circuitous

/sərˈkjuːətəs//sɜːˈkjuːɪtəs/

ناراست، پر پیچ و خم، دور و دراز، پیچاپیچ، دارای شیله پیله، گمراه کننده، کج راهه، کژ، غیرمستقیم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: circuitously (adv.), circuitousness (n.)
• : تعریف: having or taking a long and winding course or procedure; roundabout; indirect.
مترادف: indirect, roundabout, winding
متضاد: direct, straightforward
مشابه: circular, devious, labyrinthine, meandering, rambling, serpentine, tortuous

- The many detours caused our trip to be rather circuitous.
[ترجمه گوگل] مسیرهای انحرافی زیاد باعث شد تا سفر ما نسبتاً پیچیده باشد
[ترجمه ترگمان] مسیرهای انحرافی بسیاری باعث شده که سفر ما تا حدودی غیر مستقیم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She put forward a circuitous but logical argument.
[ترجمه گوگل] او یک استدلال مداری اما منطقی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان] اون فقط یه جر و بحث منطقی به جلو گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. circuitous reasoning
استدلال پیچیده و گمراه کننده

2. a circuitous journey
مسافرت دور و دراز

3. a circuitous road
راه پر پیچ و خم

4. The journey was circuitous and slow.
[ترجمه امیری] سفر پرپیچ و خم و آهسته ی بود.
|
[ترجمه گوگل]سفر پر پیچ و خم و کند بود
[ترجمه ترگمان]این سفر خیلی آهسته و آهسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He took us on a circuitous route to the hotel.
[ترجمه گوگل]او ما را در یک مسیر چرخشی به سمت هتل برد
[ترجمه ترگمان]او ما را از مسیر غیر مستقیم به هتل برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cabdriver took them on a circuitous route to the police station.
[ترجمه گوگل]راننده تاکسی آنها را در مسیری چرخشی به اداره پلیس برد
[ترجمه ترگمان]The آن ها را به یک مسیر غیر مستقیم به پاسگاه پلیس بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They took a circuitous route to avoid reporters.
[ترجمه گوگل]آنها برای دوری از خبرنگاران مسیری را طی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مسیری غیر مستقیم را برای اجتناب از خبرنگاران انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Typically circuitous is the way she used Bernard.
[ترجمه گوگل]روشی که او از برنارد استفاده کرد، معمولاً مداری است
[ترجمه ترگمان]به طور معمول غیر مستقیم روشی است که او از برنارد استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I set out on a circuitous route that ensured I ended up at her table.
[ترجمه گوگل]من در مسیری چرخشی حرکت کردم که مطمئن شد سر میز او قرار گرفته‌ام
[ترجمه ترگمان]از یک مسیر غیر مستقیم شروع به قدم زدن کردم که مطمئن شدم به میز او رسیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Disability arts is a circuitous route to the inclusion of Disabled people in mainstream arts and wider society.
[ترجمه گوگل]هنرهای مربوط به معلولیت مسیری پر پیچ و خم برای گنجاندن معلولان در هنرهای رایج و جامعه گسترده تر است
[ترجمه ترگمان]هنر معلولیت یک مسیر غیر مستقیم به گنجاندن افراد معلول در جوامع اصلی و جامعه گسترده تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She returned to Bourne End by a circuitous route along minor roads.
[ترجمه گوگل]او از طریق یک مسیر چرخشی در امتداد جاده های کوچک به بورن اند بازگشت
[ترجمه ترگمان]او با یک مسیر غیر مستقیم در امتداد جاده های فرعی به \"Bourne\" بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The more circuitous route would be the quickest.
[ترجمه گوگل]مسیر مداری تر سریع ترین خواهد بود
[ترجمه ترگمان] هر چی بیشتر و غیر مستقیم باشه، سریع ترین راه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By shifting his camp and taking circuitous routes, he prevents the enemy from anticipating his purpose.
[ترجمه گوگل]او با جابجایی اردوگاه خود و در پیش گرفتن مسیرهای مداری، دشمن را از پیش بینی هدف خود باز می دارد
[ترجمه ترگمان]با تغییر دادن اردوگاه خود و گرفتن مسیرهای مداری، او از پیش بینی هدف خود جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His explanation was circuitous and puzzling.
[ترجمه گوگل]توضیحات او پیچیده و گیج کننده بود
[ترجمه ترگمان]توضیحات او غیر مستقیم و گیج کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• indirect (action or language); roundabout, winding, not direct
a circuitous route is long and complicated; a formal word.

پیشنهاد کاربران

لقمه را دور سر چرخوندن. از این شاخه به این شاخه پریدن. این کلمه یکم حاوی طعنه و کنایه با همراهی بعضی کلمات دیگه است
پر فراز و نشیب، پیچ واپیچ،
مسیر، مسافرت، صحبت: ( rout, journey, speech )
- غیر مستقیم indirect
- دارای پیچ و خم having winding course
• We took a circuitous and unfamiliar rout through the woods to the county road
• That was Dad’s circuitous way of telling me he wished I would stay home forever

بپرس