پیشنهادهای Apple pie (٩٥)
《 Embody 》 1 ) مجسم کردن، تجسم بخشیدن 2 ) تجلی بخشیدن، به نمایش گزاشتن 3 ) مظهر چیزی بودن 4 ) در بر گرفتن، جای دادن، گنجاندن 5 ) واقعیت بخشیدن، عینیت ...
حامل خبر بدی بودن
حامل خبر خوبی بودن "خوش خبر" بودن
1 ) کلمۀ خطاب " اى شاه" 2 ) شایسته و سزاوار
Slow and unskilful driver راننده ی مبتدی که آهسته رانندگی میکند
A person who knows a lot about a subject, but has little or no experience or real understanding of it. کسی که اطلاعات زیادی در یک زمینه دارد ولی تاب ...
پیام رسان/پیک موتوری
بد جور خیلی بد ناجور چجووورم
An action that causes deep offense to a believer — like burning a religious text. توهین و بی احترامی به مقدسات و باور های افراد.
involving or committing sacrilege. extremely disrespectful towards something considered sacred. از sacrilege میاد، یعنی کسی که به مقدسات توهین و بی ...
مجرم متجاهر خلافکار بدنام
The most important or main problem. مشکل اصلی
selling or purchasing products or services from/to a company. روابط تجاری
to accept the results of one's actions. پذیرفتن و کنار آمدن با پیامد، عواقب یا نتیجه عملی که اتفاق افتاده ( کنار اومدن با اتفاق بدی که افتاده و کار ...
LSD = a powerful �hallucinogenic drug ال اس دی یکی از مواد روانگردان است که باعث توهم دیداری و شنیداری شدید می شود. مصرف LSD وابستگی روانی شدیدی ایجا ...
USD = United States dollar official currency of the United States of America. دلار آمریکایی/ واحد پول آمریکا
تمایز داشتن/متمایز کردن/تفاوت قائل شدن
a person usually refers to an action or event that they use to evaluate someone. If the person responds in a way acceptable to the tester, they are s ...
to lose interest or become less urgent - از دست دادن علاقه، از بین رفتن انگیزه، از تب و تاب افتادن - کمتر شدن فوریت انجام کاری، کم اهمیت شدن - از ...
اسم یه برند لوکس و گرون قیمت ساعت و جواهرِ که مال کشور فرانسه ست.
make a great deal of noise, especially through cheering. سر و صدای زیاد به پا کردن ( معمولاً از روی شادی و خوشحالی )
Synonyms : Burn gown Burn to a crisp Burn to a cinder
Burn/reduce to ashes : to completely destroy ( something ) by burning. کاملاً سوختن/خاکستر شدن/ در اثر آتش نابود شدن
آدم فنی/همه فن حریف کسی که از پس تعمیر کردن اشیاء و راست و ریست کردن کار ها برمیاد.
Examples: 1 ) The experience left her an emotional wreck. 2 ) I began to hear rumours about him and other women. I became an emotional wreck. 3 ) I ...
bury the hatchet = end a conflict and become friendly. کدورت ها را کنار گذاشتن/سنگ ها را وا کندن ( معنای لفظی این عبارت " دفن کردن تبر" است که اش ...
it suddenly starts to rain very heavily. باران شدید ناگهانی
Throw/pour money down the drain پول رو ریختن تو جوب کنایه از حیف و میل کردن پول، استفاده نادرست از پول مثال: The man is pouring money down the drain ...
tough sledding = Difficult work or progress کار یا پیشرفت سخت و کند ( کلمه sled به معنی سورتمه هست؛ در واقع معنای لفظی این اصطلاح میشه به "سختی سُر ...
a choice that individuals make once they have all the information related to the decision topic. تصمیم درست ، عاقلانه و حساب شده انتخابی که بر اساس ...
to try to do something which is very difficult or advanced before you have made sure that you can successfully achieve something simpler. اول باید ا ...
اتفاق نظر/وجه مشترک/تفاهم/هم نظری
to refuse to think about unpleasant facts, although they will have an influence on your situation. مثل کبک سر در برف فرو بردن/ نادیده گرفتن مشکلات م ...
ریسک کردن، دست به خطر زدن
used to suggest that two things are too different to exist alongside each other. هرگز کنایه از این است که دو چیز آنقدر متفاوت هستند که غیر ممکن است ...
Cut someone a slack= to not judge someone as severely as you usually would because they are having problems at the present time سخت نگرفتن به کسی/ م ...
طبیعی جلوه کن/ عادی باش /دستپاچه نشو/ با خونسردی برخورد کن
in very good health or condition. صحیح و سالم بودن، در شرایط خوب جسمانی بودن، در شرایط خوبی بودن
این اصطلاح اشتباهه و وجود نداره🛑 درستش هست: in fine fettle ✅
make you suddenly remember something وقتی چیزی باعث به یاد آوردن خاطرات شما میشود
Relieve somebody of their post/duty/command To take away someone's job because they have done something wrong. شغل، پُست یا مقام کسی را از او گرفتن، ...
if two people exchange looks, they look at each other. به هم دیگر نگاه کردن، چشم تو چشم شدن
از خنده پاره شدن/ از خنده مردن /قهقه زدن
in a bad mood تو مود بدی بودن/ حالِ گرفته ای داشتن/ بی حوصله بودن/ کلافه بودن
این سه کلمه رو باهم اشتباه نگیرید! promote ( v ) : تبلیغ کردن، تاسیس کردن، توسعه دادن premium ( n ) : حق بیمه، مبلغ پرداختی، پاداش premier ( n ) ( ad ...
این سه کلمه رو باهم اشتباه نگیرید! promote ( v ) : تبلیغ کردن، تاسیس کردن، توسعه دادن premium ( n ) : حق بیمه، مبلغ پرداختی، پاداش premier ( n ) ( ad ...
این سه کلمه رو باهم اشتباه نگیرید! promote ( v ) : تبلیغ کردن، تاسیس کردن، توسعه دادن premium ( n ) : حق بیمه، مبلغ پرداختی، پاداش premier ( n ) ( ad ...
a person who kills people by pressing their throats so that they cannot breathe. کسی که با خفه کردن، فردی را میکُشد. خفه کننده ( با کلمه خفتگیر به ...
a statistic that measures migration within a population. � آماری که مهاجرت را در یک جمعیت اندازه گیری می کند. ( درواقع آماری که نشون میده چه تعداد از ...
A sudden, strong feeling of worry or fear that makes . you unable to think or behave calmly یک احساس ناگهانی و شدید از اضطراب یا ترس که باعث می شود ن ...