نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a democratic outpost: پایگاه دموکراتیک
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
strangling of freedom of navigation: ممانعت از کشتیرانی آزاد
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mental deed: کردار روانی و ذهنی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
waging religious war: برپایی جنگ مذهبی و عقیدتی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
jihadi fanaticism: تعصب و خشک مغزی جهادی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the heads of hamas: رهبران و سران حماس
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the shiite militias: شبه نظامی های شیعی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a stark warning: هشدار شدید
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one pointedness: تمرکز واحد - یکسو نگریستن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
egolessness: ترک منیت
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ephemeral nature: ماهیت فناپذیر
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
equitable adoption: فرزند خواندگی به صورت قرارداد شفاهی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
equal time act: قانون مدت یکسان
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
equal protection of the law: حمایت مساوی قانونی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
epistola: منشور - سند انتقال زمین یا تضمین قر ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
equal and uniform taxation: مالیات بندی مساوی و متحدالشکل
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
en mass: به طور گروهی یا توده ای - به طور عم ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is a fast talker: آدم سرزبان داری است
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep a tally of sth: حساب چیزی را نگه داشتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tangle with sb: سرشاخ شدن با کسی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tangle with sth: درافتادن با چیزی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tap sb for money: کسی را تیغ زدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tap sb for information: حرف کشیدن از کسی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take up sth: ( جا ) گرفتن - اشغال کردن - پرکردن ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be tart: زبان تندی داشتن - زبان گزنده ای داش ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tart oneself up: بزک دوزک کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
take off spool: حلقه دهنده ( نوار، فیلم، نوار صدا )
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take sb to task: کسی را توبیخ کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a military take over: کودتای نظامی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a hard taskmaster: حسابی کار از گردۀ دیگران کشیدن - سر ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take up spool: ( نوار فیلم، نوار صدا ) حلقه گیرنده
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be the talk of the town: نقل هر مجلس بودن - زبانزد همگان بود ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
talk oneself hoarse: گلوی خود را پاره کردن - روده درازی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get oneself talked about: بهانه غیبت دست مردم دادن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
know what one is talking about: از روی تجربه حرف زدن - دانسته حرف ز ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
look who is talking: دیگ به دیگ میگه روت سیاه
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
talk dirty: حرفهای مستهجن زدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
talk like a dutch uncle: موعظه کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
talk back to sb: تو روی کسی ایستادن - جواب کسی را دا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
talk round sth: طفره رفتن از مطلبی، مسئله ای
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep a tab on sb: کسی را پاییدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep a tab on sth: حساب چیزی را داشتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the tables are turned: ورق برگشته است
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
table linen: سفره - دستمال سفره
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tack to port: به سمت راست منحرف شدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tack to starboard: به سمت چپ منحرف شدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take it on oneself to do sth: سر خود تصمیم گرفتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be tactful: ظرافت به خرج دادن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can take him anyway: میتوانی روی رفتارش حساب کنی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be tactless: بی ملاحظه بودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be tagged as sth: یدک کشیدن لقب چیزی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put a tail on sb: بپا گذاشتن برای کسی - مامور مخفی بر ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take sb out of himself: کسی را آرام کردن - تسلی خاطر دادن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take sth from: اقتباس کردن از
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take sth as: از چیزی . . . برداشت کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be taken with sb: مجذوب کسی شدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be taken with sth: تحت تاثیر چیزی قرار گرفتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an oasis of calm in a troubled universe: آرامشی در دل جهانی آشوب زده
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on oath: قسم خورده بودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on my oath: به خدا - قسم میخورم
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
place sb under oath: کسی را سوگند دادن
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oau: سازمان وحدت آفریقا
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
your obedient servant: جان نثار - چاکر
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is an object of pity: دل آدم برایش میسوزد
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
become obsolescent: از رده خارج شدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is the object of his desires: خیلی میخواهدش - شیفته اوست
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
unemployment figures are remaining obstinately high: ارقام بیکاری همچنان بالاست
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
distance is no object: فاصله اش مهم نیست
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cause an obstruction: سد معبر کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an old song kept obtruding upon my consciousness: یک آهنگ قدیمی بدون اینکه بخواهم مرت ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make obeisance to sb: به کسی تعظیم کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be obtrusive: تو ذوق زدن
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
obiter dictum: اظهارنظر ضمنی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fulfil an obligation: ادای دین کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be under no obligation: زیر دین کسی نبودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
talk obscenely: حرفهای کثیف و مستهجن زدن
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
take an observation: در علم ستاره شناسی به مفهوم رصدکردن ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
escape observation: پنهان ماندن از انظار
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his obsession with death: فکر دائمی اش به مرگ
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i cam near to screaming: دیگر داشتم فریاد میزدم
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he will have it that: مصرانه میگوید که . . .
