نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plod away: ( در کاری ) لک و لک کردن - جان کندن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the pith of: جوهر - لب - بخش مهم - هسته اصلی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be polite about sth: چیزی را به روی کسی نیاوردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pinion together: به هم بستن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go into politics: وارد سیاست شدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pinpoints of light: انوار باریک
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sth across: ( مطلب و غیره ) تفهیم کردن - منتقل ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a pleached hedge: پرچین شاخ و برگی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ply one`s trade: به کار خود مشغول بودن - کار خود را ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sth across sb: ( محاوره ) قبولاندن به - قالب کردن ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pleasant dreams: ( موقع خواب ) خواب های خوب ببینی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sth aside: کنار گذاشتن - نگه داشتن برای - پس ا ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sth at sth: تخمین زدن - حدس زدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ponce about: قر و اطوار ریختن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in plaster: ( پا، دست و غیره ) تو گچ بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a plantation of pine: کاجستان
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how are you placed for money: وضع مالی ات چطوره؟
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pluck one`s eyebrows: زیر ابروی خود را برداشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
pleasure boat: قایق تفریحی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plight one`s troth: قرار ازدواج گذاشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
place sb in a dilemma: کسی را در مخمصه انداختن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a polo stick: چوب چوگان
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
pleasure ground: تفریحگاه
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be politicized: سیاسی شدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ply sb with questions: کسی را سوال پیچ کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
play one off against the other: یکی را به جان دیگری انداختن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in sb`s pocket: تحت سلطه کسی بودن - جیره خوار کسی ب ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
play up to sb: تملق کسی را گفتن - مجیز کسی را گفتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be hard on the pocket: وسع کسی نرسیدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ply for hire: مسافرکشی کردن - کرایه کشی کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
plumb line: شاغول
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
play sth down: کم اهمیت جلوه دادن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
poor box: صندوق صدقات
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a two pin plug: دوشاخه
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a three pin plug: سه شاخه
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have a poor head for figures: مخ ریاضی ندارم
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plough on with sth: با سختی ادامه دادن به
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plr: حق امانت کتاب public lending right
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a lot on one`s plate: سر کسی خیلی شلوغ بودن - گرفتار بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sb away: زندانی کردن - به تیمارستان فرستادن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sb back: سر جای خود گذاشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sth before sth: مقدم دانستن بر
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sb to the test: کسی را در بوتۀ آزمایش قرار دادن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put a stop to sth: به چیزی خاتمه دادن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sth down to: چیزی را نسبت دادن به
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold one`s own with sb: از پس کسی برآمدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold one`s ground: مقاومت کردن - ایستادگی کردن - عقب ن ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold with sth: موافق بودن با - تائیدکردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold sth in: کنترل کردن - نگه داشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold out for sth: اصرار ورزیدن برای - پافشاری کردن بر ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold of plenty: نماد فراوانی ( در اساطیر یونان شاخ ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
horn in on sth: خود را توی چیزی داخل کردن - وسط چیز ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
out of idle curiosity: از روی کنجکاوی صرف
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
idle sth away: ( وقت ) هدردادن - تلف کردن - به بطا ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be ill disposed towards: نظر مساعدی نداشتن - مخالف بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
beware of imitations: دقت کنید مارک های مشابه را به شما ن ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be impenitent: پشیمان نبودن - متاسف نبودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an impacted tooth: دندان نهفته
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not hold water: بی پایه بودن - بی اساس بودن - بی اع ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he spoke with an air of importance: طوری حرف زد که انگار آدم مهمی است
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
impose oneself on somebody: خود را به کسی تحمیل کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he held us all spellbound: همه ما را مجذوب خود کرد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be held in respect: مورد احترام بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold sth cheap: ارزش کمی برای چیزی قائل بودن - به چ ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take sb into custody: بازداشت کردن - دستگیر کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a custodial sentence: حکم بازداشت - حکم زندان
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a queer customer: آدم عجیب و غریب
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
