میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flipping: ● Flip: برگردوندن، عوض کردن که خوب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

even pace: سرعت برابر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustainability: ● ماندگاری، تداوم پذیری ● تولید محص ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

integrate: ● تطبیق دادن ● تلفیق کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instruction: ● دستور العمل ● تعلیم ، آموزش

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be hard up against: خیلی نزدیک به چیزی ( درست بغل چیزی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard up against: خیلی نزدیک به چیزی ( درست بغل چیزی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fieldcraft: تکنیک هایی خاص که به منظور دست یافت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in@formation: با نظم و ترتیب

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up to the job: توانا

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be up to the job: توانا، قابل، توانمند در انجام کاری ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monocrop: تک محصول

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow: اگر اسم باشه: فوت قدم زنی در هوای ت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when it first hit: وقتی اولین بار این مشکل پیدا شد. . ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hedgerow: پوشش بوته ای کنار جاده ها و یا بین ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ease the burden: باری از روی دوش کسی ورداشتن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باری از روی دوش کسی برداشتن: ease the burden

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

once common: زمانی رایج ( بود ) در گذشته رایج

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urchin: بچه کل کثیف و شلخته sea urchin: نو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settler: مهاجری که تازه به یک منطقه یا کشور ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far reaching: * عمیقا تاثیر گذار * فراگیر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take for granted: ● ناسپاس بودن نسبت به کسی یا داشتن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

channel something into: ● تامین منابع کردن، تخصیص پول و بود ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agronomist: خودشون نوشتن "برزشناس"، آخه اون برز ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

follow on from: پیروی کردن، دنبال کردن یک ایده یا ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calve: ● گوساله، بچه آوردن ( گاو و سایر پس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

population studies: علوم اجتماعی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practitioner: practitioner: کارورز general practi ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

digged: همچین فعلی نداریم، گذشته و اسم مفعو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in this respect: آقای مجتبی و خانم نیلوفر، اول اینکه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at its broadest: به طور خیلی کلی، در جامع ترین حالت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

complement: دوستانی که "مکمل غذایی" ترجمه کردن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

intellectual skills: مهارت های فکری ( ذهنی )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amenity: آقای مسعود، اتفاق اصلا amenity به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

persume: املای صحیح: presume

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strip: ● جدا کردن چیزی از چیزی دیگر، مثلا: ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's the lot: همش همین بود، چیز دیگه ای نیست

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lodge: ● تنظیم کردن ( شکایت، دادخواست، . . ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vaccum: املای درست این کلمه Vacuum هستش، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from the point of view of: از لحاظ، از نظر مترادف: In terms ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop off: ● فعل: ■ drop off □ به خواب رفت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اعمال شدن: Be administrated to

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

follow up assistance: حمایت مضاعف

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spelled as in: با املایی مشابه. . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

government body: ارگان دولتی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hopefully: *امیدوارم ( اگر اول جمله بیاد ) . ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snap something up: چیزی رو روهوا زدن ( کنایه از اینکه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the very latest: دیگه در دیرترین حالت. . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doesn't seem that long ago: خیلی زود گذشت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toughened glass: شیشه نشکن ( مخصوص آشپزی )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aspiration: آمال و آرزو ها aspirations

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

having: با توجه به ( وجود ) . . . ، با در ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provisions: ● تمهیدات ● آذوقه و مایحتاج

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

haulier: ترابری

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chimney stack: قسمت بیرون زده دودکش آجری از سقف خا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

decide the boundary: حد و مرز برای چیزی مشخص کردن ( قائل ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kitchen hand: کمک آشپز

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrape: زهرا خانم، " لغو کردن" مربوط به scr ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given that: با توجه به اینکه . . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be of value: مهم و مفید بودن، ارزش داشتن Be of n ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elevated highway: بزرگراه های چند طبقه ( روی هم )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gush down: شُرشُر کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get something working: تعمیر یا راه انداختن چیزی که قبلا ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like the sound of something: حال کردن یا خوشحال شدن در مورد چیزی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the sound of something: to like the sound of something: حا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go as far as: یعنی بره ( ادامه بده ) تااااااااا. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meat slicer: دستگاه ورقه ورقه کردن گوشت، کالباس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of the: خوب دوستای گلم اصطلاحات رایج با این ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out of some thing: از چیزی تموم کردن و نداشتن ● be out ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out of something: از چیزی نداشتن و تموم کردن ● be out ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be well out of something: از خطر یا حادثه ای جون سالم به در ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rows and rows: ردیف ردیف. . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smoke up: تو ذهن آوردن، تصور کردن ( عین این ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

from day to day: هر روزه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work wise: از لحاظ کار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's wise: عاقلانست که. . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تصویر کشیدن: depict illustrate

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with something in mind: به این منظور. . . ، با این هدف، با ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in mind: ● with something in mind: به این من ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piss take: do a piss - take of somebody ادای ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

learning towards something: I'm learning towards something یعنی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel emotional: احساسی شدن مترادف: being touched

