نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go through the motions of doing sth: ادای کاری را درآوردن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see to sth: رسیدگی کردن به
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
motion sb to a chair: تعارف کردن به کسی برای نشستن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
seek permission: اجازه گرفتن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the motoring public: جماعت اتومبیل سوار
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a patent untruth: دروغ محض - کذب محض
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is riding for a fall: دارد خودش را بدبخت می کند
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cast in the same mould: از یک سنخ - از یک تیپ
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on the war path: عصبانی بودن - کفری بودن
٤ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
leaf mould: خاکِ برگ
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
break the mould of sth: سنت شکنی کردن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a mound of: کوهی از - تلی از
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they have given us a pretty mouldy pay increase this year: امسال یک اضافه حقوقی به ما دادند که ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
prop sth against: چیزی را تکیه دادن به . . .
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in the secret: از قضیه مطلع بودن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a secret fan of sth: طرف دار چیزی بودن بدون اینکه کسی بد ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at one remove from: از فاصله نزدیک - با یک واسطه
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a secret smoker: یواشکی ( دور از چشم دیگران ) سیگار ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a secret lover: در خفا معشوق داشتن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make no secret of sth: چیزی را مخفی نکردن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be second to none: دومی نداشتن - بی همتا بودن
٤ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
come off second best: مقام دوم را احراز کردن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see nothing of sb: کسی را هیچ ندیدن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see a lot of sb: کسی را مرتب دیدن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put money into sth: در چیزی سرمایه گذاری کردن - پول خود ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
see the color of the money: از توانایی مالی اطمینان داشتن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw one`s money about: پول خود را حیف و میل کردن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
money makes money: پول پول می آورد
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
monkey about: شیطنت کردن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
monkey about with sth: با چیزی ور رفتن - چیزی را انگولک کر ...
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
monster movies: فیلمهای ترسناک
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in a month of sundays: مدت های مدید
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do a moonlight flit: نصف شب به چاک زدن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
moon over sb: همه هوش و حواس پیش کسی بودن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
render a service to sb: به کسی خدمتی کردن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
render sth down: آب کردن - ذوب کردن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a person of loose morals: آدم بی بند و بار
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
render sth up: تسلیم کردن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be morally certain: کاملا محتمل بودن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he rendered up his soul to god: جان به جان آفرین تسلیم کرد
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
arrange a rendezvous: قرار ملاقات گذاشتن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be morbid: دل بد کردن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put me right if i am wrong: اگر اشتباه میکنم بگو
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the more fool you to go: خیلی احمقی که میخواهی بروی
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sth ride: به حال خود گذاشتن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
here lie the mortal remains of: ( روی سنگ قبر ) اینجا آرامگاه ابدی
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every mortal thing: هر جور چیزی - هر جور کاری
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see sb out: همراهی کردن - مشایعت کردن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be no mortal good to anybody: به درد کسی نخوردن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see through sb: دست کسی را خواندن
٤ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give a gesture: ادا در آوردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
merry war: نزاع خنده آور
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sb to talk: کسی را به حرف درآوردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he gets it from his mother: از این جهت به مادرش رفته
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get a sight of: یک لحظه دیدن - یک نظر دیدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it gets me here: اینجایم درد می کند
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get told off: تنبیه شدن - توبیخ شدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sb home: کسی را به خانه رساندن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get off lightly: قسر در رفتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get off cheaply: قسر در رفتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get off with sth: نجات پیداکردن از مجازاتی شدیدتر با ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get oneself up: خود را آراستن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get oneself up as: مثل . . . لباس پوشیدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lay the ghost of: خارج کردن روح شیطانی از بدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he looks like he has seen a ghost: انگار که جن دیده
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not have a ghost of chance: ذره ای شانس نداشتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be giddy with sth: از چیزی شاد و شنگول بودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gild the pill: شکر به داروی تلخ زدن - زهر چیزی را ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give a damn about sb: به کسی محل سگ نگذاشتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give a decision: تصمیم خود را اعلام کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i will give you that: در این مورد با شما موافقم
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give a groan: غر زدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get leave: مرخصی گرفتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sth for nothing: مجانی به دست آوردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get time: وقت کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sth to work: چیزی را به کار انداختن
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
some distance: نسبتا دور
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
within hailing distance: در صدا رس
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep sb at a distance: با کسی به سردی رفتار کردن - به کسی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go the full distance: تا پایان دوام آوردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on distant terms with each other: با هم میانۀ خوبی نداشتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on distaff side: از طرف مادری - از طرف زن ( خویشاوند ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
of distinction: برجسته - ممتاز
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
distinctions of birth: تمایزات اجتماعی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ingrained with dirt: چرک مرده
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ingrained dirt: چرک مردگی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feel inhibited: احساسات خود را سرکوب کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
without inhibition: راحت
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the injured: آسیب دیدگان - مصدومان
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do sb an injury: به کسی صدمه زدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do sb an injustice: ظلم کردن به کسی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wipe that expression off your face: این قیافۀ مسخره را نگیر
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wipe the floor with sb: پوز کسی را به خاک مالیدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wipe that slate clean: گذشته ها را فراموش کن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be wise after the event: خرد پسکی داشتن - علاج واقعه بعد از ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in the wilderness: عاطل و باطل ماندن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
send sb on a wild goose chase: کسی را دنبال نخود سیاه فرستادن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wildly read: پرخواننده - کتاب خوانده - اهل مطالع ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make sb wild: کفر کسی را درآوردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in the right vein to do sth: دل و دماغ کاری را داشتن - حوصلۀ کار ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sb wise: کسی را در جریان گذاشتن - به کسی ندا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wise sb up: فهمیدن - متوجه شدن - مطلع شدن
