میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take hold: ● قوت گرفتن ● نهادینه شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call for: Call for someone: رفتن جایی و کسی ر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mass circulated: پرخواننده، دارای طرفداران بسیار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

internationalism: the state of being international

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ceremonial: صفت: آئینی اسم: مراسم آئینی، تشریفا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

textured: نقش برجسته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bison: گاومیش کوهان دار ● با بوفالو فرق دا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deer: دوستان گوزن گوزنه، آهو هم آهو، جفتش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mindset: طرز فکر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

onto: ● بر روی، به داخل ● درباره. . . ، د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for much longer: برای مدت زمان ( یا مقدار ) بیشتری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not yet fully: نه اونقدرا . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sizewise: ● از نظر اندازه □ دوستان، الان دو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fling: ● پراندن، پرتاب شدن ● با عصبانیت گف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody an edge: مزیت دادن، برتری بخشیدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody the edge: مزیت دادن، برتری بخشیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand tall: ● محکم بودن، سر خم نکردن ● اما وقتی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tantalize: ● دل کسی را آب کردن ● اشتیاق در دل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tantalise: ● دل کسی را آب کردن ● اشتیاق افکندن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

school of thought: ● نظریه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advanture: املای صحیح کلمه: adventure نه adva ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hillfort: دژ، قلعه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why the interest: تعجبش کجاست؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ironically: ● از قضا، بر خلاف انتظار ● به طعنه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that is: به عبارتی . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

towards: ● در راستای ● در ارتباط با ● در نز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sheepishly: با حالت شرمندگی و کم رویی ( چون کار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chattily: به صورت غیر رسمی و دوستانه صحبت کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scribble: ● تند تند و با دقت پایین نوشتن ( که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flipping: ● Flip: برگردوندن، عوض کردن که خوب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

even pace: سرعت برابر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustainability: ● ماندگاری، تداوم پذیری ● تولید محص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

integrate: ● تطبیق دادن ● تلفیق کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instruction: ● دستور العمل ● تعلیم ، آموزش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be hard up against: خیلی نزدیک به چیزی ( درست بغل چیزی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard up against: خیلی نزدیک به چیزی ( درست بغل چیزی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fieldcraft: تکنیک هایی خاص که به منظور دست یافت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in@formation: با نظم و ترتیب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up to the job: توانا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be up to the job: توانا، قابل، توانمند در انجام کاری ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monocrop: تک محصول

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow: اگر اسم باشه: فوت قدم زنی در هوای ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when it first hit: وقتی اولین بار این مشکل پیدا شد. . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hedgerow: پوشش بوته ای کنار جاده ها و یا بین ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ease the burden: باری از روی دوش کسی ورداشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باری از روی دوش کسی برداشتن: ease the burden

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

once common: زمانی رایج ( بود ) در گذشته رایج

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urchin: بچه کل کثیف و شلخته sea urchin: نو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settler: مهاجری که تازه به یک منطقه یا کشور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far reaching: * عمیقا تاثیر گذار * فراگیر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take for granted: ● ناسپاس بودن نسبت به کسی یا داشتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

channel something into: ● تامین منابع کردن، تخصیص پول و بود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agronomist: خودشون نوشتن "برزشناس"، آخه اون برز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

follow on from: پیروی کردن، دنبال کردن یک ایده یا ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calve: ● گوساله، بچه آوردن ( گاو و سایر پس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

population studies: علوم اجتماعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practitioner: practitioner: کارورز general practi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

digged: همچین فعلی نداریم، گذشته و اسم مفعو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in this respect: آقای مجتبی و خانم نیلوفر، اول اینکه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at its broadest: به طور خیلی کلی، در جامع ترین حالت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

complement: دوستانی که "مکمل غذایی" ترجمه کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

intellectual skills: مهارت های فکری ( ذهنی )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amenity: آقای مسعود، اتفاق اصلا amenity به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

persume: املای صحیح: presume

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strip: ● جدا کردن چیزی از چیزی دیگر، مثلا: ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's the lot: همش همین بود، چیز دیگه ای نیست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lodge: ● تنظیم کردن ( شکایت، دادخواست، . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vaccum: املای درست این کلمه Vacuum هستش، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from the point of view of: از لحاظ، از نظر مترادف: In terms ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop off: ● فعل: ■ drop off □ به خواب رفت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اعمال شدن: Be administrated to

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

follow up assistance: حمایت مضاعف

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spelled as in: با املایی مشابه. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

government body: ارگان دولتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hopefully: *امیدوارم ( اگر اول جمله بیاد ) . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snap something up: چیزی رو روهوا زدن ( کنایه از اینکه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the very latest: دیگه در دیرترین حالت. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doesn't seem that long ago: خیلی زود گذشت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toughened glass: شیشه نشکن ( مخصوص آشپزی )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aspiration: آمال و آرزو ها aspirations

