پیشنهاد‌های هاشم رضازاده (١٤٠)

بازدید
١٨٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شبانگاهانِ تازه رسیده، مقصود هنگامی از شب است که خستگی هنوز بر انسان چیره نشده ( راح رواح ) : باده ی شامگاهی مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نورستگی، شادابی، نودمیدگی: ( عالَم در نضرت بهار بود ) ( مقامات حمیدی، مقاله ی پنجم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روی خوش نشان دادن، پذیرا شدن با شادمانی: ( هر یک در جواب هشاشتی نمود ) ( مقامات حمیدی، مقاله ی پنجم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آسان گرفتن، سهل انگاری، مجازاً همراهی: ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم ) : ( مسامحت حدود ) :همراهی و روی خوش نشان دادن بخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رضایت داشتن، راضی بودن: ( به طریق ارتیاض در آن ریاض می گشتم ) ( مقامات حمیدی، مقاله ی پنجم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زوایای پنهان: ( چون خبایای آن بلاد بدیدم ) ( مقامات حمیدی، مقاله ی پنجم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نِصاب: سرمایه، شامل مال، آبرو، سخن و هر چه انسان در اختیار داشته باشد ( از نصاب خود نصیبی به یاران می دادم ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خودکانون پنداری: ( رعونتی در طبع متمکن[است] ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شوارد: ماده شیر ها مراد از ( شواردِ اقوال ) که در مقامات حمیدی آورده شده، امیران سخن است، کسانی که در گفتار، چیره دست هستند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آهستگی و نرمش، آرامش پس از طوفان، نشستن پس از تک و پوی: ( تا آن که. . . باد فتور، گَرد غرور را بفشاند ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی که قلاده به گردن آویخته است، مراد پیرو بودن است: ( شیطان صبی متمرد بود و سلطان هوی متقلد ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صَبیٰ: کودکی کردن، دوران ناپختگی و بچگی: ( در مبادی عهد براعت که شیطان صبی متمرد بود. . . ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خلاعت: خودکانون پنداری، هوس های جوانی: ( در تمادیِ دور خلاعت که شیطان متمرد بود ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مُنَیّر: جامه ی ستبر: ( چو فراشان کشد گردون به باغ اندر منیّر ها ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی چهارم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی رنگ سرخ مصنوعی، ترکیب شده از مواد طبیعی و معدنی: ( صبا اکنون کشد در باغ از شنگرف چادرها ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی چهارم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به رنگ زنگ: ( هوا بر تارک گل برنهد ژنگاری افسرها ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی چهارم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( صحن چمن را که از عدْن و عدَن خوش تر گردانید؟ ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی چهارم جناس خط، نخستین به معنی باغ و بهشت، دومین به معنی گیاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قفیز : واحدی برای اندازه گیری متراژ: ( هر صاعی را صاعی و هر قفیزی را قفیز ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی چهارم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رفات: پوسیده ( آن که. . . عظام رفات را حشر تواند کرد ) ( مقامات حمیدی، مقاله ی چهارم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

أإذا کنّا عظاماً و رُفاتا آیا وقتی ما استخوان و خاک شدیم [باز] در آفرینش جدید برانگیخته خواهیم شد؟ ترجمه ی فولادوند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( هر دم از خون، ادیم خاکی را چون ادیم پلنگ باید کرد ) ادیم نخست به معنی روی، زمین و ادیم دوم به معنی پوست. مقامات حمیدی، مقامه ی سوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

می تواند کنایه از روز نیز باشد: ( اشهب و ادهم مراکب را لعل بر بند و تنگ باید کرد ) مقامات حمیدی، مقامه ی سوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( تنگ بر اسب، تنگ باید کرد ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی سوم ) تنگ نخست به معنی دوال و تسمه ی کمر ستور و تنگ دومی به معنی محکم و استوار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جمع عظم به معنی استخوان ها: ( . . . و لحم ملیح در عظم پیوست ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی سوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( احداث روزگار، چو احداث مست شد ) : ( مقامات حمیدی، مقامه ی سوم ) احداث نخست به معنی سختی ها و احداث دوم به معنی جوانان است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دکتر انزابی نژاد، رباح را جزیره ای دانسته اند در بحر اخضر که کافور از آنجا آورند ( مقامات حمیدی ص۲۲۲ )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آیاتی از قرآن را که دفع کننده ی شر شیطان هستند، قوارع می گویند، مانند آیةالکرسی: ( با جماعت غازیان می رساندم و قوارع قرآن مجید می خواندم ) ( مقامات ح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

شکاف و روزن، سوراخ: ( سدّ اسلام را ثلمه ای پدید آمد ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی سوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رخنه، پارگی: ( ثغر روم را خرقی افتاد ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از مصدر قُزّ به معنای بی آلایش و پاک: ( . . . ای جوان متعزّز متقزّز ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرکز، کانون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرگین: ( . . . و در رسته ی گوهرفروشان، بعره ای چند سُفتی ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طرد شده، بازداشته شده: ( ابلیس. . . مخذول خدمت گشت ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قِطر: مس گداخته، نیز چادر و پوشش: ( کافور پیری، قِطر مجرمان سلوت است ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آسایش گاه، جایگاه آرامش: ( صباح پیری، معاذ زندگانی ست ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناشکیبا و تندخو: ( پس جوان گفت: ای پیرْ شحّاذ و ای قَلّابْ استاذ ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوشش برای برابر شدن: ( جوان با پیر در مبارات ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجاب کردن، پاسخ گویی های پیاپی: ( پیر با جوان در مجارات و مجابات ) ( مقامات حمیدی، مقام ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جر و بحث، مناظره: ( پیر با جوان در مجارات. . . ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجازاً چشم، دیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زمزمه ی شعر بنا به حال: ( . . . و این قطعه را انشا و ارشاد کردم ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جدایی علی رغم میل باطنی، گریز ناگزیر: ( دل از راحت و استراحت نفور کردم ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سَلَب: جامه، لباس مازاد برای سفر: ( زاد و سَلَب بر ناقه ی طلب نهادم ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دل آرامی، خوش وقتی: ( دوستی که مرا مونس خلوت بود و صاحب سلوت ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی دوم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جای آوردن، ادا کردن: ( فام مروت بتوزد ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی نخست )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اندوه، نگرانی: ( کاس او - دنیا - را بی وحشت خس نیابی ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی نخست )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مجازاً برای کم و پست بودن چیزی به آن حطام گفته می شود: ( حطام او - دنیا - سرمایه ی گذاشتنی ست ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی نخست )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آهن یا سنگی که بر سنگ زنند و با آن آتش روشن کنند، چخماق: ( ای اهل بلاد عجم و قادحان زناد کرم ) ( مقامات حمیدی مقامه ی نخست )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست خالی و بی توشه، بی اندک بهره ای: ( خایب و خایف به شهر طایف رسیدم ) ( مقامات حمیدی، مقاله ی نخست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوشتار رمزی، نوشته ای که خواندنش به رمزگشایی نیاز دارد: ( خود این مُنیت چون خط معما مشکل بود ) ( مقامات حمیدی، مقاله ی نخست )