نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a mint of money: پول پارو کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sell sb to the police: کسی را لو دادن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be worth a mint: یک عالم ارزش داشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mire sb in sth: کسی را گرفتار چیزی کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be misdirected: هرز رفتن - تلف شدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put me out of my misery and tell me the result: جانت بالا بیاید/ جانم را گرفتی، نتی ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was misled into buying a car: خام شدم و ماشین خریدم
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
miss out on sth: از دست دادن ( فرصت، مهمانی ، معامله ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mistimed: بد موقع - بی موقع - نا بهنگام ( حرف ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is a positive fool: خل خل است - از بیخ خل است
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like one possessed: مثل جن زده ها - مثل دیوانه ها
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
to the minute: دقیقا - درست
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
privy to: مطلع و آگاه بودن از
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
enter into recognizances for sb: ضمانت کسی را کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he thinks that everything revolves around him: فکر می کند مرکز تمام عالم است
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not for one minute: اصلا - هیچ
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
minute book: دفتر صورتجلسات - دفتر خلاصه مذاکرات
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
minute gun: توپ ( برای عزا و غیره )
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a rough ride: سختی دیدن - دوره سختی را گذراندن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the minions of the law: عملۀ قانون - ماموران پلیس
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb a rough time: پوست کسی را کندن - پیر کسی را در آو ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sell sb a pup: به کسی انداختن - به کسی قالب کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
against nature: غلط - غیر عادی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be outgunned: به لحاظ نظامی ضعیف تر بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bring sb to a pretty pass: کسی را تو مخمصه انداختن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sb see what one is made of: قابلیت خود را به کسی نشان دادن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bring sth to pass: به منصه ظهور رساندن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come to a pretty pass: به جاهای باریک کشیدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pass an opinion: اظهار عقیده کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
life passed her by: از زندگی نصیبی نبرد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the path to ruin: راه نابودی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the patience of job: صبر ایوب
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a pet of sb: کسی را لوس کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one`s pet hate: مایۀ نفرت همیشگی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in a pet: اوقات تلخی کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
project oneself: تصویر خوبی از خود به دست دادن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
save one`s bacon: قسر در رفتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an armchair critic: عالم بی عمل
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an apology for a lunch: چیزکی به عنوان غذا
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put sb through the hoop: دمار از روزگار کسی درآوردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tossing the caber: پرتاب میل
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hear a case: ( حقوق ) به پرونده ای رسیدگی کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
never hear the end of sth: مدام سرکوفت خوردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have sb over: پذیرایی کردن از
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the whole caboodle: همگی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have sb round: پذیرایی کردن از
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a care taker government: دولت موقت
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at a later date: بعدها - در آینده
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a creepy story: داستانی که مو بر تن آدم راست میکند
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
comfort station: توالت عمومی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
chill sb`s blood: حال کسی را گرفتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a card up one`s sleeve: آس برنده در آستین داشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bitter aloes: عصاره صبر زرد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a back handed compliment: مدح شبیه ذم - تعریف دو پهلو - طعن د ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
skim the surface: بررسی سطحی کردن - یک ورقی زدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a siren song: زبان و کلامی فریبنده و اغفال کننده
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to keep a set face: قیافه و هیئت سرد و بی تفاوت به خود ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
events are taking a serious turn: اوضاع دارد قمر در عقرب میشود
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be self assertive: حقوق و امتیازات خود را به زور به دی ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hop garden: مزرعه رازک
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hop kiln: اجاق رازک خشک کنی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hop picker: رازک چین
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hook it: به چاک زدن - فلنگ را بستن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sb off the hook: گره کار کسی را باز کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hook nosed: دماغ عقابی - دماغ قوزدار
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wolf sth down: لمباندن - بلعیدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was wondering about that: کم کم داشت برایم مسئله میشد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in wonderment: حیرت زده - بهت زده
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
centerpart: همتا
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
confidence reliance: وثوق
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kingdom possessing: مالک الملک
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pride greatness: کبریا
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the throne of god: عرش
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
artha: منابع مورد نیاز برای حیات ( ثروت، س ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
jati: کاست - نظام طبقاتی - طبقه - پایگاه ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
breath fire and brimstone: از خشم منفجرشدن - داد و قال راه اند ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
jump out of the frying pan into the fire: از چاله درآمدن و به چاه افتادن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one fine day: ( در قصه ها ) روزی از روزها
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a fine friend you are: این شرط رفاقته!
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
call sb by fine names: لی لی به لالای کسی گذاشتن - تملق کس ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a poor fellow: بیچاره - بخت برگشته
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what can a fellow do: آدم چه میتواند بکند؟
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be hail fellow well met: زودجوش بودن - خونگرم بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a car with a small mileage: ماشین کیلومترپایین ( کم کار کرده )
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i missed the target by a mile: خیلی دورتر از هدف زدم
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this news will keep: این خبر را بعدا هم میشود داد. دیر ن ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep him from school just now: فعلا به مدرسه نفرستیدش
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it kept him from despair: این قضیه او را از ناامیدی نجات داد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
from sheer habit: صرفا از روی عادت - بنا به عادت
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is glib in finding excuses: خوب می تواند بهانه بتراشد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
glide along: نرم گذشتن - آرام گذشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a frown of disapproval: اخم - اخم و تخم - مخالفت
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
force a smile: زورکی لبخند زدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
force a reply: به زور جواب دادن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
force the pace: قدم را تند کردن - بر سرعت خود افزود ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
forcemeat: مایۀ دلمه - مایۀ تودلی ( برای مرغ، ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a false bottom: جاسازی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
avade a question: سوالی را نشنیده گرفتن - از زیر سوال ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be of sb`s opinion: با کسی هم عقیده بودن - با کسی همدلی ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get a second opinion: با یک شخص دیگر مشورت کردن - نظر شخص ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take a second opinion: نظر شخص دیگری را هم خواستن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
migrant labour: کار فصلی - کار موسمی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in a mighty rage: خیلی عصبانی بودن - خون خون کسی را خ ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a travel operator: شرکت مسافرتی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be high and mighty: خود را گرفتن - باد کردن - خیلی مهم ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a good opinion of sb: راجع به کسی خوب فکر کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a high opinion of sb: راجع به کسی خوب فکر کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a high opinion of sth: راجع به چیزی خوب فکر کرن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a good opinion of sth: راجع به چیزی خوب فکر کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a bad opinion of sth: راجع به چیزی بد فکر کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a low opinion of sth: راجع به چیزی بد فکر کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a poor opinion of sth: راجع به چیزی بد فکر کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a poor opinion of sb: راجع به کسی بد فکر کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a low opinion of sb: راجع به کسی بد فکر کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a bad opinion of sb: راجع به کسی بد فکر کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see sth a mile off: مثل روز روشن بودن - از یک فرسخی هم ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stick out a mile from: از . . . یک سرو گردن بالاتر بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stand a mile from: از . . . یک سرو گردن بالاتر بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
run a mile from: فرار کردن - در رفتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go on about: یکریز راجع به چیزی حرف زدن - به چیز ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
by jingo: 1. وای ! به به 2. به خدا ! - به جان ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on the inside track: در موقعیت بهتر قرار داشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a hunch that: به دل کسی برات شدن که - به دل کسی ا ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go on a hunger strike: اعتصاب غذا کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be hard pressed to do sth: انجام کاری برای کسی سخت و دشوار بود ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hark at him: گوش کن ببین چی میگه
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hare in: دویدن و آمدن تو
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hare out: دویدن و رفتن بیرون
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a constricted view: نظری محدود - دیدی باریک
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
start a hare: موضوعی را مخصوصا عوض کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he felt fit to drop: از خستگی داشت می افتاد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is fair game for critics: شکار مناسبی برای منتقدان است
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fair promises: وعده های دلفریب
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
by fair means: با ملایمت
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a fair sample: نمونه گویا - نمونه واقعی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a fair name: نام نیک
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go to any lenghts: دست به هر کاری زدن - از هیچ کوششی ف ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a dress lenght: قوارۀ پیراهنی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