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
wipe that smile of your face: جلوی خنده ات را بگیر
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
under the veil of: زیر پوشش - در لفاف - به بهانه - به ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
take the veil: برگزیدن رهبانیت - ترک دنیا
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sift sth out: جدا کردن - سوا کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come into side: در دیدرس قرار گرفتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep out of sight: خود را از انظار پنهان کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this kitchen is a sight: این آشپزخانه خیلی درهم ریخته است
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep sight of sb: زیر نظر گرفتن فردی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep sight of sth: در مد نظر قرار دادن چیزی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be sick to death of sth: منزجر بودن از چیزی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is absolutely no side to him: هیچ آدم خودخواهی نیست
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get on the right side of somebody: کسی را خوشحال و راضی کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on the big side: خیلی بزرگ
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on the right side of forty: زیر چهل سال ( در محاوره در مورد سن ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take sb on one side: حرف خصوصی زدن با کسی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
side with sb: طرف کسی را گرفتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a steep sided valley: دره ای با دامنه های پرشیب
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a glass sided container: ظرفی با دیواره های شیشه ای
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
side issue: مسئله جانبی - امر ثانوی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what i earn out of this job is a side issue: این که این کار چه درآمدی برای من دا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give side light on sb: نکات تازه ای را در مورد کسی روشن سا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give side light on sth: نکات تازه ای را در مورد چیزی روشن س ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take a sidelong look at sth: از زاویه ای تازه به چیزی نگاه کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
sidesplitting: مضحک - خیلی خنده دار
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
raw sienna: زرد مایل به قهوه ای
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the right side of the cloth: روی پارچه - طرف روی پارچه
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
along the side of: در امتداد
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the far side of sth: منتهی الیه چیزی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the wrong side of the cloth: پشت پارچه - طرف پشت پارچه
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a side of lamb: یک شقه بره
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the two side of the dispute: طرفین درگیر
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sick humour: شوخی خرکی - شوخی زننده
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
inculcate sth in sb: در ذهن کسی فروکردن - به کسی تلقین ک ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
many coloured light: پرتو رنگارنگ
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sudden uprising of the science: پیشرفت ناگهانی علوم
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the lure of philosophy: جاذبۀ فلسفه
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
unkinder: ظالمانه تر - بی رحمانه تر - جانفرسا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
sceptre: قدرت و توان
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pompous generals: سرداران پر زرق و برق
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
timeless sway: سلطه جاوید
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a state of grace: بهره مندی از رحمت الهی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
quell the riot: فرونشاندن ناآرامی
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
pasty faced: زردچهره
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
strike terror into sb: هراس در دل کسی انداختن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in a temper: عصبانی
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
fly into a temper: زود عصبانی شدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
display a lot of temperament: احساساتی بودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
terrorize sb into sth: کاری را با ارعاب به کاری واداشتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be terror stricken: زهره ترک شدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do a wee: جیش کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
born in wedlock: مشروع - حلال زاده
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get weaving: بکوب کارکردن - آستین ها را بالا زدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be weary of sth: ذله شدن از چیزی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a weeny bit: یک ریزه - یک ذره
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
weird and wonderful: جالب
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can well be right: احتمالا تو حق داری
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you may well be right: احتمالا تو حق داری
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the wheel of fortune: چرخ تقدیر و سرنوشت
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
evict tenants: گرفتن حکم تخلیه ملک
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do a wheelie: تیک آف کردن - تک چرخ رفتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be wheezy: خس خس کردن سینه
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be at tender age: جوان و آسیب پذیربودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put work out to tender: کاری را به مناقصه/مزایده گذاشتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
zimmer frame: واکر
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on easy terms: با شرایط مناسب
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tell against sb: به ضرر کسی تمام شدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in terminal decay: در حال فروپاشی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be terminally ill: بیماری علاج ناپذیر داشتن
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
tell the world: چیزی را جارزدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
terminate a pregnancy: سقط جنین کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
teach sb a lesson: درس عبرت برای کسی شدن
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
teaching practice: کارورزی معلمی - دوره عملی برای تدری ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tear sb limb from limb: پدر کسی را درآوردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
technical hitch: نقص فنی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
telephone tapping: استراق سمع تلفنی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a telescopic umbrella: چتر تاشو
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be tasteful: خوش سلیقه ساخته شده بودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be tasteless: با کج سلیقگی ساخته شده بودن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sound the tattoo: شیپور بازگشت را به صدا درآوردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
beat the tattoo: طبل استراحت را زدن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
beat a tattoo on the table: روی میز ضرب گرفتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
taunt sb with: کفر کسی را درآوردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a tax on: ( بر سلامتی، توانایی و غیره ) فشاری ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tax sth at source: مالیات را پیش از پرداخت کم کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tax sb`s patience: کاسه صبر کسی را لبریز کردن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
deferred sentence: مجازات یا محکومیتی که اعلام آن به ز ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
deferral period: مدت تاخیر
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
deferred charges: هزینه های پیش پرداختی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
deficiency bill: لایحه کسر بودجه
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
deferred debt: دیون معوق
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
deferred liabilities: دیون بلند مدت
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
covertly and overtly: مخفیانه و آشکارا
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to take the initiative: ابتکار عمل را به دست گرفتن
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fundamentalist ideology: ایدئولوژی بنیادگرایانه
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
violent subjugation: تسخیر و شکست خشونت آمیز
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
iran’s islamic revolutionary guards corps: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in major international forums: در مجامع بزرگ بین المللی
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a solemn enduring united commitment: تعهد جدی، پایدار و متحد
١ ماه پیش