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

induction talk: معارفه ( صحبت و سخنرانی که به منظور ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dispose: ● تحت تاثیر قرار دادن و وادار کردن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in every 24: هر ۲۴ ساعت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in its favour: has a lot in its favour: مزیت های ز ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lockable: قابل قفل

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parking bay: محل پارک ( که معمولا در پارکینگها ع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be young at heart: دل جوان داشتن ( با وجود سن بالا )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hook them up: جور کردن دو نفر ( جنس مخالف ) برای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set us up: دو نفر رو برای همدیگه جور کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pair them off: دو نفر رو با هم آشنا کردن ( جنس مخا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chat sb up: مخ زدن ( جنس مخالف )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nearest and dearest: ● my nearest and dearest : your f ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stationmaster: معنی "اصطبل بان" هم ممکنه بده، در و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ethical: توضیح فرقش با ethical یکم پیچیدست، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قبراق و سرحال: ● در مورد افراد مسن: hale and hear ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متعلق به: belong to

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is not in my character: تو ذات من نیست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be a perfect match: خیلی جور بودن با هم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wear hair up: wear his/her hair up: موهاشو بالا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dimpled cheeks: گونه هایی که چال دارن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیوار حمال: load - bearing wall

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apple of someone`s eye: be the apple of someone's/somebody' ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be common practise: امری رایج بودن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

common practise: امر رایج

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

love and hate: یک رابطه love - hate در واقع بر خلا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

love hate: یک رابطه love - hate در واقع بر خلا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel blessed with: احساس خوشبختی کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offending virus: ویروس عامل

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put in charge of sth: to be put in charge of sth مسئولیت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

laugh a minute: to be laugh a minute چیزی یا کسی که ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be someone's kind of person: مورد علاقه کسی بودن، شخصی که معیار ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمرده: ادمین عزیز، دمرده گویش مازنی صرف نب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چومکه: در زبان گیلکی: جوجه ( پرنده کوچک )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

personal testimony: چیزی که به شخصه دیده شده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put on a production: تدارک دیدن یک اجرا از صفر تا صد ( ط ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give sweets: قربون صدقه رفتن، مهر ورزیدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep meaning to: . . . I keep meaning to دنبال اینم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

larva: حشره یا جانداری که از تخمش درومده ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more explicitly: اگر واضح تر بخوام بگیم ( بگیم ) ، . ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mad dash: ● هجوم یا حرکت دیوانه وار و غیر قاب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have the lion’s share: بزرگترین بخش چیزی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be a rocket science: کار شاقی بودن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درگیر بودن: I'm tied up I'm rushed of my feet I ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وقت نداشتن: ● اگر منظورتون "درگیر بودن، پر از م ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work platform: سکویی که روش می ایستن و کار انجام م ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

edge protection: لبه بلندی یا پل یا هر سازه ای در ار ...

٨ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٨ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٨ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٨ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come up: come up: 1 پول جور کردن 2 ایده داد ...

٨ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٨ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see a potential for something: جای چیزی را خالی دیدن، کمبود چیزی ر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see a potential for something: جای چیزی را خالی دیدن، کمبود چیزی ر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

staff: کارگر، خدمتکار

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

staff: کارگر، خدمتکار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tracking advice: نوعی دستگاه ردیابی که معمولا در خود ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

manipulate: یکی از معنی هاش: تحت کنترل خود درآو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

environment: زیست بوم، طبیعت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interrupt: اگر در انجام روند کار یا اداره جات ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unpaid: مفتی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

label: a record company

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

build up: انباشته شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the distance: قابل رویت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

steer clear of: دوری کردن، بر حذر بودن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in a state: مظطرب شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be in a state: مظطرب شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

if all else fails: دقیقا معادل فارسی: " دیگه ته تهش"

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good grief: عجب؟! ای بابا!!

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good grief: عجب؟! ای بابا!!

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

find my feet: جا افتادن، وفق دادن خود

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

eccentric: ادم خاص

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

particle: بخش کوچک وابسته

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

check in: دررفرودگاه یا هتل وقتی به پذیرش رفت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

show up: آفتابی شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

look into: تحقیق به منظور سر در اوردن از موضوع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look into something: ته و تو چیزی رو دراوردن، تحقیق راجع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look into something: ته و تو چیزی رو دراوردن، تحقیق راجع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

land line: تلفن خانگی ( خط ثابت )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

digital dirt: پست ها و عکسهایی که هر فرد در صفحه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bad mouth: بددهنی کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fit in: مناسب بودن ( مثلا برای شغل یا سمتی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

belittle: Badmouth

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bug: Bug اسم: حشره، خطا در علم نرم افزار ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get a kick out of: سرگرم شدن با چیزی یا کسی، از انجام ...

٨ ماه پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی