تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثلا جو یا گندم یا برنج. . . . . . . . . . . . . . . پوست کنده نشده. . . . . . . . . . . که پوست آن کنده نشده است.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مالی که خمس آن داده شده یا معاف از خمس است را مخمس گویند. متضاد آن غیرمخمس است.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

می توانیم "یعنی" هم ترجمه کنیم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مشاعر

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در برگرفتن کامل، به طور کامل شامل شدن مثال اگر برای تجهیز میّت از ترکه او هزینه شود، اداء خمس آنچه هزینه شده واجب نیست و فرقی میان صورت استیعاب و عد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قابلیت اعتبارپذیری

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

بررسی همکار

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به کار گرفتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بهترین معادلی که برای این واژه یافتم کلمه morality است. چون در فرهنگ هزاره هم معادل " پایبندی اخلاقی" آمده است.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اخلاق مدارانه، اخلاق مدار

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Dzungars جونغارها یا People of Dzungar

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

The Hague با حرف تعریف باید بیاوریم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

workforce downsizing

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

insurance payout پولی که بیمه به ما پرداخت میکنه را می گویند

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Performance Bonuses

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

compatibility

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عدم تعین

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

intensive course این معادل بسیار عالی است accelerated course crash course

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

expenses مصارف

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چرایی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کلنگی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

frivolous deeds

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در مورد قراردادها. . . . . . . . به معنی صوری است.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قدر متیقن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تصرف کردن کلمه disposition تصرف

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قابل اعمال بودن قانون” یا “قابلیت اجرا بودن قانون”

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بر طبق عرف، عرفاً

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Key - money, goodwill

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Exhortation

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفویت ( هم کفو بودن ) ، تناسب ( با هم )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهجوری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Transitional Words واژه های گذار ( گرامر زبان انگلیسی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برنامه ریزی میان مدت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مستانه to laugh merrily خنده مستانه ای سر دادن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از نظر لغوی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی شائبه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

frustration

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

عمدی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجهول جعلی She had her bag stolen. کیفش مورد دستبرد واقع شد. He had his belongings taken away.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می گویند، شهره است که،

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( بخصوص در دادگاه و وقتی که فرد قول می دهد ) به یاری خدا! با توکل به خدا! به امید خدا!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

هماهنگی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودسازی ( در متون اسلامی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همچون، همانند این معنی هم گاهی در ترجمه به بنده کمک کرده است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در مقایسه با، قابل قیاس با، قابل سنجنش با، همتراز با، مشابه با

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

از قرار معلوم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

EnglishKarizma متصدی بلیط قطار

٢