پاسخ‌های سید رضا صادق زاده (٢١)

هر چه بکاری تو، همان بدروی. هر چه را که تو بکاری، همان را برداشت خواهی کرد. اگر نیکی بکاری ، نیکی برداشت می کنی و بر عکس. گندم از گندم بروید ، جو زجو

هر چه بکاری تو، همان بدروی. هر چه را که تو بکاری، همان را برداشت خواهی کرد. اگر نیکی بکاری ، نیکی برداشت می کنی و بر عکس. گندم از گندم بروید ، جو ز جو

مهلکه معنای صحیحی است.

ای یار! یک شب از هزار شب با من هم آغوش باش، حتی اگر عقل بگوید که  این وصل به معنای بیراهه رفتن است.

مخالف آن تسامح است.

این معنا شبیه  این ضرب المثل است که " بز که نباشه به میش مگن عبدالکریم"

توجه و فهم  دومعنای در طول هم اند . وجه چیزی را دانستم یعنی علت وجودی آن را دانستن؛ لکن فهم یعنی درک عمیق از یک موضوع(هم علت وجودی و هم سایر موارد قابل درک) .

آدم دست و پا شکسته؛ قدرت حرکتی ندارد و انسان کم توانی است . وقتی که کسی مفهومی را بصورت ناقص و یا حتی غلط تبیین می نماید اصطلاحاً می گویند دست و پا شکسته بیان نمود یعنی چیزی هست اما هیچ توانی جهت تبیین موضوع ندارد.

خیار ؛ اسم مصدر از اختیار است، اما خیار حیوان؛ حقی ایست برای طرف مقابل کسی که حیوان را می فروشد؛ که تا سه روز  بتواند بیع مربوط به حیوان را بدون پرداخت هیچگونه خسارتی بدلیل این حق، پس بدهد.

عنه در عربی یعنی " از او" و له در عربی یعنی"برای او" پس مضمون له یعنی منفع شونده از ضمانت و مضمون عنه یعنی کسی که از او ضمانت شده.

هَوِي   - هَوِي [هوي]:(مصدر)، صدائى كه در گوش به پيچيد، زنگ گوش، آنچه از بالا بر زمين فرو افتاده باشد؛ - «مَ... المزيد   هَوِي - هَوِي [هوي]: عاشق و دوستدار. هَوِيَ - هَوِيَ ه ...

انسان موجودی است که از همنوع تأثیر زیادی می پذیرد ، به همین خاطر شاعر می فرماید با انسان هایی که مایه ای از اخلاق و انسانیت ندارند، روزگارت را مگذران که موجب تأثیر آنها بر روی تو شده و گوهره وجود تو را بی ارزش می نمایند.

سایت المعانی می تواند به شما کمک زیادی بنماید.
صحن بمعنای عرصه است.
سحن یعنی کوبیدن؛ پس در کلام فوق کوبیده شده ی هستی را از ظلمت و سیاهی رهاندند.

معنای حقوقی آن؛  بریء  نمودن شخصی از بدهی و یا تعهدی می باشد. مثلاً شخصی به من بدهکار باشد و من به او اعلام نمایم (با قصد انشاء) که شما دیگر به من بدهی ندارید.

اموال خاصی که  در تملک متوفی بوده مثل انگشتر و شمشیر  ؛ که در زمان فوت مورث به عنوان یادگاری به فرزند  پسر بزرگ؛ تعلق می گیرد و ارزش آنها از سهم الارث او ( بشرطی که منحصر به  این ها نباشد) کاسته می شود.

متضادش کلمه افتادن؛ بلند شدن است.

عرصه یعنی زمین و اعیان یعنی هر چیزی که روی زمین نصب گردد.

سلف بمعنای پیش خرید است و  معاملات آتی در انگلیسی Fucher  بوده و بمعنای درخواست خرید در زمان آینده است.

باب استفعال بوده و ریشه ی آن رعؤ می باشد  و بمعنای اصلاح  و رسیدگی بوده و در باب استفعال بمعنای طلب اصلاح  یا رسیدگی است.

عقد اجاره که یعنی  تملیک منافع به دیگری برای مدت مشخصی اما  به شرط تملیک یعنی مورد اجاره در زمانی از اجاره؛ که معمولاً پایان مدت اجاره است به تملک مستاجر درآورده شده و مالک آن را به ملکیت دیگری(مستاجر) در می آورد.

سلام؛ تشکر از لطف شما،  به نظرم معنا را داراست اما کل مفهوم را نمی رساند.