پیشنهادهای کاردۆ / Kardo (١,٥٣٥)
آصال: [گردآوردە - یِ واژە - یِ "اَصل"] ۱. نژادگان، تبارمندان ۲. پابرجایان، اُستوانان، رایمندان ۳. شبانگاهان، آفتاب - زردیها
آشیانه - یِ وَحوش: ( جانور ) کُنام، لانه، آشیانه - یِ درندگان
آشوب - طَلَبی: آشوبگری، آشوبخواهی
آشوال، اَشوال: [گردآوردە - یِ واژە - یِ "شَول"] نهادک
آشُفته - عَقل: ۱. پریشان، هوش - پریش، آشفته - مغز، آشفته - هوش، آشفته - خرد، آشفته - ویر ۲. غمگین، اندوهبار ۳. دیوانه، روانپریش، درونپریش
آشُفته - خاطِر: دلواپس، دلنگران، دل - آشوب، دل - آسیمه، آشفته - دل، آشفته - درون، پریش، پریشان، [ادبی] شیباندل
آشُفته - حالی: ۱. آشفتگی، آشفته - روانی، شوریدگی، پریشانی ۲. نداری، تنگدستی، مستمندی، تُهیدستی، ناتوانی
آشُفته - حال: ۱. آشفته، آشفته - روان، شوریده، پریشان ۲. ندار، تنگدست، مستمند، تُهیدست، ناتوان
آشپَزباشی: سرآشپز، سرخوانگر، سرخوالیگر، سرخورشتگر، خوانسالار
آشِ هَفت - حَبّه: آشِ هفت - دانه، دانکو، دانگو
آشغال: ۱. خاشاک، خاکروبه، آخال ۲. به - دردنخور، بنجل، نابه - کار، پرتکردنی، افکندنی، دورریختنی ۳. [ناسزا] ( فرد ) بی - ارزش و پست
آشِ هَفت جوش: Catch - 22
آشِ قُروت: آشِ کشک، کشکبا، پینوبا، پُنیوا
با بخت آزمایی، با پِشک اَندازی
به قِیدِ ضِمانَت: با گروگذاری، با گذاشتنِ گرو، به سامەیِ گرو
مُطمَئِن: ۱. آرام، بی - خطر، امن، ایمن ۲. دلگرم، باورمند، بیگمان، دلپر، اُستوان، اُستیگان؛ درستکار، روراست
مُطمَئِن بودن: ۱. آرام بودن؛ بی - خطر/امن/ایمن بودن ۲. دلگرم / دل - آسوده/آسودەدل بودن، باورمند بودن، بیگمان بودن، دودل نبودن، دلپُر/دل - استوار بودن ...
اِطمینان داشتَن: ۱. دلگرمی / آرامش / آسایش داشتن ۲. باور ( بی چون وچرا ) داشتن، باورمند بودن، خوشگمان بودن، گمان نداشتن، بیگمان بودن، دودلی نداشتن، د ...
تَضمین: ۱. پایبندی، پابندی، پایندانی ۲. پیماندهی، پیمانگری ۳. پشتگرمی، پشتوانه، پشتیبانی ۴. پذیرش، پذیرفتاری؛ پاسخگویی، بەگردنگیری، بەدوشگیری ۵. گرو ...
تَضمین کَردَن: ١. پایبند بودن، پایندانی کردن ٢. پیمان دادن، پیمانگری کردن ٣. پشتگرمی دادن، پشتیبانی کردن ۴. پذیرفتن، پذیرفتاری کردن، پاسخگو بودن، به ...
آشِ قَرِهقُروت: ترف، ترفینە
آشِ عَدَی: نسکبا
آشِ عاشور: هفت - دانه
آشِ عَدَس: نسکبا
آسیه: زنِ اندوه گین آسیه: ختنه - ابزار آسیه: استوارساخت، ساختمان/سازه - یِ استوار؛ ستون
آسیز: بُن لاد، بنیاد، پِی، پایه
آسیدی، اَسیدی: مَشگیزه، مَشکیزه
آسی، آسا: دردمندتر، اندوهبارتر، اندوهگسارتر، اندوهگین تر، غمناکتر آسی: دردمند، اندوهبار، اندوهگسار، اندوهگین آسی: پزشک؛ کاردپزشک ﴿= جَرّاح﴾، درمانگر
آسیستان: دستیار، یاور
آسورانس: بیمه
آسِندَر: زیرکِشَک
آسوده - خاطِر: آسوده - دل، دل - آسوده، آسوده، آرام
آسِن: ۱. بدبو، گندیده ۲. مانده یِ پیه
آسم: شُشتنگی، تنگیِ شُش، دَمتنگی
آسفالتکاری: گَجفکاری، گَجفه - کاری، گَژفه - کاری
آسطرُنومیا: ستاره - شناسی، اخترشناسی، اخترماری
آسفالت: گَجف، گَجفه، گَژفه
آسِتیلِن، اَسِتیلِن: جوشین
آسره، اُسرَه: ۱. دوال، زرهِ استوار ۲. دودمان، خاندان، خویشاوندان، بستگان
آستیگماتیسم: ( چشمپزشکی ) کَژبینی
آسترولوژی، اَسترولوژی: ستاره شناسی، اخترشناسی، اخترماری
آسپسی: پاکی، پاکشدگی، گندزداشدگی، سِتُروَنی
آستراکان: پوستِ بخارایی
آسپِرین، آسپیرین: دردزُدا، دردبر
آسپِرین، آسپیرین: دردزُدا، دردبر
آسانسور: آسانبر، بالابر
آسپتیک: پاک، پاکشده، گندزداشده، سِتُروَن
آس: ۱. ( بازیِ برگ ) تکخال ۲. تک، تکتا، یکتا، یگان ۳. سنگِ آسیاب
آسِ عَصّاری: خَراس، آسیابِ روغنگیری
آژیوتاژ: ( بازرگانی ) سفته - گری، سفته - بازی