پیشنهادهای مهدی (٧٧)
ضمن عذرخواهی مصوت بلند" او " دربارو پسوند مبالغه ساز است یعنی خیلی بلند و خیلی بالا و مرتفع بار= بلند و بالا ر ک: بار
من یعنی مرد و انسان مثلا هومن یعنی انسان خدایی یا مرد خدایی خدا پرستهو یعنی خدا مثل دراویش که میگن یاهو هوفر =هوبر= هو بر یعنی خداوند بالایی خدای آسم ...
به عبارتی برنده یعنی کسی که جایگاه بالاتر را به دست آورده است ( بر شده، بالاتر شده )
الیته ژیان که جان هم از آن ماخوذ شده خود به معنای قدرت و زور هست همان جوان که میگوییم یعنی زور دار و قوی یا شیر ژیان یعنی شیر قوی پس جان و ژیان شاید ...
به نظر میرسد برنده کلمه تاسیسی معاصر باشد و کسی که جایزه رو میبرد برنده ی جایزه اسم فاعل بردن بردن ریشه از بر و بار دارد بر یعنی بالا و بلندی برتر ی ...
ببینید عزیزانی که مخالب بودند با نظر بنده توضیحی عرض شود اینکه: اصالتا جان از ژیان فارسی ماخوذ شده و معرب ژیان است خیلی از کلمات عربی ریشه از فارسی ...
گزارش یعنی مرور کردن و گزار کردن گزار کردن هم از همان گذر کردن ماخوذ است و عبور کردن گزاردن امروز یعنی قراردادن و گذاشتن هم از همان معناست وقتی گزارش ...
گزارش و گذشتن به نظر از یک ریشه است ولی در فارسی کلمات گذشتن و عبور کردن با گزاردن و قراردادن با تغییر در ظاهر به صورت وضعی متفاوت لحاظ شده است
ماجرا = ما جرا ( عربی ) ما= آنچه جرا ( فعل ) = از جَرَیَ و جاری یعنی گذشتن ماجرا= آنچه گذشت ماجرا - جریان - جاری - اجرا - مُجری - مَجرا و مجاری از ا ...
تکمیلی: برزو مصوت بلند در آخر کلمه پسوند قیدساز و شبیه ساز یا اسم ساز و . . . است مثل شکمو، چاقو ، بارو ، بازو و. . . برز از همان برزه گرفته شده که ...
فرانگیس = برانگیز = یعنی برانگیزاننده و دلربا برانگیختن یعنی بالا آوردن و تحریک نمودن احساسات بر = بالا و بلندا انگیز = انگیزه، انگیزش، انگیخته شدن ح ...
نیلوفر از دو بخش نیلو فر فر همان بر است یعنی بالا و بلندی و بلندا مثل فرنگیس که برانگیز بوده نیلو هم نیلی یعنی آبی مثل نیلگون در نتیجه نیلوفر یعنی ب ...
بعبارتی ترازو یعنی وسیله سنجش بین دو چیز ( کالا و پارسنگ ) ترا = بینابینی ارز= سنجش و مصوت بلند او پسوند فاعل ساز یا حالت ساز یا اسم ساز مثلا در چاق ...
به عبارتی ترازو وسیله ای که بین دو چیز ( کالا و پارسنگ ) ارزش و سنجش فراهم میکند
ر. ک جوان
ر. ک جوان
جان، جوان، جاندار، جانی ( اسم فاعل ) ، جنایت جنون ( صیغه مبالغه ) مجنون ( اسم مفعول ) جانور همه عربی از یک ریشه است ر. ک جوان
جوان از جان و کسی که جون دار هست گرفته شده جوندار به معنی قوی اصل کلمه عربی هست جانی اسم فاعل: کسی که با جان مردم بازی می کند جنایت : تعرض پ به جان ...
توجه: ابرو را نوشتم از بَر ماخوذ است چون بالای چشم است مجاز با علاقه محلی و توضیحات دیگر ولی در انگلیسی ابرو ayebrow ( ایبرُو ) که aye چشم و brow پ ...
اصلاحیه در مورد فراز پایانی پدافند: "ند" در پایان کلمه پدافند یعنی وارد شونده و آینده ( اسم فاعل ) یعنی کسی یا چیزی که داره میاد ) مثل خواننده و نوا ...
دمر منظور "در" بود سهو قلم شد دایره و دوران و دُور گفتم عربی و احتمالا از همان در ماخوذ شده و نسبت هم دارد چون دور و دُوران و دَوَران منظور گردیدن و ...
بعبارتی شاید ترازو یعنی وسیله سنجش بین دو چیز دو چیز را با هم مقایسه و هم وزن کردن
در پست اینجانب ابتدا می خواستم بگویم مونث خان میشود خانم و مونث بیگ میشود بیگُم و مونث بَگ میشود بگُم در قدیم بعد از حمله مغولها خان بزرگ قبیله و بزر ...