least of all would i want to hurt your feelings: اصلا نمیخواهم ناراحتت کنم - اصلا نم ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is a jinx on this watch: این ساعت نحس است. این ساعت بدشانسی ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb the jitters: اعصاب کسی را داغون کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an odd job man: آدمی که کارهای پراکنده می کند - آدم ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sb into sth: کسی را به جایی راه دادن - کسی را وا ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sb into a secret: رازی را با کسی در میان گذاشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sth into sth: روی چیزی کار گذاشتن ( پنجره، در و غ ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sb be: راحت گذاشتن - اذیت نکردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sth pass: از چیزی چشم پوشی کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let sth slip: ( فرصت و غیره ) از دست دادن ( راز ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
behave less foolishly: دست از حماقت بردار
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
iran seems to be exercising restraint: به نظر می رسد ایران خویشتنداری نشان ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
averting this conflagration: جلوگیری از این تنش فاجعه بار
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ominous warnings: هشدارهایی قوی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
emboldening: جسارت دهی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pushing forty: ( در مورد سن ) نزدیک چهل سال - تقری ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put it simply: به زبان ساده - راست و پوست کنده
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put something across: تفهیم کردن - منتقل کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put something across somebody: قبولاندن به - قالب کردن به
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put something before something: اولویت قائل شدن بر
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a pushover: مثل آب خوردن بودن - خیلی راحت بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
pushily: با سماجت - با پررویی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a web of interlocking interests: شبکه ای از منافع در هم تنیده
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
push sth forward: مطرح کردن - عرضه کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flouting international law: زیرپا گذاشتن قوانین بین المللی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
our odds can look daunting: شانس ما اندک به نظر می رسد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in long pants: بزرگ شده بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw sb overboard: کسی را کنار گذاشتن - دست از حمایت ک ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw sth overboard: خود را از شر چیزی خلاص کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be overclouded: ابری بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on a par with: برابری کردن با
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a parade of sth: به رخ دیگران کشیدن ( سواد، ثروت و غ ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take out an overdraft: اضافه برداشت کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be overdrawn: کسر موجودی داشتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an overflow pipe: مجرای سرریز
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an overgrowth of nettles: گزنه زار
١١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
overreach oneself: روی خود زیادی حساب کردن - تند رفتن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
overshoot the mark: تیر کسی به هدف نخوردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
turn sth over: چیزی را برگرداندن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an overstocked field: مزرعه ای با اضافه دام
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on overtime: اضافه کاری کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
over to: تا
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make overtures to sb: با کسی سر صحبت را باز کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
over against sth: در مقابل - در برابر - در قیاس با - ...
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
several times over: بارها - بارها و بارها - به کرات
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we owe loyalty to our country: ما باید به کشورمان وفادار باشیم
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my own one: بچه یکی یکدانه ام
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
each to his own: هر کسی راه خودش
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is gone over to the enemy: به دشمن پیوسته است
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was an own goal: خیطی بالا آورد - گاف زد
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shut up like an oyster: لال ماندن - نطق کسی درنیامدن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go through one`s paces: قابلیت های خود را نشان دادن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like an oven: مثل جهنم
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pan sth out: لاوک شویی کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
open pandora`s box: شر به پا کردن - فتنه برپا کردن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a pantile roof: بام سفالی
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be overage: سن کسی زیاد بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in short pants: بچه بودن
١١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in transports: ( در مورد شادی، ترس، خشم و غیره ) د ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go out of use: از دور خارج شدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a used stamp: تمبر باطله
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go up the wall: جوش آوردن - خل شدن
١ سال پیش