پیشنهادهای مهدی خانی فراشبندی (٥٧)
در نبض شناسی یک توتیر داریم به معنی اینکه حرکت نبض به قبض و بسط است. و یک توتیر عرق ( رگ ) داریم به معنیحرکت صعودی و نزولی عرق، بدون قبض و بسط آن.
افراد لاغر اندام را گویند
کتاب نیر اعظم. نبص شناسی. استلقاء دست: حالتی است که کف دست رو به بالا باشد.
کتاب نیر اعظم. تنکیب دست در نبض. منظور از تنکیب دست، حالتی است که در آن کف دست به سمت زمین باشد. استلقاء دست: حالتی است که کف دست رو به بالا باشد.
طب سنتی. ناسور واقع در گوشه چشم را غرب نامند
کتاب معالجات عقیلی. بدان که ناصور به فتح نون و الف و ضم صاد مهمله و سکون را به سین مهمله به جای صاد نیز آمده، و جمع آن نواصیر عبارت از قرحه عسرة الان ...
کتاب معالجات عقیلی. جراحت به کسر جیم و فتح رای مهمله و الف و فتح حای مهمله و تا، به فارسی زخم و ریش نامند. بالاجمال عبارت از تفرق اتصالی است که در لح ...
اگر کشش در همه بدان افتد آن را تمطی می گویند، و اگر در فک و دهان باشد آن را تثأوب یا خمیازه می نامند.
یعنی جوشانده ای که موجب تقویت دارو شود. یعنی اثر دارو را تقویت کند. در کتاب شرح الاسباب و العلامات در قسمت درمان دوار ناشی از اخلاط حاره صفراوی معده ...
شُخُص مرضی است که دفعتا عارض می گردد و صاحب آن به هر حالتی که باشد ایستاده و یا نشسته و یا خوابیده به همان حالت بماند و قدرت بر تغیر آن نداشته باشد و ...
حرکت قسری آن است که محرک خارجی دارد، و بر مقتضای طبع نیست. مانند سنگی که آن را بر روی زمین بکشند یا ضد حرکت طبیعی است، مانند سنگی که به بالا پرتاب نم ...
فرو بردن لقمه در گلو
بخار و متبخر
بی خواب شدن، بیداری شب
دو رگ چپ و راست پشت گردن
آشامیدن
بی خواب ماندن
ابهر به معنی آئورت
چنگ زدن
در زبان قفطی اپیدیمیا می باشد.
به معنای ناف است. نتوالسره یعنی بی جا شدگی ناف
آن چیز تری که بر تن مالند، روغن یا جز آن باشد. تمریخ روغن ها را دهن و تدهین نیز نامند
گوشت یخنی. گوشت آبپز شده
شافه : آنکه ادویه چند کوفته با هم آمیخته، هسته طور سازند و بردارند و به آب سائیده در چشم کشند؛ یا دوای مفرد چون صابون و مانند آن تراشیده یا از ادویة ...
. پاشویه : جهت جذب بخار از اعلی به اسفل نیکو تدبیری است. لهذا عاجلا در اکثر اقسام سردرد سود می دهد. و ایضاً جهت جلب بقیه حرارت حمّی و اعانت کردن بر ...
جراحت مخصوص در سر: در بخش صداع از کتاب شرح الاسباب و العلامات جناب نفیس بن عوض کرمانی می گوید: هر المی که در اعضای سر حاصل شود خواه از سوءمزاج باشد، ...
عطاش یا تشنگ: ورم گرم خفیف در مغز کودکان را عطاش گویند. علامتش: نشانش علامات حمره دماغ است، که یک نوع سرسام است، با عدم سیری از آب و این مرض را �تشن ...
اِبرِدَه : فتوریست در جماع که در مردان از غلبه برودت و رطوبت، به سبب کثرت جماع حادث می گردد. همزهٔ آن در اصل زائد است. 🎆 آبرِدَه : هی الفتور الجما ...
اِلتِواء: زوال و برآمدن فقرات به طرف راست و یا چپ است.
صرعی است که اطفال را از حین ولادت تا چهار پنج سالگی عارض می گردد، و این اکثر صفراوی و با تبِ حاد محرق خشک قشفی می باشد، و چون در اطفال بیشتر عارض می ...
امّ الدّم: تفرق اتصالی است که در شریان بهم رسد، و سدیدی گفته: تفرق اتصال اگر در شریان پاقع شود، و ملتحم نگردد و خون از آن جاری شود، و به فضائی که در ...
اسفناج رومی ماهیت آن نباتی است برّی و بستانی برگ آن سبز مایل به زردی و طولانی و زود شکن و ساق آن مانند پودنه بلند و گل و تخم آن با زردی و اندک لزوجت ...
سردی دست و پا
کند شدن دندان است، که یا از اسباب خارجیه مانند خائیدن اشیای حامضه و قابضه و عفصه و نگاهداشتن آنها در دهان بوجود می آید، و یا از اسباب داخلیه مانند رس ...
قلق و اضطراب حادث از غم است. زبان عربی 🎆: هو القلق و الاضطراب من الغم
حرکت ارتعادی و ناخوشایندهٔ قلب که به سبب فرط امتلاء عارض می شود. 🎆به زبان عربی : هو أن یتحرک القلب حرکة منکرة لفرط الإمتلاء
اختلاف الدم: مفهوم آن مخنلف بودن منشأ خون دفع شده پس از براز ( مدفوع ) ، با منشا خون دفع شده همراه با براز می باشد. خونی که پس از براز دفع می شود، م ...
شوره سر. حزاز است. پوسته پوسته شدن پوست سر است.
آدُر: باد بیضه
بادکش
بادکش همراه با تیغ زدن
به سبب تصاعد بخارات اعراض نفسانی، مثل هذیان و اختلاط عقل بدون ورم مغز و غشای آن ظاهر می شود.
سرسام حقیقی ورم غشای مغز یا جرم آن است، و انواع آن به حسب اختلاف محل و ماده مختلف است.
بادکش
سردرد بیضه یا خوده: نوعی از صداع است که مسمی به خوده است، و بیضه یعنی به سبب این است که سردرد تمام سر را فرا میگیرد. انطاکی گفته : که بیضه درد مخصوص ...
غلظت ادرار به سبب بسیاری فضول که بواسطه ضعف هضم در بول بهم می رسد. و کثرت ماده نیز قوه ممیزه را منغمر ساخته و خون را از آب جدا نمی کند، و ادرار غلیظ ...
بلت: رطوبت خفیف. نمناکی در کتب طب سنتی در بخش صداع ( سردرد ) ، بیان شده که رطوبت موجب الم یا درد خفیف می شود، مراد از آن رطوبت به معنی� بلت� است.
فتح عین و صاد و الف مقصوره و لام و فتح را ی مهمله و الـف و عین مهمله مکسوره و یا لغت عربی است به لاطینی آن ر ا بسـباث بلی گویند و به بربری رستنی نودی ...
این کلمه معرب و جمع�سفیدبا� به معنی �شوربا� با آش سفید است، و اصل این خوراک گوشت و پیاز و نخود است. مرحوم دهخدا ضمن کلمه اسفیدباجات آورده گمان من ای ...
هر چیزی که بجوشانند و بر عضو بریزند.