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he hawks fruit: میوه فروشی دوره گرد
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
win by a neck: با اختلاف کمی برنده شدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be hawked about: دهان به دهان گشتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lose by a neck: با اختلاف کمی باختن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in need: دست کسی تنگ بودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make hay: خشک کردن یونجه و علوفه
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb the needle: اعصاب کسی را خط خطی کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in needy circumstances: در فقر و تنگدستی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the dice are loaded against him: ورق ها علیه او برگشته اند
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the dice are loaded in his favour: ورق ها به نفع او برگشته اند
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
neglect oneself: توجه نکردن به سر و وضع خود
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feel neglected: خود را تنها احساس کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in the nadir of: در اوجِ . . . ، در کمالِ . . .
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
grass on sb: کسی را لو دادن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
god grant that: خدا کند که . . .
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nail a lie: بر ملا کردن دروغ
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i heard on the grapevine that: ( مجازی ) کلاغه برام خبر آورد که . ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nail sth on: با میخ زدن - نصب کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put out to grass: ( مجازی ) خانه نشین کردن - از کار ا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nail up sth in a box: چیزی را در جعبه گذاشتن و در آن را م ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do sb harm: به کسی صدمه زدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get a near view of sth: چیزی را از نزدیک بررسی کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no harm trying: به امتحانش می ارزد
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
or nearest offer: یا به بالاترین پیشنهاد یا چیزی در ا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
haul sb up: کسی را به دادگاه کشاندن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so near and yet so far: این قدر نزدیک و با این حال دست نیاف ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a good haul: لقمۀ چرب و نرم
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
domestic economy: اقتصاد خانواده - تدبیر منزل
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
practise economy: صرفه جویی کردن - قناعت کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be an economy to do sth: مقرون به صرفه بودن که
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be thrown into ecstasy: نشئه بودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put an adge on sth: چیزی را تیز کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take the adge off sth: چیزی را کند کردن - ( مجازی ) زهر چی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on adge: عصبانی بودن - کفری بودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set sb s teeth on edge: سوهان به روح کسی کشیدن ( هزاره )
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on the edge of: در شرف . . . بودن - در آستانه . . . ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do sth for effect: کاری را برای خودنمایی کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
burn sb in effigy: آدمک کسی را سوزاندن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hang sb in effigy: آدمک کسی را دار زدن
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
in the egg: در مراحل اولیه - در نطفه
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have one over the eight: ( محاوره ) تا خرخره مشروب خوردن ( ه ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get the elbow: ول کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be up to the elbows: تا خرخره گرفتاربودن - غرق کار بودن ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
use a bit of elbow grease: جان کندن - عرق ریختن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a by election: انتخابات میان دوره ای
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be unknown to: پنهان از
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on this understanding: با این شرط
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
generations as yet unborn: نسل های آتی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have an undeserved reputation for: بی دلیل شهرت داشتن به
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
remain bloody but unbowed: زخم خوردن و دست از مقاومت برنداشتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give one's undivided attention to: تمامی توجه خود را معطوف کردن به
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be sb's undoing: مایۀ روسیاهی کسی بودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
unburden oneself of sth: با دیگران در میان گذاشتن - خود را ا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in a state of undress: لختِ لخت
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go unchallenged: بلامنازع ادامه پیداکردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an unearthly time: کلۀ سحر - بوق سگ
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be unfit to do sth: به درد کاری نخوردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come unglued: کفر کسی درآمدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an ungodly hour: کله سحر - بوق سگ
