تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پربار، پرحاصل، پر محصول، پرثمر، موثر، مهم، مستعد، غنی، توانمند، بسیار مولد، حاصل خیز، پر ارزش، گرانبها، ارزشمند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

داد وستد، تبادل، رابطه، اتصال، جفت کردن، جفت سازی، پیوستن، ادغام، ترکیب، تلفیق، به هم بستن، به هم وصل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در حال ضعیف شدن؛ پایین آورده شده ؛ از ارزش افتاده؛ فروکش کرده؛ ضعیف شده؛ رو به ضعف؛ کاهش ارزش؛ متزلزل؛ سست؛ تحلیل رونده؛ دچار تزلزل؛ پژمرده؛ ضعیف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منحرف کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدایت بار/محموله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقصیر را گردن کسی انداختن مقصر دانستن/شناختن متهم کردن/ساختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باد جانبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محفظه چرخ محفظه ای در قسمت زیرین هواپیما که یک واحد از ارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرسره سطح شیبدار سرسره بادی برای خروج اضطراری از هواپیما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قوس، کمان، خمیدگی، خمش، انحنا، خم، منحنی، نوسان، گستردگی، دامنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تردید داشتن مثال؛ Pan Am was sceptical of the 747’s projected cruising speed پن ام نسبت به سرعت کروز تخمین زده شده ۷۴۷ تردید داشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بالاتر، برتر، حیاتی، حائز اهمیت، سرنوشت ساز، تعیین کننده، با اهمیت، چشمگیر، قابل توجه، جدی و مهم، محسوس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوانوردی؛ پرواز یک صندلی ( با مسافر یا بدون مسافر ) در یک مایل💺

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به سرعت مثال؛ the potential to ‘stretch’ the overall 707 design to increase passenger volume was immediately reduced. پتانسیل/امکان "کشیده کردن" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاملا مجهز/مسلح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گنجایش/ظرفیت بالا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احساس ناراحتی/تأسف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پر تردد/پر رفت و آمد مثال؛ Taipei to Hong Kong route was and is to this day one of the most heavily - travelled routes on Earth مسیر تایپه به هنگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تماس رادیویی گرفتن/برقرار کردن مثال؛ The crew radioed Yokota Air Base to alert them خدمه با پایگاه هوایی Yokota تماس رادیویی برقرار کردند تا به آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیستم هشدار نزدیکی به زمین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاهش، آهسته کردن، آهسته شدن مثال؛ arrest the rate of descent کاهش میزان/آهنگ کاهش ارتفاع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کم کردن/کاهش دادن ارتفاع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

حداکثر سرعت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تاییدیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمبود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قبل از جمله می تواند به معنی' تایید شد' باشد. مثال: Affirm, Cathay 403, CH in sight تایید شد، CH, Cathay 403 در دیدرس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در دیدرس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در روبه رو/در مقابل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از روی چیزی رد شدن/گذر کردن Affirm, you are clear up the Channel تایید شد، شما کانال را رد کرده اید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مکالمه رادیویی