genre painting: نقاشی زندگی روزمره - نقاشی زندگی وا ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put a curb on: ( خشم، احساسات و غیره ) مهار کردن - ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
crossbones: علامت خطر مرگ
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb a cut: بی اعتنایی کردن - کم محلی کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
crop duster: هواپیمای سمپاش
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like a lamb: مطیع مثل بره
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a good cropper: گیاه پر ثمر
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the land of the living: دنیای خاکی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cut up rough: پاک عصبانی شدن - زمین و زمان را به ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a heavy cropper: گیاه پر ثمر
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
in the land of the living: زنده - بیدار - سر و مر و گنده
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cut up for sth: ( ثروت - ارث ) به جا گذاشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cut off a corner: میان بر زدن - از وسط رد شدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cut a tooth: دندان درآوردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb into custody: تحویل پلیس دادن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a bad cropper: گیاه کم ثمر
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
go with the current: در مسیر آب شنا کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drift with the current: خود را به جریان آب سپردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a light cropper: گیاه کم ثمر
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go against the current: خلاف جریان آب شنا کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
bottle green: سبز سیر - سبز تند
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
curl one`s lip: اخم های خود را در هم کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cutting room: اتاق تدوین
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is enough to make your hair curl: مو را به تنت سیخ می کند
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
press cuttings: بریده های جراید
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
curl oneself up: ( شخص، حیوان ) - گلوله شدن - خود را ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take a cutting: قلمه زدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a cupping glass: شیشه بادکش
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to all points of the compass: ( مجازی ) به هر جا، در تمام جهات - ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on a point of order: بر طبق مقررات - بر طبق نظامنامه
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
periwinkle blue: آبی کمرنگ - آبی روشن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
place sb on a pedestal: کسی را به عرش اعلا رساندن - از کسی ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep one`s pecker up: روحیۀ خود را حفظ کردن - خود را نباخ ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a peasant farmer: خرده مالک
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a peasant farming: خرده مالکی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
open out to sb: با کسی ارتباط برقرار کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
open sth with sth: شروع کردن با - شروع شدن با
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one sidedly: یک جانبه - مغرضانه - غیر منصفانه
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lead sb up the garden path: کسی را گول زدن - سر کسی را شیره مال ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
run the gamut of sth: تمام اشکال مختلف چیزی را تجربه کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sth down to a fine art: چیزی را به تمام و کمال یادگرفتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
debit entry: ثبت در ستون بدهکار
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a check on: بازدید کردن - کنترل کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in poles apart: کاملا متفاوت بودن - یک دنیا با هم ف ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
up the pole: 1 - تو مخمصه - گرفتار 2 - غلط - اشت ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
engage in polemic: وارد بحث شدن - درگیرِ بحث شدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
poison pen letter: نامۀ زهرآگین - نامۀ غرض آلود - نامۀ ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fall within one`s cognizance: در صلاحیت کسی بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the coffers of state: بیت المال
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
turn one`s coat: رنگ عوض کردن - بوقلمون صفت بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
run on sb`s coattails: زیر علم کسی سینه زدن - خود را به کس ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in a clipped voice: با لحنی جویده
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
clip sb`s wings: بال و پر کسی را سوزاندن - مانع پیشر ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hobson`s choice: انتخاب تحمیلی - انتخاب زورکی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
choke the life out of sb: نفس کسی را گرفتن - جان کسی را بالا ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
turn cart wheels: چرخ فلک زدن - معلق زدن ( ماشین )
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
carve sth up: تکه تکه کردن - تقسیم کردن - پاره پا ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in the cart: تو هچل افتادن - در مخمصه بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make capital of sth: از چیزی به سود خود استفاده کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cap a story: داستان بهتری گفتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set one`s cap at sb: دلبری کردن - شوهر به تور زدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bring sth to light: چیزی را روی دایره ریختن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a brill idea: چه فکر بکری
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bridge over: غالب آمدن بر ( دشواری ها - موانع )
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on the bottle: الکلی بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
theatre weapons: سلاح های نیمه استراتژیک - سلاح های ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go down town: به شهر رفتن - به مرکز شهر رفتن - به ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
with discretionary powers: صاحب الاختیار - تام الاختیار
