باستان بازمی گردد: مزکد از �مزداکده�. در زبان فارسی میانه به مسجد، مزگت یا مزگوت گفته می ...
در برخی منابع محلی گفته شده است که نام قدیمیِ کتالم �گَتِ لَم� بوده است. در این روایت ها - �گَت� در زبان مازندرانی به معنی �بزرگ� یا �آب زیاد� آمده ا ...
برخی بر این باورند که نام �تبریز� برگردان همان �Tiberias� است و از نام �طبری ها� گرفته شده است. بر پایهٔ این دیدگاه، آذربایجان در گذشته بخشی از طبرست ...
نام یک رود در سمنان
شهر جدید رویان نام خود را از منطقهٔ تاریخی رویان کهن یا جبال روینج برگرفته است؛ منطقه ای کوهستانی و وسیع که بخش هایی از مرکز و غرب مازندران را دربر م ...
ابن حوقل جغرافی دان قرن چهارم هجری در کتاب خود صورة الارض از رویان به عنوان �جبال روینج� یاد می کند.
نام �پادوسپانیان� یا �بادوسپانیان� از ترکیب دو بخش �پاد� و �اسپان� ( یا �وسپان� ) ساخته شده است. جزء نخست، �پاد�، ریشه در واژهٔ اوستایی و پارسی باستا ...
برخی پژوهشگران احتمال داده اند که نام منطقهٔ �پَتشخوارگر� از ترکیب واژه های فارسی باستانی �پَتی� ( 𐎱𐎫𐎡 – pati ) به معنای �پیش، برابر، فرمان بر� و ...
کهکشان به معنای �جایی که کاه کشیده شده است� یا �جایی که کاه ریزگان پراکنده اند� تعبیر می شود. این واژه نامی استعاری برای نوار سفیدرنگ راه شیری است که ...
در کنار ریشه شناسی های رایج، دیدگاهی نام �آذربایجان� را به صورت �آذر بیجار� یا �آذر ویجه� تفسیر می کند. در این برداشت، جزء دوم نام از ریشهٔ کهن هندو ...
جزء نخست �لا� یا �لاه� در زبان گیلکی به معنای �تالاب، شالیزار و آبگیر� به کار می رود. این واژه با محیط جغرافیایی منطقهٔ لاهیجان که دارای شالیزارها و ...
جزء نخست �لار� به احتمال بسیار از �لار� به معنای رود یا کشت زار گرفته شده است. جزء دوم، همانند نمونهٔ �ویج/ویجین/بیج/بیجار�، می تواند به ریشهٔ کهن هن ...
نام �بیجار�، با ریشهٔ کهن �ویج/ویجه/ویجین� در زبان های ایرانی مرتبط دانسته می شود. �ویج� در زبان های ایرانی میانه و نو به معنی �محل، جایگاه و زمین� ب ...
با توجه به پیشینه، شباهت آوایی و ریشه شناختی �رویان� با صورت های کهن �ایران�، یعنی �ایران ویج� ( اوستایی: اَئیریَنَ وَئِجَهْ، پارتی: آرِیان ویجَن ) ا ...
ماز به معنای رودخانه های پیچ در پیچ است. مازندران به جایی می گویند که در آن رودهای پیچ دار وجود دارد. مازندران با آمازون دارای تشابه زیست بومی است، و ...
نام �ستاره� در زبان فارسی، در ریشه شناسی فارسی میانه با ترکیب �استه� به معنی �ایستادن� ( از ریشهٔ *stā - ) و �را� به معنی راه ( از ریشهٔ *reh₂ - ) مر ...
وِالله همان هوالله معرب واژه او خدا، او اعلی. در زبان طبری "وِ" به معنای او هنوز استفاده می شود.
هو به معنای او. یک ضمیر معرب از واژه "وِ" در فارسی میانه است که هنوز در زبان طبری کاربرد دارد.
هاری آپ Hurry Up به معنای عجله کردن، همریشه با "هور کردن" در زبان طبری است.
سلیمان به معنای سرورمان، یا خورشید و ماه است.
سینا برابر با ذهن است.
عرش به معنای قوس، معرب ارش فارسی و برابر Arch در انگلیسی می باشد.
مدیترانه همان دریای ماد می باشد.
گَنگ با کسره، معادل همان جنگی است. واژه جنگی شلوار پلنگی در مازندران بسیار بکار می رود.
گمش و گمج در زبان گیلکی شرقی به معنای گاومیش است.
ستاره یاری دهنده آرش تیزتیر.
آرش کمانگیر یک شخصیت برجسته ایرانی. آرش از کوهستان رویان به کمک ستاره تیشتر تیر خود را به سمت توران پرتاب کرد.
ایرانی شهروند یا اهل یک منطقه نیست، بلکه یک تفکر و اندیشه ی مذکر است. به تفکر نجیب زادگان، ایرانی و اریایی گویند. در مقابل، به تفکر دیوانگان تورانی ...
به دیوانگان، توران گویند.
اردشیر یک اسم نیست بلکه یک لقب برای شاه ایران است. نام اردشیر اول کی بهمن درازدست و نام اردشیر سوم اوخوس بوده است.
خسرو اسم نیست بلکه یک لقب است. درزمانی که به شاهان روم قیصر ( سزار ) گفته می شد، به شاهان فارس خسرو گفته می شد.
هخامنش یان به انگلیسی Achaemen id، به فارسی عجم ها، بعدتر معرب بنی هاشم از آن درامد.
معرب کواد Kaovad، یک استندار ایرانی.
معرب عجم Achaem
معرب بنی عجم Achaem
ریشه واژه منوچهر برمی گردد به مینوچهر و مونچهر، به معنای دارنده چهره ی به مانند ماه. منوچهر بنیان گذار نوش و نوشهر است.
اژدها یک واژه فارسی برگرفته از ضحاک عربی است. خود واژه ضحاک یک معرب از واژه آزدهک یا آژی دهاک فارسی میانه است. ریشه واژه آز به دیو آز و آزار برمی گر ...
واژه اژدها معرب آزدها، به معنای موجودی که آز و آزار می دهد.