تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

《 Embody 》 1 ) مجسم کردن، تجسم بخشیدن 2 ) تجلی بخشیدن، به نمایش گزاشتن 3 ) مظهر چیزی بودن 4 ) در بر گرفتن، جای دادن، گنجاندن 5 ) واقعیت بخشیدن، عینیت ...

پیشنهاد
٠

حامل خبر بدی بودن

پیشنهاد
٠

حامل خبر خوبی بودن "خوش خبر" بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 ) کلمۀ خطاب " اى شاه" 2 ) شایسته و سزاوار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Slow and unskilful driver راننده ی مبتدی که آهسته رانندگی میکند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A person who knows a lot about a subject, but has little or no experience or real understanding of it. کسی که اطلاعات زیادی در یک زمینه دارد ولی تاب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیام رسان/پیک موتوری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بد جور خیلی بد ناجور چجووورم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

An action that causes deep offense to a believer — like burning a religious text. توهین و بی احترامی به مقدسات و باور های افراد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

involving or committing sacrilege. extremely disrespectful towards something considered sacred. از sacrilege میاد، یعنی کسی که به مقدسات توهین و بی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجرم متجاهر خلافکار بدنام

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The most important or main problem. مشکل اصلی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

selling or purchasing products or services from/to a company. روابط تجاری

پیشنهاد
٠

to accept the results of one's actions. پذیرفتن و کنار آمدن با پیامد، عواقب یا نتیجه عملی که اتفاق افتاده ( کنار اومدن با اتفاق بدی که افتاده و کار ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

LSD = a powerful �hallucinogenic drug ال اس دی یکی از مواد روانگردان است که باعث توهم دیداری و شنیداری شدید می شود. مصرف LSD وابستگی روانی شدیدی ایجا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

USD = United States dollar official currency of the United States of America. دلار آمریکایی/ واحد پول آمریکا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تمایز داشتن/متمایز کردن/تفاوت قائل شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

a person usually refers to an action or event that they use to evaluate someone. If the person responds in a way acceptable to the tester, they are s ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to lose interest or become less urgent - از دست دادن علاقه، از بین رفتن انگیزه، از تب و تاب افتادن - کمتر شدن فوریت انجام کاری، کم اهمیت شدن - از ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسم یه برند لوکس و گرون قیمت ساعت و جواهرِ که مال کشور فرانسه ست.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

make a great deal of noise, especially through cheering. سر و صدای زیاد به پا کردن ( معمولاً از روی شادی و خوشحالی )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Synonyms : Burn gown Burn to a crisp Burn to a cinder

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Burn/reduce to ashes : to completely destroy ( something ) by burning. کاملاً سوختن/خاکستر شدن/ در اثر آتش نابود شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم فنی/همه فن حریف کسی که از پس تعمیر کردن اشیاء و راست و ریست کردن کار ها برمیاد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Examples: 1 ) The experience left her an emotional wreck. 2 ) I began to hear rumours about him and other women. I became an emotional wreck. 3 ) I ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

bury the hatchet = end a conflict and become friendly. کدورت ها را کنار گذاشتن/سنگ ها را وا کندن ( معنای لفظی این عبارت " دفن کردن تبر" است که اش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

it suddenly starts to rain very heavily. باران شدید ناگهانی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Throw/pour money down the drain پول رو ریختن تو جوب کنایه از حیف و میل کردن پول، استفاده نادرست از پول مثال: The man is pouring money down the drain ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

tough sledding = Difficult work or progress کار یا پیشرفت سخت و کند ( کلمه sled به معنی سورتمه هست؛ در واقع معنای لفظی این اصطلاح میشه به "سختی سُر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a choice that individuals make once they have all the information related to the decision topic. تصمیم درست ، عاقلانه و حساب شده انتخابی که بر اساس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

to try to do something which is very difficult or advanced before you have made sure that you can successfully achieve something simpler. اول باید ا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتفاق نظر/وجه مشترک/تفاهم/هم نظری

پیشنهاد
٠

to refuse to think about unpleasant facts, although they will have an influence on your situation. مثل کبک سر در برف فرو بردن/ نادیده گرفتن مشکلات م ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریسک کردن، دست به خطر زدن

پیشنهاد
٠

used to suggest that two things are too different to exist alongside each other. هرگز کنایه از این است که دو چیز آنقدر متفاوت هستند که غیر ممکن است ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cut someone a slack= to not judge someone as severely as you usually would because they are having problems at the present time سخت نگرفتن به کسی/ م ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

طبیعی جلوه کن/ عادی باش /دستپاچه نشو/ با خونسردی برخورد کن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

in very good health or condition. صحیح و سالم بودن، در شرایط خوب جسمانی بودن، در شرایط خوبی بودن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این اصطلاح اشتباهه و وجود نداره🛑 درستش هست: in fine fettle ✅

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

make you suddenly remember something وقتی چیزی باعث به یاد آوردن خاطرات شما میشود

پیشنهاد
٠

Relieve somebody of their post/duty/command To take away someone's job because they have done something wrong. شغل، پُست یا مقام کسی را از او گرفتن، ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

if two people exchange looks, they look at each other. به هم دیگر نگاه کردن، چشم تو چشم شدن

پیشنهاد
٠

از خنده پاره شدن/ از خنده مردن /قهقه زدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

in a bad mood تو مود بدی بودن/ حالِ گرفته ای داشتن/ بی حوصله بودن/ کلافه بودن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٦

این سه کلمه رو باهم اشتباه نگیرید! promote ( v ) : تبلیغ کردن، تاسیس کردن، توسعه دادن premium ( n ) : حق بیمه، مبلغ پرداختی، پاداش premier ( n ) ( ad ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

این سه کلمه رو باهم اشتباه نگیرید! promote ( v ) : تبلیغ کردن، تاسیس کردن، توسعه دادن premium ( n ) : حق بیمه، مبلغ پرداختی، پاداش premier ( n ) ( ad ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این سه کلمه رو باهم اشتباه نگیرید! promote ( v ) : تبلیغ کردن، تاسیس کردن، توسعه دادن premium ( n ) : حق بیمه، مبلغ پرداختی، پاداش premier ( n ) ( ad ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a person who kills people by pressing their throats so that they cannot breathe. کسی که با خفه کردن، فردی را میکُشد. خفه کننده ( با کلمه خفتگیر به ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a statistic that measures migration within a population. � آماری که مهاجرت را در یک جمعیت اندازه گیری می کند. ( درواقع آماری که نشون میده چه تعداد از ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A sudden, strong feeling of worry or fear that makes . you unable to think or behave calmly یک احساس ناگهانی و شدید از اضطراب یا ترس که باعث می شود ن ...