تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تپق زدن در سخنرانی و تردید در اینکه چه کلمه ای باید بگویید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گرفتن ( تماس تلفنی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لقمه را دور سر چرخوندن. از این شاخه به این شاخه پریدن. این کلمه یکم حاوی طعنه و کنایه با همراهی بعضی کلمات دیگه است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

از ترس و وحشت و سرما دور همدیگه جمع شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اتفاق خوبی که برای کسانی که استحقاق ان را ندارند می افتد. شانس ادم احمق. یا به قول ما مشهدی کفتر ( کبوتر ) نصیب شغال میشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مرحله حواس پنجگانه شخص رو به ضعیف شدن میگذارد و انقدر ضعیف میشود که نه صد در صد ولی بسختی از پیرامون خود اگاه است. حالتی مابین خواب وبیداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وکیل تسخیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پشت سر گذاشتن. جدا شدن. بیرون کشیدن. از یک حادثه یا حالت روحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به تازگی دوره ای را به پایان رسانده اید که اتفاقی بسیار موفق یا بسیار دشوار رخ داده است. ولی اون احساس غم ناشی از شکست یا احساس شادی ناشی از موفقیت ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در پیش گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مجهز به ابزار. مثلا یک مکانیک یک نجار یک اشپز یک قصاب وغیره لباس ویا تجهیزات را استفاده میکنند که به شغل مربوط باشه. البته درباره ویژگی استفاده میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

یکی از معانی درست همانطور که در ما بین خود ما فارسی زبانها رایج است. معنی پیچوندن. دست بسر کردن. دور زدن کسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دچار زاویه شدن با بعضی افراد که احتمالا باعث به وجود امدن تنش میشود. ولی صد در صد تضمینی نیست که منجر به گرفتاری شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توصینامه های که یک کاندیدای سیاسی یاغیره از اشخاص معتبر یا سازمانهای غیر انتفاعی که دارای اعتبار در بین مردم چه محل چه شهر و یا در سطح بزرگتر کشوری ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تبانی کردن در امور سیاسی. با اصول مصالحه کردن. یعنی در پشت پرده کارهای را انجام داد که در معرض دید عموم حاضر به انجام نیستیم. یا منافع شخصی را به منا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما مشهدی مگیم. ثانیه شم دیره. یعنی هیچ جای برای وقت تلف کردن نمونده. اصطلاح عمومی تر اب دستته بذار زمین بیا.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسبوق سابقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون اینکه احتیاج باشه تحقیق یا بررسی اضافه انجام دهید حقیقت یک مطلب میپذرید. مثلا یک چیزی برای شما اظهر من الشمس یعنی مثل اینکه وسط ظهر از کسی بپرسی ...

٢