پیشنهادهای رادین پرتوی (٦٣)
برنا= جوان دانا و توانا توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود - فردوسی -
گردان سپهر= آسمان گردنده
در زبان عربی به معنای دارنده ی فخر و افتخار، زیرا بر وزن فعیل است.
مایه ی پسرفت
معانی بسته به جمله= فرو کردن، فرو بردن
در رشت، محله ای بنام چله خانه است.
حافظ، چقدر شیرین فرمودند: دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس کجاست دِیر مغان و شراب ناب کجا
پدیده ای برای تفهیم حیات
یک بار ننگ
واژه ای است که معرب آن، صلیب است.
زَرَثوشترَه، ریخت کهن تر واژه ی زرثشت یا زردشت یا زرتشت است که یا زَرَثوشترَه می توان نوشت یا زَرَثوشترَ.
سِپاس کلمه ای از ریخت قدیمی تر سپاس spas با س ساکن است و به هیچ عنوان معنی سه تا پاس نمی دهد. واژگانی مانند سپنج و سپاس و سپر و. . . نیز به هیچ عنوان ...
معنی تحت اللفظی= قربانِ جانت
من خودم نظر علامه دهخدا را بسیار بیشتر می پذیرم و قبول دارم.
مرحوم علامه دهخدا درباره ی پارسی سره و ناب گفته اند: هر کس بگوید زبان فارسی باید خالص باشد، اول در قیافه ی او تفرس و نظر باید کرد. اگر آثار حُمق و گو ...
مخفف چون این است
دلی دیرُم خریدار محبت کز او گرم است بازار محبت لباسی دوختم بر قامت دل ز پود محنت و تار محبت ( باباطاهر همدانی ) دیرُم= دارم
با عرض پوزش، مکن را نکن نوشتم
نکن کاری که بر پا سنگت آیو جهان با این فراخی تنگت آیو چو فردا نامه خوانان نامه خوانند تو وینی نامه ی خود ننگت آیو ( باباطاهر همدانی ) آیو=آید تو وی ...
مصدر گیلکی به معنای گرفتن
مصدر گیلکی به معنای نِشستن
تی جانَ قربان= در گیلکی به معنای قربانت جانت. از جملات عاطفانه است. کنایه از اینکه قربان جانت بشوم.
مصدر گیلکی به معنای فرو بردن
مصدر گیلکی به معنای فهمیدن
غواص اگر اندیشه کند کام نهنگ هرگز نکند درّ گرانمایه به چنگ ( استاد سعدی )
بیت مثال: او خدو انداخت بر روی علی افتخار هر نبی و هر ولی ( مولوی بزرگ )
سیگار نکش خود که چهلگار بوی دَهگار کند کم که تو را این سیگار شاعر: ناشناس
بماند که یهودند، جهودند درین عالَم پرعِلم، جهولند شاعر: ناشناس
مصدر گیلکی به معنای برداشتن
کشیش، باری ننگ بر دوش قاره ی اروپا است که سوء و سَیِّئات او اثبات شده است.
مثال نقض: مثالی که باعث نقض یک اثبات یا یک استدلال می شود که تا اکنون تصور می شد درست بوده است.
. . . یعنی شاه شهان، فخر ایران زمین، کوروش و داریوش، یعنی نگاهبان کشور از نیروی بد. کسی است که ایران را از گزند دور بدارد و هر کسی شایستگی گرفتن این ...
پسیچ = آمادن و ساختن، آمادگی و ساختگی. معرب آن بسیج است
صراط، معرب سرات است. سرات به راه های مادی و معنوی می گویند. معنویت و مادیت سرات ربطی به قرآن ندارد.
حبیب= دوست معنی تحت اللفظ: دوستی منر، دوستی دار
ابداع گر و مبدا این جمله، آقای محمدجواد خیابانی است. معنی= این جا آب دریا است، ولی جزوی از میهن ما است. خاک کنایه از میهن و آب کنایه از آب دریا دار ...
نصرین، در نام سابق خانوادگی یکی از دوستانم بوده. نصرین= یاری صفت، از جنس یاری. کسی که از صفت های او یاری و یاری دادن است.
گپ در نقش دستوری نام است و برابر با بن مضارع گو و بن ماضی گفت است. پس: گپ = گفت و گو
به مانند پرنده، آرام صحبت کردن یا زمزمه کردن.
جناس=همژادی
به نظر من، بهترین برابر پارسی برای سطح، واژه ی ور است. برای نمونه وقتی می گوییم آن ورِ مکعب، در واقع داریم می گوییم آن سطحِ مکعب. البته یک ور دیگر ن ...
با عرض پوزش؛ چون اشتباهی واژه ی مخبر را معبر نوشتم.
بسیار زیبا گفت استاد فردوسی بزرگ یکی از ارج های بانوان را: منیژه منم دخت افراسیاپ برهنه ندیده تنم آفتاپ
یعنی اینکه با بالای منبر نشستن و پول در آوردن، گذران زندگی، آسان است؛ ولی از راه های انسانی و انسانیت مانند کارگری، معدن چی بودن و . . . کلا کاری که ...
واژه ی آقازاده در اصطلاحات مردمی، به فرزند مسئولین مرد جمهوری اسلامی اطلاق می شود و بیشتر، بار معنایی تحقیرآمیز دارد
معبر در اصطلاحات مردمی ایران، واژه ای است با بار معنایی منفی که معنی کسی را می دهد که به جاهایی مانند وزارت اطلاعات، خبرچینی می کند و به طور کلی معنی ...
هر بخش شاهنامه، شگفت دارد و شگفتی می آورد. به ویژه برای نمونه این بیت در ستایش سلطان محمود: چو کودک لب از شیر مادر بشست ز گهواره محمود گوید نخست این ...
چه زیبا و گرانمایه گفت فردوسی بزرگ درباره ی سپاس: نخست آفرینش خرد را شناس نگهبان جان است و آن سپاس سپاس تو چشمست و گوش و زبان کزین سه بود نیک و بد بی ...
بهترین برابر پارسی برای معنی، مینو است. زیرا برابر پارسی معنوی نیز مینوی است و مینو با مینوی همخانواده است و معنی با معنوی.
فردوس، معرب شده ی پَرَدَیس است که واژه ی پَرَدَیس نیز دگرگون شده ی این واژه به ریخت پارسی دری است.