نوع مدال

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-
همه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this plan can not be hurried: در انجام این طرح نمی توان عجله کرد
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurry sb out: با عجله خارج کردن - هول هولکی بیرون ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurry sb in: با عجله تو آوردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurry home: با عجله برگشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurry out: با عجله بیرون رفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hunt for sth: دنبال چیزی گشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hunt sth for: ( مجازی ) جایی را به دنبال . . . گش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hunt sb down: تعقیب کردن - دنبال کردن - دستگیر کر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
humbly born: معمولی - از خانواده معمولی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the question of the hour: موضوع روز
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one`s other half: شریک زندگی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
reckon without one`s host: سر خود عمل کردن - مشکلات کار را ندی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be under house arrest: در خانه خود تحت نظر بودن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in over one`s head: توی دردسر افتادن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
need one`s head examined: عقل کسی پاره سنگ ورداشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
over one`s head: بالاتر از حد فهم کسی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get it into one`s head that: تو کلۀ کسی فر رفتن که
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have one`s head in the clouds: تو عالم هپروت بودن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold sb`s hand: به کسی دلداری دادن - به کسی کمک کرد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be into hot water: تو دردسر افتادن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
trappings: کبکبه - دبدبه - دنگ و فنگ
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a blot on one`s escutcheon: لکه ای بر دامن شخص - مایۀ بدنامی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
escape one`s grasp: از چنگ کسی در رفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nothing escapes him: هیچ چیز از نظر او پنهان نمی ماند
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
escape one`s lips: از دهان کسی در رفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on an errand: دنبال فرمان بودن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an errand of mercy: امر خیر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an errand boy: پادو - شاگرد
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go on fool`s errand: پی نخود سیاه رفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
erenow: سابق بر این
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an equal battle: جنگ بی سرانجام
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a look of entreaty: نگاه ملتمسانه - نگاه تضرع آمیز
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
entreat sth of sb: چیزی را از کسی تقاضا کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be entrenched: سنگر گرفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
entice sb away from sb: میان دو کس جدایی انداختن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
entice sb away from a place: کسی را از جایی فراری دادن - از راه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
entice sb from sth: کسی را از کاری بازداشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
entice sb into doing sth: کسی را به فساد کشاندن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every man to his trade: هر کسی کار خودش بار خودش آتیش به ان ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every man jack ot them: همه بدون استثنا
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every single one: هر یک بدون استثنا
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
well did you ever: عجب! به حق چیزهای نشنیده!
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the other evening: چند شب پیش - اخیرا
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
even sth up: صاف کردن - تخت کردن - یکدست کردن - ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make even: تراز کردن - هموار کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make sth even with the ground: چیزی را با خاک یکسان کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that makes us even: حالا بی حساب
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the three estates of the realm: طبقات سه گانه کشور
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the third estate: بورژوازی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feel estranged from: احساس بیگانگی کردن با
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an outside estimate: یک برآورد نامعقول
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
budding poet: شاعر جوان - شاعر نوپا
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nip sth in the bud: در نطفه خفه کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oligopsony: محدودسازی انحصاری تقاضا - انحصار چن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
other shoe syndrome: عارضۀ فردا نوبت کیست
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
orientation programme: برنامۀ آموزش توجیهی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
organization development: بالندگی سازمانی - بهبود و توسعه ساز ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
place utility: مطلوبیت مکانی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
planned gap: شکاف برنامه ای
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plain bond: سند قرضه سفید
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plural executive: کمیتۀ اجرایی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
planned maintenance: تعمیر و نگهداری برنامه ای - نگهداشت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
potential market saturation: حداکثر خریداران بالقوه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
employee orientation: برنامه توجیه کارکنان
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
employee`s contributory negligence: اثر قصور کارگر در سوانح کاری
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
emotional buying motives: انگیزه های احساسی خرید
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lump labor: مجموعه نیروی کاری
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loss control representative: نماینده کنترل خسارت
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lumpiness of resources: یکپارچگی منابع
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
oligopoly price: قیمت انحصار گروهی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a dude ranch: مزرعه توریستی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
comic verse: شعر فکاهی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be coining money: پول حسابی درآوردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pay sb back in the same coin: با کسی معامله به مثل کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
carry sb back: به یاد گذشته انداختن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
carry one`s point: حرف خود را به کرسی نشاندن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
offer a carrot to sb: تطمیع کردن - از راه به در بردن ( با ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bridle one`s tongue: جلوی زبان خود را گرفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
bridle path: راه مال رو - راه باریکه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
brier rose: گل نسترن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
vote aye: رای مثبت دادن - رای موافق دادن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a rude awakening: یک اطلاع تکان دهنده
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
duff sb up: له و لورده کردن - آش و لاش کردن - د ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come home to sb: به کسی ثابت شدن - برای کسی مسلم شدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go away with sth: چیزی را برداشتن و رفتن - چیزی را بر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go behind sb`s back: پشت سر کسی حرف زدن - بدون اطلاع کسی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go about one`s business: در کار دیگران مداخله نکردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fuss about: این ور و آن ور رفتن - بالا و پایین ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
make a fuss of: زیادی توجه کردن به - وسواس خرج دادن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
free handed: بخشنده
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lower oneself in sb`s esteem: خود را نزد کسی خوار کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold sb in great esteem: به کسی احترام نهادن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
idle about: بیکار گشتن - ول گشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a man of ideas: آدم صاحب فکر - آدم مبتکر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the idea of such a thing: چه فکرهایی! چه تصوراتی!
