پیشنهادهای برکه (١٥٧)
خسارتی به بار آمده که جبران ناپذیر است. این ضرب المثل بیشتر در روابط بین انسانها ، و یا در رابطه با آبروی انسان به کار می رود.
حیرت در اصطلاح عرفان غرق شدن یا استغراق در جمال معشوق است. غایت معرفت و شناخت حیرت است . تماشای جمال معشوق سیری نا پذیر است .
در غزل ابیات با هم پیوند معنایی ندارند پس به راحتی می توان ابیات غزل را جابجا کرد خواستگاه غزل من شاعر و احساسات درونی اوست. قصیده حالت داستان روایی ...
در جمله کلمه یا کلماتی پیوسته ویا نزدیک هم آورده می شود که در حرف روی شبیه هم هستند . مثل رفیق شفیق ، جفایی و قفایی
نزع : جان دادن ، شاهد مثال منطق الطیر حکیم عطار نیشابوری چون خلیل الله درنزع اوفتاد جان به عزرائیل آسان می نداد
کنایه از انسان دست و پا چلفتی و ناتوان .
زبان بسته ترکیبی است کنایی که به مظلومیت یک فرد یا کودک معصوم و نابالغ و یا فردی که مورد ظلم و ستمی قرار گرفته ، اشاره دارد . این واژه در محاوره ی عم ...
آش همین آش و کاسه همین کاسه ضرب المثلی کنایه آمیز برای اتمام حجت و ترساندن دیگران ؛ نوعی خط و نشان کشیدن . مورد استفاده در تنبیه و توبیخ و یا توجیه ا ...
ضرب المثل با معنای کنایی اینکه همه چیز از بیخ و بن و اصل و سرمنشأ آن خراب است و مشکل دارد
ضرب المثل ؛ کنایه از نا چیز و بی ارزش بودن چیزی
ضرب المثل ؛ کنایه از شلوغ شدن و اوضاع در هم و بر هم و آشفته دارد.
ضرب المثل ؛ با معنای حالا نوبت تلافی کردن من است ؛کاربرد آن زمانی است که از دست کسی ناراحت هستید و در زمانی که آن شخص گرفتار است و در مخمصه یا مهلکه ...
ضرب المثل ؛ کنایه از حرص و طمع سیری نا پذیر انسان نسبت به مال دنیا
ضرب المثل ؛ به حق خود قانع بودن ؛ راضی بودن به حد و اندازه ی خود ؛ پرهیز از زیاده خواهی
ضرب المثل ؛ به معنای در دشواری و درد سر افتادن در مخمصه افتادن و به ناچار دنبال راه حل و تدبیر گشتن .
امتناع از انجام کاری؛ لنگ گذاشتن کسی در کاری که باید انجام شود.
یعنی با وجود رفتار ظاهری متفاوت و متغایر با دوستی ، استنباط همدلی و هم یاری داشتن ، امید به علاقه یا منافع و مصالح دو جانبه ، یکرنگی در دل و تفاوت در ...
از خر بگو :ضرب المثل ؛معنای کنایی دارد. به صورت غیر مستقیم و کنایی پیگیر منفعت خود بودن. در گذشته پیر مردی با همسرش در خلوت صحبت کردند برای ازدواج ...
کنایه از منتظر بودن
مشعل صبح : کنایه از آفتاب
شیر دل :ترکیب وصفی مغلوب ؛ کنایه از شجاعت و دلیری سر نترس داشتن ، پر شهامت
سر به زانو نهادن : کنایه از اندیشه کردن و مراقبت است.
نگارنده : صفت فاعلی در معنای نقش کننده
باد در غربیل کردن : کنایه از کار بیهوده کردن.
فسیل شدن : در ادبیات و محاوره ی امروز کنایه از شدت پیری و بسیار قدیمی شدن چیزی است.
آسمان جل معنای کنایی فقر و بی خانمانی دارد. کسی که از شدت فقر و بی نوایی رو اندازش آسمان است.
لافگاه :محل و جایی که همه در آن لاف می زنند. لاف :حرف مفت و پوچ بی پشتوانه ، ادعا ، رجز خوانی ، گاه : در اینجا پسونددر معنای محل و مکان
بساط فلکی : در ادبیات فارسی کنایه از زمین است. خیز و بساط فلکی در مورد زان که وفا نیست در این تخته نرد �حکیم نظامی گنجوی�
خاکدان : در ادبیات کلاسیک فارسی کنایه از زمین است.
قضا :اراده ی خداوند
کار فزا یا کار افزا : کسی یا چیزی که کار یا مشغله و گرفتاری انسان را اضافه کند و بر آن بیفزاید.
کار و بار : شغل و پیشه
هنگ درام یکی از سازهای کوبه ای جدید است که در سال ۲۰۰۰ میلادی ساخته شده و برای مدیتیشن و آرامش بهترین انتخاب است. این ساز کوبه ای از جنس برنج بوده، ش ...
ساز بندیر از یک یا چند زه که معمولا از جنس روده حیوانات هستند، ساخته شده. این ساز دایره ای شکل است و قطر آن بین ۴۰ - ۳۵ سانتی متر است. حفره ای کوچک د ...
تانگ درام : ساز کوبه ای جدید ی که در حال حاضر شهرت پیدا کرده است، تانگ درام است. این ساز تا حدی شبیه هنگ درام است اما تفاوت هایی نیز با آن دارد. نت ه ...
منحوص :اسم مفعول ، اسم مفعول در عربی برای فعل های ثلاثی مجرد با افزودن �مَـ� به ابتدای فعل و �ـو� به بعد از حرف دوم ریشه فعل �فَعَلَ� تشکیل می شود. د ...
جنگ فرسایشی یک راهبرد نظامی است از سمت دشمن یا مهاجم و متخاصم برای فروپاشی کامل و تضعیف شدید رقیب با تلفات مستمر و تضعیف نیروی نظامی تا کسب پیروزی . ...
حالیا : اینک ، قید زمان
قلندران : به فتح اول و دوم و سکون سوم و فتح چهارم وارستگان جهان
عیاری : به فتح اول و تشدید دوم اسم مصدر به معنای عیار بودن به معنی زیرک و چالاک و جوانمرد و شجاع . عیاران یا جوانمردان مردمی جلد ( به فتح اول و سکون ...
سر یاری :اندیشه و فکر موافقت و دوستی
طوطی طبع : طوطی سخنگوی قریحه ، تشبیه صریح
مرحبا : به فتح اول و سکون دوم در تلفظ زبان فارسی برای آفرین و خوش آمد از زبان عربی گرفته شده و مرحبا در زبان عربی مفعول مطلق است که فعل و متعلق آن به ...
پری وش: صفت مرکب از اسم و پسوند وش ( مفید مشابهت )
کحل الجواهر : به ضم اول و سکون دوم سرمه ای که برخی اجزاء آن مروارید سوده و جواهر دیگر باشد .
باد فتنه : تشبیه صریح ؛ تند باد محنت و آشوب
عطر افشان شاهد مثال از دیوان لسان الغیب ( حافظ شیرازی ) مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را که باد غالیه سا گشت و خاک عنبر بوست
یمن همت : به ضم اول و سکون دوم میمنت و مبارکی دعا و توجه باطنی
به کسر اول کریمیان نویسندگان ؛ مقصود دو فرشته ی چپ و راست است که خداوند بر آدم گماشته تا نیکی ها و بدیها ی اورا برای الزام و اتمام حجت بنویسند. رجوع ...
هنر نمایی ، کار شگرف ، مرکب از کار ستان پسوند مکان