پیشنهادهای رهگذر (١٠,٢٨١)
بفرمایید درسته /دقیقا ای ول بفرما درست شد ردیفه گفتم که حالا دیدی
همین بود دیگه همین دیگه حرفی ندارم
همین! دیگه حرفی ندارم
همین بود دیگه
نفس گرفتن نفس تازه کردن
باید نفس تازه کنم باید نفس بگیرم
نفسم بند آمده نفس ندارم
او سر خورد و روی باسنش افتاد
تجربه داشتن وارد بودن
آدم بی ادب عوضی خودخواه
عوضی بودن بدرفتاری خودخواهی
آرام و خونسرد
زلم زیمبو خرت و پرت تزیینی چیز میز فسقلی بزک دوزک
حرف نیش دار زدن با کنایه حرف زدن
انتقاد کنایه آمیز انتقاد نیش دار
بند کفشت بازه
پیراهنت رو پشت و رو پوشیدی
اینقدر زودرنج نباش
دگرگون ساز تحول آفرین متحول کننده سرنوشت ساز
دگرگون ساز تحول آفرین متحول کننده سرنوشت ساز
بدون حرف اضافه بدون گزافه گویی
بند انداختن صورت
آرایشت ریخته آرایشت پخش شده
حرف نیش دار حرف کنایه آمیز
بیش از حد گیر دادن به جزئیات خیلی کوچک و کم اهمیت و معمولا به شکل آزاردهنده
فکرم درست کار نمی کرد درست و منطقی فکر نمی کردم
هر کاری اولش سخته
پر بودن از مملو بودن از سرشار از چیزی بودن
اصلا معلومه اینجا چه خبره؟
خیاطی مردانه
خیاطی زنانه
مبل فروشی
تازه از سر کار تعطیل شدم تازه از سر کار اومدم
در مسیر نابودی بودن در مسیر تباهی قرار داشتن
پام گیر کرد تلوتلو خوردم
خودت رو گرم نگه دار لباس گرم بپوش
گیر کردن پا به مانع و زمین خوردن
خیلی پرتی اشتباه میکنی
نورچشمی دردانه
خرید کردن خرید انجام دادن
شر به پا نکن
حالا شد این شد یه حرفی
دل و جرأت میخواد که
پارتی بازی کردن
حرفمو پس میگیرم
زحمت کشیدن تلاش زیاد کردن سخت تلاش کردن
سر زدن گذری رفتن
مسیر دشوار
مایه ننگ خانواده بچه ناخلف خانواده