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the honest truth: حقیقت محض
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a discreet perfume: عطر ملایم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
march away: قدم رو دورشدن - با گام های منظم دور ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a forced march: راه پیمایی اجباری
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be dough in sb`s hand: مثل موم در دست کسی بودن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
double dyed: تمام عیار - حسابی - کامل
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in one`s dotage: در زمان کهولت - در دوران پیری
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ease sb out of sth: غیرمستقیم وادار به استعفاکردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ease out the screw: پیچ را شل کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in easy stages: خوش خوشک
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lead an easy life: زندگی بی دغدغه ای داشتن - زندگی راح ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at an easy pace: بدون شتاب
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on easy terms with sb: با کسی روابط صمیمانه داشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
by easy payments: با شرایط آسان
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the universe of discourse: عالم مقال
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
eat one`s heart out: خودخوری کردن - در خود ریختن - خون د ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the defunct: مرحوم - متوفی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make sb eat his words: کسی را وادار به پس گرفتن حرف خود کر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cut a sorry figure: ظاهر غمزده داشتن - قیافۀ ماتم زده ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
marshal sb into sth: به بیرون هدایت کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
marry sb off: به خانه بخت فرستادن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
marriage lines: قبالۀ ازدواج
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
marsh gas: گاز مرداب - متان
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
march through: پیاده پیمودن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ease sb of: کسی را آزادکردن از ( غصه، درد و غیر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a party animal: someone who likes to attend parties ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
winter blues: refers to feelings of sadness or de ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bundle up and brave the elements: to dress warmly and face harsh weat ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bright future ahead: A promising or hopeful future مثال: ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep one’s chin up: To remain cheerful and hopeful in a ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
better days ahead: The future will be better than the ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
winter wonderland: a picturesque and enchanting winter ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
winter is long in the tooth: refers to the perception that winte ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
icy reception: an unfriendly or unwelcoming recept ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
end on a positive note: To end on a positive note means to ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold onto hope: To keep believing something good wi ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pin one’s hopes on: To rely on something for a positive ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hoping against hope: To continue to hope even when thing ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wish upon a star: To hope for something very much مثا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a clang: Comparing something to a clang sugg ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a bellow: Loud as a bellow conveys a deep, re ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a hubbub: Describing something as loud as a h ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a horn: To be as loud as a horn implies a s ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a wail: Loud as a wail conveys a mournful, ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as thunder: Comparing something to thunder sugg ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a trumpet: Loud as a trumpet conveys a bold an ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a tumult: To be as loud as a tumult suggests ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a roar: A roar is a deep, resonant, and pow ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a cannon: This idiom describes a sound that i ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a bell: Loud as a bell signifies a clear, r ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a siren: Comparing something to a siren impl ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a peal of laughter: Describing something as loud as a p ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a bomb: To be as loud as a bomb implies a s ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a drum: Loud as a drum suggests a rhythmic ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a jet engine: This idiom indicates a loud, powerf ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a symphony: Comparing something to a symphony i ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a freight train: Loud as a freight train signifies a ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a gunshot: To be as loud as a gunshot suggests ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a crowd: Describing something as loud as a c ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a waterfall: Loud as a waterfall conveys a power ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a howl: To be as loud as a howl suggests a ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a crash: Describing something as loud as a c ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a stampede: Loud as a stampede conveys a thunde ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a crescendo: Comparing something to a crescendo ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as an explosion: To be as loud as an explosion sugge ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a fanfare: loud as a fanfare indicates a trium ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a clatter: Describing something as loud as a c ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a thud: Loud as a thud conveys a dull, heav ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loud as a shout: To be as loud as a shout indicates ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to milk a cash cow: Exploiting a consistently profitabl ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a bottomless pit: Having an insatiable desire for mor ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to bite the hand that feeds you: Harming those who support or provid ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be on a shopping spree: Engaging in a series of extravagant ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a one track mind: Being excessively focused on a sing ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to go for the jugular: To attack or confront a problem wit ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to squeeze blood from a stone: Attempting to extract something of ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a tiger by the tail: To be in a challenging or risky sit ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have a green thumb: Having a natural talent or skill fo ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be a gold digger: A person who pursues a relationship ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to throw money down the drain: Wasting money on something unproduc ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be as greedy as a pig: Exhibiting extreme greed and avaric ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be all about the benjamins: Being focused on accumulating wealt ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw one’s hat in the ring: To express interest or involvement ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stand in someone’s corner: To support or defend someone in a c ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a bedrock: To be a solid and unchanging founda ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shore someone up: To provide support or reinforcement ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
provide a safety net: To offer protection or support in c ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to have fingers in many pies: Being involved in multiple activiti ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to kill the goose that lays the golden eggs: To destroy a reliable source of inc ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the midas touch: The ability to turn everything one ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a wolf in sheep’s clothing: Someone who disguises their true, m ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to feather one’s nest: Accumulating wealth for personal co ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to line one’s pockets: Illicitly enriching oneself, typica ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have the face to do sth: روی انجام کاری را داشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put a new face on sth: چهرۀ تازه به چیزی دادن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give one`s eye teeth for sth: تمام زندگی خود را برای داشتن چیزی د ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hung on by the eyelids: به مویی بندبودن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an exposed hillside: دامنۀ لخت تپه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
exposed parts: قطعات بی حفاظ
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in a very exposed position: در موقعیت حساسی قرار داشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come to an explanation: به تفاهم رسیدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don`t fail me: مرا تنها نگذار! روی تو حساب می کنم!
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his heart failed him: دلش را نداشت - شهامتش را نداشت
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his promises failed to materialize: وعده هایش جامۀ عمل نپوشید
١٠ ماه پیش