تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

با این که تجربه میگه نتیجه خوب نخواهد بود ولی ما امیدواریم. After several failed relationships, Sarah still believed that true love was just around ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مهم نیست که شرایط چفدر سخته، انسان هم چنان امید وار است. ( مثل "پایان شبه سیه سپید است" ) .

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تقاضا برای محصول ( نه برای یک برند خاص از آن محصول ) ، برعکسselective demand.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تضا برای یک برند خاص به جای تقاضا برای محصول. مثلا تقاضا برای یک یخچال از یک برند خاص ( نه تقاضا ی یخچال از هر برند )

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تقاضا برای سرمایه گذاری در موسسات مثلا بانک ( به جای سرمایه گذاری شخصی )

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تقاضا برای سرمایه گذاری در شرکت ها، بانک ها ( بجای سرمایه گذاری شخصی )

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نوعی از تقاضا که ازتقاضی محصول دیگ برگرفته می شود. مثلا اگر تقاضا برای برنامه ی کامپیوتری زیاد شود تقاضا برای مهندس نرم افزار زیاد می شود.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

وثتی برای یک محصول تقاضا بیشتر از موجودی باشد. there is excess demand for banana.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تقاضای مرکب. به شراایطی اطلاق می شود که تغییر در تقاضای یک محصول با چند کارکرد ( مثلا آب که به منظور اشامیدن، کشاورزی و . . . . استفاده می شود. ) با ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دارای دو معنی به جز و تقریبا است. i have done my duties, all but washing. همه وظایفم بغیر از شستن را انجام داده ام i have all but done my works. تقر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به معنی " اما نه . . . . i have done my homework, but not the way i would.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

despit ofبه معنی I, for all my skill, could not get that job. با همه توانایی هام نتونستم شغل رو بدست بیارم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

if it was/were not for sth/sb

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به معنی موافق بودن. I am down with that.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به صورت عامیانه به " تتو ای که تازه زده شده باشد" می گویند. I head off to aerobics class sporting my fresh ink. به کلاس ایروبیک می روم و تتوی جدیدم ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

givenL حالت سوم فعل give. given ( adj ) : به معنای any می باشد، given ( noun ) :به صورت take something as a given بکار می رود، به معنای چیزی که اتف ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتقاد به اینکه هر انسان به حیوانی مرتبط است.

پیشنهاد
٠

آواز دهل شنیدن از دور خوش است

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

shop ocracy منظور در نظرگرفتن فروشندگان ب عنوان یک طبقه اجتماعی و مهم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شرایطی اطلاق می شود که جند نفر در یک کار مشارکت کرده باشند. مثلا چند نویسنده که یک کتاب را با همکاری نوشته باشند. مثال، "John Smith, Jane Doe, an ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

She achieved her success by dint of hard work.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

well meaning:خیر خواه well - meant:حسن نیت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

well meaning:خیر خواه well - meant:حسن نیت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به تفاوت perspicacious و perspicuousدقت کنید. perspicacious: زیرک، زودفهم perspicuous: آشکار، واضح

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

به تفاوت perspicacious و perspicuousدقت کنید. perspicacious: زیرک، زودفهم perspicuous: آشکار، واضح

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

gut - level به عنوان یک صفت به چیزی اطلاق می شود که " دلیلی پشت آن نیست اما احساس اطمینان و اعتماد به ما می دهد" مثلا gut level reaction عکس العملی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

unqualified ( adj ) : بی صلاحیت، بی حد و حصر، کامل وقای توی یه چیزی شک وجود داشته میگیم، it is not unqualified یعنی" کامل و بی جون و چرا نیست، توش ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به تفاوت perspicacious و perspicuousدقت کنید. perspicacious: زیرک، زودفهم perspicuous: آشکار، واضح

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( v ) elect انتخاب کردن the elect ( n ) برگزیدگان ( توسط خدا ) elect ( adj ) :president/prime minister elect رییس جمهور/وزیر منتخب election انتخابات ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

keen to و keen on به معنای تمایل داشتن است. بعد از keen to فعل، بعد از keeon on اسم می اید.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

anticipatory bail US /�nˌtɪs. ə. pə. tɔːr. i ˈbeɪl/ UK /�nˌtɪs. ɪ. pə. tər. i ˈbeɪl/ وثیقه

پیشنهاد
٠

third party, fire and theft نوعی بیمه ماشین است که به ماشین آسیب دیده و یا در آتش سوخته تعلق میگیرد If you are only covered for third party, fire and ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

committal ( ( noun ) به معنای ارجاع، فرستادن به زندان یا تیمارستان، مراسمی که در آن فرد فوت شده سوزانده می شود. On his committal for trial, he was ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای توضیح، به عنوان دلیل. The company offered little by way of explanation for the delays. شرکت ( دلایل ) کمی برای توضیح ارایه داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

متشقات impress impress تحت تاثیر قراردادن impression ( noun ) اثر impressive تاثیرگذار impressively impressionable ( adjective ) کسی یا چیزیه که به ر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

reach در نقش فعل و اسم قابل استفاده است. reach ( v ) رسدن به جایی ( بعد از زمانی طولانی ) ، رسیدن به چیزی، دراز کردن دست برای لمس کردن چیزی، ارتباط ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

mercenary در نقش اسم و صفت. mercenary ( noun ) سربازی که برای پول می جنگد mercenary ( adjective ) به معنای پولکی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

wild در نقش صفت، اسم و قید. wild ( noun ) : جاهای صعب العبور و جاهایی که شرایط زندگی سخت هست. i saw a lion in the wild wild ( adjective ) : به معنی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

by the score: in large numbers

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

if you please دارای دو معنی است. 1 ) اگر مایل باشید، اگر بخواهید، با اجازه 2 ) برا ینشان دادن تعجب و عصبانیت. مثلا، "she wants me to make fifty cake ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

sanctify ( verb ) مقدس کردن sanctification ( n ) تقدیس، The sanctification of bread and wine sanctity ( noun ) تقدس، The site of the tomb was a plac ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ingenuous صاف و ساده ingenious ماهرانه و دارای نبوغ

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

justifiable ( adj ) قابل توجیه justified ( adj ) توجیه شده justificatory ( adj ) توجیهی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیستم مذهبی بر مبنای خودشناسی. scientologist: کسی که به scientology معتقد است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

questioning در نقش اسم و صفت. در نقش اسم به معنای بازجویی. مثلا the police called him for questioning. در نقش صفت به معنای مشخص نبودن جنسیت فرد و ب ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

zero - dose یک صفت است. به کودکی گفته می شود که هیچ کدام از واکسن هایی که باید دریافت می کرده را دریافت نکرده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

of moment یا of ( great ) moment به معنی very important در نقش صفت. مثلا a decision of grat moment.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

weigh در نقش فعل: وزن داشتن i weigh 44 kilogerams وزن شدن you loggage must be weighed before put it on the aircraft. سبک سنگین کردن یا سنجیدن you ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

weight در نقش اسم و فعل قرار می گیرد. در نقش فعل به معنای سنگین کردن یا وزن دار کردن چیزی است. مثلا، he weighted down the bag and threw it in the ri ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

reserve در نقش اسم و فعل. در نقش فعل به معنای رزوکردن. در نقش اسم به معنای رزرو، ذخیره، تودار بودن، منطقه ی حفاظت شده ( مثلا برای حیوانات ) ، شک و ...