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lay sb under a curse: به نفرین الهی دچار کردن - نفرین کرد ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give a cursory glance at: نگاهی سرسری انداختن به
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a nail in sb`s coffin: ( مجازی ) میخی بر تابوت کسی بودن - ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go beyond one`s cognizance: از صلاحیت کسی خارج بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be out of the frame: ( در مسابقه و غیره ) شرکت نداشتن - ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
nem con: متفقا - بدون هیچ مخالفتی
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
fractional currency: اسکناس ریز - پول خرد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fold one`s arms: دست به سینه گذاشتن - دست به سینه شد ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it`s neck or nothing: هر چه باداباد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let things drift: کارها را به حال خود رها کردن - امور ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be maternal to: مادرانه رفتار کردن با
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he failed to materialize: نتوانست بیاید - حاضر نشد - نیامد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
retail price maintenance: تثبیت قیمت خرده فروشی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
these roses retain their scent: این رزها عطرشان ماندگار است
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is an old family retainer: می شود گفت که او حکم اهل بیت را دار ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do several retakes: فیلمهای متعدد گرفتن - عکسهای متعدد ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in retaliation for: به تلافیِ - به انتقامِ - در جوابِ
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a retinue of: خیلِ - جماعتِ - گروهی از
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take early retirement: بازنشسته شدن پیش از موعد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cut sth into matchsticks: چیزی را باریک باریک بریدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be retooled: مجهز به ابزار تازه شدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
be gathered to one's fathers: ( ادبی ) به رحمت ایزدی پیوستن - فوت ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a mat of hair: موی کرک - موی گوریده
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
by way of retort: به عنوان جوابِ
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gather sth around oneself: چیزی را دور خود پیچیدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an easy mark: آدم زودباور - آدم ساده لوح
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
retrace one`s steps: ردّ پای خود را گرفتن و برگشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
beside the mark: نامربوط - بی ربط - پرت
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
order a retrial: قرار اعاده دادرسی صادرکردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be up to the mark for sth: با استاندارد خواندن - واجد شرایط بو ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a retrograde step: سیر قهقرایی - حرکت واپس گرایانه
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be below the mark for sth: زیر استاندارد بودن - با معیار نخوان ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
between you me and the gatepost: بین خودمان باشد - بین خودمون بمونه
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in retrospective exhibition: نمایشگاه مرور بر آثار
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
like fury: سریع - حسابی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mark sb out for sth: کسی را برای چیزی نشان کردن - کسی را ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a reversal of roles: تغییر نقش
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fumble for words: دنبال کلمه گشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
spot a gap in the market: متوجه خلا در بازار شدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you were the very reverse of polite: رفتارتان خیلی از ادب به دور بود
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
market hall: بازارچه
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
revert to type: به اصل خود برگشتن - ترقی معکوس کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
free sb from anxiety: کسی را از نگرانی درآوردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a pregnant pause: سکوتی معنا دار - درنگی پر معنی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
free bloomers: گیاهان پرگل
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get free of sb: از شر کسی خلاص شدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a pregnant silence: سکوتی معنادار - درنگی پر معنی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
resume one`s seat: دوباره سر جای خود نشستن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
retail at: به قیمت . . . فروش رفتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
send sb to his doom: نابود کردن - از بین بردن - به خاک س ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
talk the hind legs off a donkey: وراجی کردن - پر حرفی کردن - کله کسی ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mud flats: زمین های باتلاقی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
swing the lead: از زیر کار دررفتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
creep up on sb: غافلگیر کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
flashily: پر زرق و برق - پر زلم زیمبو - به طر ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a feast for the gods: ضیافت شاهانه
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a flared skirt: دامن کلوش - دامن فون
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a fixing bath: داروی ثبوت
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a poor fist of sth: برای چیزی هیچ سعی نکردن - برای چیزی ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
poor fish: ( محاوره ) بیچاره - حیوونکی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
with the best of intention: با منتهای حسن نیت
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go like the calppers: مثل برق رفتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plunder sth of: از جایی به سرقت بردن - از جایی به ی ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
turn swords into ploughshares: شمشیرها را به زمین نهادن - جنگ را پ ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
resort to force: زور به کار بردن
١١ ماه پیش