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

having: با توجه به ( وجود ) . . . ، با در ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provisions: ● تمهیدات ● آذوقه و مایحتاج

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

haulier: ترابری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chimney stack: قسمت بیرون زده دودکش آجری از سقف خا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

decide the boundary: حد و مرز برای چیزی مشخص کردن ( قائل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kitchen hand: کمک آشپز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrape: زهرا خانم، " لغو کردن" مربوط به scr ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given that: با توجه به اینکه . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be of value: مهم و مفید بودن، ارزش داشتن Be of n ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elevated highway: بزرگراه های چند طبقه ( روی هم )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gush down: شُرشُر کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get something working: تعمیر یا راه انداختن چیزی که قبلا ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like the sound of something: حال کردن یا خوشحال شدن در مورد چیزی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the sound of something: to like the sound of something: حا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go as far as: یعنی بره ( ادامه بده ) تااااااااا. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meat slicer: دستگاه ورقه ورقه کردن گوشت، کالباس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of the: خوب دوستای گلم اصطلاحات رایج با این ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out of some thing: از چیزی تموم کردن و نداشتن ● be out ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out of something: از چیزی نداشتن و تموم کردن ● be out ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be well out of something: از خطر یا حادثه ای جون سالم به در ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rows and rows: ردیف ردیف. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smoke up: تو ذهن آوردن، تصور کردن ( عین این ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

from day to day: هر روزه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work wise: از لحاظ کار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's wise: عاقلانست که. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تصویر کشیدن: depict illustrate

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with something in mind: به این منظور. . . ، با این هدف، با ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in mind: ● with something in mind: به این من ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piss take: do a piss - take of somebody ادای ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

learning towards something: I'm learning towards something یعنی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel emotional: احساسی شدن مترادف: being touched

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

induction talk: معارفه ( صحبت و سخنرانی که به منظور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dispose: ● تحت تاثیر قرار دادن و وادار کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in every 24: هر ۲۴ ساعت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in its favour: has a lot in its favour: مزیت های ز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lockable: قابل قفل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parking bay: محل پارک ( که معمولا در پارکینگها ع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be young at heart: دل جوان داشتن ( با وجود سن بالا )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hook them up: جور کردن دو نفر ( جنس مخالف ) برای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set us up: دو نفر رو برای همدیگه جور کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pair them off: دو نفر رو با هم آشنا کردن ( جنس مخا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chat sb up: مخ زدن ( جنس مخالف )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nearest and dearest: ● my nearest and dearest : your f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stationmaster: معنی "اصطبل بان" هم ممکنه بده، در و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ethical: توضیح فرقش با ethical یکم پیچیدست، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قبراق و سرحال: ● در مورد افراد مسن: hale and hear ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متعلق به: belong to

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is not in my character: تو ذات من نیست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be a perfect match: خیلی جور بودن با هم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wear hair up: wear his/her hair up: موهاشو بالا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dimpled cheeks: گونه هایی که چال دارن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیوار حمال: load - bearing wall

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apple of someone`s eye: be the apple of someone's/somebody' ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be common practise: امری رایج بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

common practise: امر رایج

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

love and hate: یک رابطه love - hate در واقع بر خلا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

love hate: یک رابطه love - hate در واقع بر خلا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel blessed with: احساس خوشبختی کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offending virus: ویروس عامل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put in charge of sth: to be put in charge of sth مسئولیت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

laugh a minute: to be laugh a minute چیزی یا کسی که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be someone's kind of person: مورد علاقه کسی بودن، شخصی که معیار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمرده: ادمین عزیز، دمرده گویش مازنی صرف نب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چومکه: در زبان گیلکی: جوجه ( پرنده کوچک )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

personal testimony: چیزی که به شخصه دیده شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put on a production: تدارک دیدن یک اجرا از صفر تا صد ( ط ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give sweets: قربون صدقه رفتن، مهر ورزیدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep meaning to: . . . I keep meaning to دنبال اینم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

larva: حشره یا جانداری که از تخمش درومده ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more explicitly: اگر واضح تر بخوام بگیم ( بگیم ) ، . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mad dash: ● هجوم یا حرکت دیوانه وار و غیر قاب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have the lion’s share: بزرگترین بخش چیزی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be a rocket science: کار شاقی بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درگیر بودن: I'm tied up I'm rushed of my feet I ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وقت نداشتن: ● اگر منظورتون "درگیر بودن، پر از م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work platform: سکویی که روش می ایستن و کار انجام م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

edge protection: لبه بلندی یا پل یا هر سازه ای در ار ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come up: come up: 1 پول جور کردن 2 ایده داد ...

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see a potential for something: جای چیزی را خالی دیدن، کمبود چیزی ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see a potential for something: جای چیزی را خالی دیدن، کمبود چیزی ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

staff: کارگر، خدمتکار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

staff: کارگر، خدمتکار

١٠ ماه پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی