پیشنهاد‌های علی سیریزی (٣,٦٠٢)

بازدید
٣,٠٥٤
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش یزدی کپک زده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

هوای گرم و داغ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

دُنبَک ( آلت ضرب ) آلت موسیقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنبَک ( آلت ضرب ) نوعی وسیله برای آهنگ نواختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تَلَبَسّی در گویش یزدی به صدای افتادن شیء در گل و لا گویند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

انبارش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تِرِتاقی در گویش یزدی یعنی سبک سر با حرکات جِلف ، فرد سخیف و خودنما

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تَبّافی در گویش یزدی به صنف طوای، میدانداری یاسبزی و میوه فروش می گویند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

صنف میدانداری، سبزی و میوه فروش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

[پیک، pik ] نام یکی از خال های چهارگانه پاسور ( ( ورق بازی ) ) که دارای سیزده کارت بنام های ( دو تا ده ) ( آس ) ( سرباز، بی بی و شاه ) می باشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش یزدی یعنی نیشگون گرفتن.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش یزدی با کاربرد مترادف یعنی مقعد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت و پَسَل در گویش یزدی : دور از چشم مردم، دور از دید اطراف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پَسین در گویش یزدی به ساعات میانگین زمان بین ظهر و شام گفته می شود ، عصر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش یزدی ، پس انداز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش یزدی به نداری و تنگدستی ، فقیر ،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

پَک و پوز در گویش یزدی به صورت می گویند ، اما با حالت تحقر و بی ادبانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

پَسَکی ، در گویش یزدی ، وارانه ، معکوس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

در گویش یزدی ، لب و دهان حیوان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

پَخمَه. در گویش یزدی به هر فرد بی عرضه گویند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَخَل، در گویش یزدی آشغال و جنس نامرغوب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پِت پِت ، به آهسته صحبت کردن، پچ پچ نمودن در گویش یزدی است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در یزد به آلت کارد مانند از ابزار قالیبافی گویند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاشَخ کِردَن، در گویش یزدی یعنی بر سرعت پاها افزودن، یعنی تند دویدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاتو او زَن ، اصطلاحی در یزد کنایه از زن منحرف می باشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی زماد یا دارو که در استان یزد استفاده می شود، گرد قهوه ای رنگ حاصله از ساییدن چوب های پوک داخل درخت بید کهنسال که برای پاشیدن موضع متورم و سرخ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش یزدی با کاربرد زیاد، یعنی ریشه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش یزدی بعنی ، شاخه سرزده از پای درخت، کنایه از بچه کوچک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بَشن، در گویش یزدی یعنی اطراف

پیشنهاد
١

در گویش یزدی کنایه از ارثی بودن بی تقوایی است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تو بَحرش رفتم ، یک اصطلاح در گویش یزدی به این مفهوم است: به دقت در او نگریستم، با دقت او را نگاه کردم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بِجُم، در گویش یزدی یعنی بجنب است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بائو، در گویش یزدی یعنی بازو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَوزیپو، در گویش یزدی به آب بی رمق گفته می شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

اِمبار، در گویش یزدی یعنی این بار، این دفعه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَلَم غِرغِر ، در گویش یزدی به اصطلاح رنگ و وارنگ نامتجانس و نامناسب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَلّادگی، در گویش یزدی یعنی عمدا، عمدی ، آگاهانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

آکیُک، در گویش یزدی یعنی آهای فلانی ، آهای فلانک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

رجوع به آکیوک شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اِقَّدَه، در گویش یزدی ، این قدر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَصِّش، در گویش یزدی اصلا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اِسَّخ، در گویش یزدی یعنی استخر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اِسبُل، در گویش یزدی یعنی طحال

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل آن در گویش یزدی ، اَخُّوَه یعنی دهن دره ، خمیازه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-١٥

اَخُّوَه، در گویش یزدی یعنی دهن دره، خمیازه، افاک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آب چَلَقون، در گویش یزدی آبچکان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در گویش آبادانی به پسر بچه و به مخاطب گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گویش مشهدی، دوست، رفیق و فرد مخاطب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

دلقک ، نام یکی از کارتهای پاسور ( پاسور دارای ۵۲ کارت در چهار خال سیزده عددی و دو کارت در دو رنگ به نام ژوکر یا دلقک دارد. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بانو، خانم، خاتون، ملکه و خانم سیده ( نام یک نوع از کارت های چهارگانه ۵۲ عددی پاسور )