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go unchecked: به امان خدا رهاشدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be uncoloured by: عاری از . . . بودن - فاقد . . . بود ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be ungracious of sb: نشانه بی نزاکتی کسی بودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
catch sb in an unguarded moment: غافلگیرکردن کسی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
escape unharmed: قسر دررفتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go unheard: مورد توجه واقع نشدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make sb unhinged: تعادل روحی کسی را برهم زدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
unholy alliance: اتحاد شوم
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
university extension courses: کلاسهای آزاد دانشگاهی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not unnaturally: همان طور که انتظارش می رفت
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
un ugly customer: آدم خطرناک - آدم شرور
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
raise one's ugly head: قیافه نحس خود را نشان دادن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cut the umbilical cord: وابستگی های خود را قطع کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give umbrage: باعث رنجش و دلخوری شدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be unabashed: خجالت نکشیدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
seem unabashed: خجالت نکشیدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
continue unabated: بی وقفه ادامه یافتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be true to type: نمونه اعلای تیپ و طبقه خود بودن - م ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is a brainy type: نابغه است
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not the type of party i enjoy: نه از آن قبیل مهمانی هایی که باب طب ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the unacceptable face of: جنبه منفی - جنبه بد
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be unafraid to do sth: شجاعت به خرج دادن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the uncrowned king of: ( مجازی ) سلطانِ - غولِ
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
unasked for: داوطلبانه - خودخواسته
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the uncrowned queen of: ( مجازی ) غولِ. . .
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
unavailable for comment: در دسترس نبودن برای اظهار نظر
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
determinate cause: علت متعین
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
now i'm ravenous: دارم از گشنگی میمیرم
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
but they ignored her completely: اما آنها هیچ محلی به او نگذاشتند
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cryptic remarks: حرفهای رمزی
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make believe car: ماشین خیالی
٢ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
deep in thought: غرق اندیشه
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a thought suddenly struck her: ناگهان فکری به ذهنش رسید
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that's a comfort: چه خوب
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
defamation of character: هتک حرمت
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
with a somber expression: با قیافۀ افسرده
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she felt her tears welling up: اشک در چشمانش حلقه زده بود
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the death throes: سکرات مرگ
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how charming: چه بانمک!
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
burst of applause: کف زدن های ممتد
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drumming his fingers on the table: ضرب گرفتن با انگشتان روی میز
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when the time is ripe: سربزنگاه
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the barest suggestion of eye makeup: خط چشم نازک
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
long stemmed wine glasses: لیوان های پایه بلند
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
everything is synthetic nowadays: این روزها همه چیز مصنوعی است
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tarot cards: ورق های فالگیری
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
critical faculty: قوۀ سنجش
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to smooth things over: رفع و رجوع کردن موضوع
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
people began to drift toward the table: افراد یواش یواش به سوی میز رفتند
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he could have saved himself the trouble: این همه زحمت لازم نبود
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to hide her growing apprehension: پوشاندن دلواپسی اش
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the special guest of honor: مهمان ارجمند افتخاری
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
chinese firecrackers: فشفشه
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
street politics: فعالیت های سیاسی خیابانی
٢ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
rub: اشکال اصلی
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
history repeats itself eternally: تاریخ همواره تکرار میشود
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the great paradox of eternity: معمای بزرگ ابدیت
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what an extraordinary thing to say: چه حرف عجیبی
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to rummage around in the car: گوشه و کنار ماشین را گشتن
٢ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lumpish: دست و پا چلفتی - بی عرضه - ببو - خن ...
٢ ماه پیش