• : تعریف: to avoid speaking directly or frankly; speak evasively or unresponsively.
جمله های نمونه
1. Tim hemmed and hawed, but finally told his boss the truth.
[ترجمه گوگل]تیم لبه زد و هول کرد، اما بالاخره حقیقت را به رئیسش گفت [ترجمه ترگمان]تیم با من و من سر و صدا کرد، اما بالاخره حقیقت را به رئیسش گفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He hemmed and hawed around and didn't tell me what I wanted to know.
[ترجمه گوگل]حلقه زد و دور و برم چرخید و چیزی را که می خواستم بدانم به من نگفت [ترجمه ترگمان]او به اطراف نگاه کرد و از من خواست چیزی را که می خواستم بدانم به من نگفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He began to hem and haw when I asked about his wife.
[ترجمه فاطمه] وقتی درمورد همسرش سوال کردم، جواب سربالا داد
|
[ترجمه گوگل]وقتی در مورد همسرش پرسیدم شروع کرد به سجاف کردن [ترجمه ترگمان]وقتی راجع به همسرش سوال کردم شروع به خندیدن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Floyd hemmed and hawed when he was asked to introduce himself.
[ترجمه گوگل]وقتی از او خواسته شد که خود را معرفی کند، فلوید هجوم آورد و هول کرد [ترجمه ترگمان]وقتی خواست خود را معرفی کند، فلوید و من را در آغوش گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Does your supervisor hem and haw when you ask for long - term assignments?
[ترجمه گوگل]آیا زمانی که شما برای تکالیف بلندمدت درخواست می کنید، ناظر شما هجوم می آورد؟ [ترجمه ترگمان]زمانی که می خواهید تکالیف بلند مدت را درخواست کنید، آیا سرپرست شما دست و پا می زند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. You are offered a posting in London? Don't hem and haw.
[ترجمه گوگل]به شما یک پست در لندن پیشنهاد می شود؟ سجاف و هاو نکنید [ترجمه ترگمان]شما در لندن پست دارید؟ تکون نخور و تکون نخور [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The deputy chairman hem and haw without give a definite answer.
[ترجمه گوگل]نایب رئیس هی و هاو بدون پاسخ قطعی می دهد [ترجمه ترگمان]معاون رئیس، بدون این که جواب قطعی بدهد، سر و صدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Hem and Haw awoke each day a littlea little slower, and walked to Cheese Station C.
[ترجمه گوگل]هم و هاو هر روز کمی کندتر از خواب بیدار می شدند و به سمت ایستگاه پنیر C می رفتند [ترجمه ترگمان]من هر روز یک روز کمی آهسته تر از خواب بیدار شدم و به طرف ایستگاه آ سی رفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He hem and haw when I asked about his wife.
[ترجمه گوگل]وقتی در مورد همسرش پرسیدم او هم و حواست [ترجمه ترگمان]وقتی راجع به همسرش سوال کردم، شروع به حرف زدن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In the meantime, Hem and Haw were still back in Cheese Station C evaluating their situation.
[ترجمه گوگل]در این بین، هم و هاو هنوز در ایستگاه پنیر C بازگشته بودند و وضعیت خود را ارزیابی می کردند [ترجمه ترگمان]در همین حال، هوم و Haw هنوز در ایستگاه دان سی در حال ارزیابی موقعیت خود بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Mice that smell, call in a hurry, and call hem and haw two people.
[ترجمه گوگل]موشها که بو میدهند، با عجله تماس میگیرند و دو نفر را صدا میزنند [ترجمه ترگمان]این بو را از بین ببر، عجله کن و هر دو نفر را صدا کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشنهاد کاربران
مِن مِن کردن دست دست کردن
تپق زدن در سخنرانی و تردید در اینکه چه کلمه ای باید بگویید