اابته بر ریشه ی روزنه از روز اصرار هم ندارم
بعدا پنج دری یا پندری دیگه اسم خاص شده و اگر سه روزن هم داشته میگفتند پندری در ضمن روزن از همان روز و روشنایی گرفته شده است و روز از ؟
دشنه وسیله ی بد نهادن یا، سخت گونه منظور بود اگر چه ممکن است این تعبیر اشتباه باشد
دِش معنی سخت و بد میدهد دشمن = مرد بد و سرسخت دشوار = سخت گونه دشنام = بد نام دشنه= وسیله ای بد نهادن ( که البته این مفهوم دور از ذهن است )
دشمن = دِش من دش = بدی هم حانواده دژ من = مرد - انسان دشمن = مرد بد دش مثل دشنام ( نام بد ) دشنه من مثل: اهریمن = مرد شیطان صفت هومن= مرد خدا صفت ...
این سایت بعضا پستها را منتشر نمیکند یا ابتدا منتشر و بعد حذف میکند در مفهوم بار من ابتدا مطالب اصلی را نوشتم که منتشر شد و بعد توضیحات بعدی را ولی مط ...
تراز = ترا ارز ترا= بین ارز = سنجش تراز= تلفیق ترا و ارز = سنجش بینابینی ر . ک ترازو
پدآفند فکر کنم: آف همان آفت است پد همان پاد ( ضد و مدافع ) است یعنی ضد آفت و "ند" در پایان کلمه یعنی وازد شوند آینده ( اسم فاعل ) پدافند یعتی ضد ...
فکر کنم ترازو ریشه از ارز و ارزش دارد. ارز که پول خارجی است از ارزیدن و ارزش ماخوذ است تراز بودن هم از همین ارزش است ارزش یعنی سنجش ترازو ماخوذ از ...
اابته دایره و دوران هم به نظر میاد از همان "در "باشد و در برگیرنده داخل است منظور اینست که دوردان دور چیزی است که اون چیز مفهومش داخل است
جان پسوند مکان ساز است که گان بوده و با ورود اعراب جان شده مثل سیرجان برازجان رفسنجان لاهیجان لاریجان اسفرجان ارسنجان زنجان و. . . اما در مورد برازج ...
دم و دمبه و دمبلان از ریشه دنبال است که در بیان دمبال هم خوانده می شود حسن رفت دمبال فلانی
ر. ک : بار
باران ماخوذ از بار است بار یعنی بالا و بلند و بلندی و بلندا و بلندمرتبه و از این خانواده مثلا کلمات بارگاه، بارالها ، دربار ، برج و بارو و میز بار ( ...
پرسش یا پرسیدن ریشه آن پرس است احتمالا از تداوال و تحول پرسه زدن برای یافتن چیزی استخراج شده پرس و جو یعنی پرسه زدن و جستجو کردن برای دریافتن چیزی ...
پرستار و پرستش یعنی مراقب و مراقبه جهت توضیحات کامل ر. ک به پرستش
پرستار و پرستش از یک ر یشه است و از مراقبه و مراقبت گرفته شده است مراقبه یعنی با خدای خود خلوت کردن و همان عبادت و معادل پارسی آن پرستش است پرستار هم ...
سمیرم از تبدیل زمهریران به سمیران و سمیرون و سیمیرون و سیمیروم ( در محاورات ) و نهایتا سمیرم که کتابی آن است و هم ریشه با شمیران است که آنجا هم در دا ...
ایست، ایستایی ، ایستادن ، استاپ در انگلیسی ، استوانه ، استوار ، ستوان، ستون همه از یک ریشه است همان " است" هم از همان ریشه است و شاید کلمه مادر باشد ...
پیوست= پی بست پی = دنبال پیوست یعنی چیزی که به دنباله چیزی بسته شده است
پاد به مفهوم دفاع و ضد و مقاومت است پادشاه = مدافع بزرگ پادگان = محل دفاع پادزهر= ضد زهر ، مدافع در برابر زهر و پهپاد= مدافع پرنده پدآفند ؟ و. .
در گذشته وقتی در رابطه با تعلق چاه های قنات به مالکین اختلاف میشد از بالا کاهداخل آن جاه میریختند و بعد بررسی میکردند که کاه از خروجی کدام قنات خارج ...
پر، پرواز ، پریدن، پرچین، ابرو، ابر ، بارو، بارگاه، دربار، باردار، برتر، پرش، برنده و . . . از ریشه بَر و بار است که این دو یعنی بالا و بلندا ابرو = ...
بردبار = برد بار برد= توان، برای سنجش توان و طول است بار= بالا ( ر. ک بار ) بردبار= دارای توان بالا
پنجره منظور بود نوشتم پمجره
شید رو نوشتم یعنی نور و در پایان پرسیدم ریشه شید چیست با ملاحظه فرهنگ لغت شید یعنی شعاع دایره بر این اساس خورشید یا خرشید هم یعنی تشعشع ( شعاع ) بزرگ
خورشید به نظر میرسد، از تلفیق خر شید ایجاد شده است خر یعنی بزرگ مثلا خرگاه که جایگاه بزرگان است یا خرمگس یا خرمهره یا خرگوش شید یعنی نور و تابش اسم ش ...