میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trickier: گول زننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trickier: گول زننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conversly: این کلمه املایش Conversely است نه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk●away: دوستان از اونجایی که تو آبادیس وقتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dining room: حالا چرا "ناهار" خوری؟؟؟ آیا جایی ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consider: ● در نظر گرفتن ● فکر کردن ( پیش خود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the extent to: از لحاظ دامنه و وسعت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stress: ● نگرانی ، اظطراب ● تنش ( نیروی فیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

substantially: ● به میزان زیاد، قابل توجه ● ذاتا، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i wouldn't mind: I don't mind: فرقی نمیکنه برام. . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diesel: ● گازوئیل ● ماشین یا دستگاهی که گاز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

diesel fuel: گازوئیل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diesel fuel: گازوئیل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

petrol driven: بنزینی، موتوری یا ماشینی که بنزین م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

laps: اگر در مورد استخر باشه یعنی "طول" S ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laps: اگر در مورد استخر باشه یعنی "طول" S ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frustrating: آزار دهنده، کلافه کننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on this occasion: تو این مورد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on this occasion: تو این مورد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the best out of: بیشترین استفاده رو از چیزی بردن، به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the best out of: بیشترین استفاده رو از چیزی بردن، به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for longer: مدت طولانی تری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grind: ● آسیاب کردن ● تیز کردن ( چاقو، قیچ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scoop: ■ اسم: ● خبر دست اول ● ملاقه ■ فع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

POD: ● غلاف گیاهی ( مثلا غلاف لوبیا که د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's best not to: بهتره که . . . ( اون کارو انجام ندی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

best not: بهتره انجام نشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i have no idea: I had no idea. . . نمیدونستم که، خب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fortune: پول خیلی زیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a fortune: پول خیلی زیاد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be just the thing: When you say "something is the thin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

culture dish: ظرف مخصوص کشت در آزمایشگاه ( یه ظرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mould: ● قالب، قالب گیری کردن ● کپک ● تو م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vibration: اگر vibrations باشه میتونه جمع vibe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contemplate: ● در اندیشه چیزی بودن ● امکان وقوع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jesuit: راهب مسیحی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seperate: دوستان، املای این کلمه در واقع Sep ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

followed by: Be followed by: یعنی قبل از اون. . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compliant: ● مطیع، فرمانبردار ( در مورد انسان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

description: ● توصیف ، شرح ● قشر، گونه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prospectus: ● کاتالوگ معرفی یک مکان آکادمیک یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's very honest of you: این نشانه صداقت شماست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's a relief: باعث دلگرمیه، یکم خیالم راحت شد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's a relief: باعث دلگرمیه، یکم خیالم راحت شد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sleep deficit: کمبود خواب مترادف sleep debt

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

assure: Assure :اطمینان دادن ( گفتن چیزی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as a result: ● در نتیجه، نتیجتا من نمیدونم دوستا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solicitor: ● مشاور حقوقی ( بریتیش ) ● فروشنده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a year out: یک سال کش دادن چیزی، نرفتن ( در واق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a year out: یک سال کش دادن چیزی، نرفتن ( در واق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pick up: خییییلی معنی داره بسته به جایی که ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bread roll: قرص کوچک و کشیده ( مستطیلی اما گرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crude: ● رکیک، توهین آمیز ● ساده ( از نظر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an air of: یه عالمه. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spread: یکی از معانی اسمیش: خوراک مالیدنی گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be thought to: به نظر رسیدن، تصور شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at large: ● در کل، در مجموع، به طور کلی ● be ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urbanization: ● شهری سازی، گسترش شهرنشینی اما خود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thereby: ●Whereby که میدونین میشه "که به موج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in this day and age: تو این دوره زمونه. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to my way of thinking: به عقیده من . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my own view on the matter is: دیدگاه من در مورد این موضوع این است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my own view on the matter is: دیدگاه من در مورد این موضوع این است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

likewise: ● همچنین: The ceremony was perfect. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with respect to: دررارتباط با. . ، با توجه به. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a case: یک نمونه. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meanwhile: در همین حین. . . ، همزمان با آن. . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

another point worth nothing is: ● چیزی که باید بهش توجه کنید این اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

process: در معنای فعل: ● تهیه کردن، عمل آورد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

renovation: بازسازی و نوسازی ● "اصلاح" ترجمه م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fat fryer: Deep fat fryer: سرخ کن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emmision: ● دوستان، املای صحیح این واژه emis ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

address: در معنای فعل: ● نشانی دادن ● مخاطب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duty free: کالاهای duty - free به کالاهایی گفت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

starbucks: یک شرکت آمریکایی که دارای تعداد زیا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crack under pressure: گیج و سردرگم شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to crack under pressure: گیج و سردرگم شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eventually: در نهایت، آخر کار ● بالاخره، سرانج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

staple: ● سوزن منگنه ●میخ دوسر ● کالای اساس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exposure to: در معرض چیزی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gaps: در برخی موارد معنی "کمبود" و یا " ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grant: ● اعطاء کردن ● پذیرفتن ( پذیرفتن حر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mammal: طرفی که میاد ترجمه شما رو دوستان رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lonely: این واژه صفت هستش، نه قید، پس دقت ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demand: ● خواسته ، تقاضا ● فشار ( از نظر ذه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

further: بیشتر، فراتر، افزون تر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blood flow: گردش خون، جریان خون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

basic foods: کالاهای اساسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by two to one: به نسبت دو به یک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brief: ● خلاصه چیزی ( اسم ) ● کوتاه، مختص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on one occasion: ●یک بار. . . مثلا: یک بار داشتم فل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stumble: ● تلو خوردن، از دست دادن تعادل ( هن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implication: ● تاثیر ( ترجمه "پیامد" برای این وا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mentally fit: از نظر ذهنی کارا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exploit: ● بهره بردن ( هم میتونه بار منفی دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just as: همون جوری که. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lay down: ● وضع کردن ( قانون ) ● به زمین نها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tap into: ● استفاده لازم را بردن ( از چیزی، م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predominately: ●Predominately و predominantly هر د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deliberate pace: قدم های ( سرعت ) حساب شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

numerous: تعداد زیاد، فراوان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resonance: ● طنین ( صدا ) ● تشدید ( در علوم م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lie down: معنیش رو که اکثر دوستان میدونن با ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well funded: دارای منابع کافی مالی، به خوبی ساپو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knock down: ■ در مورد انسان: knock sb down ● هل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reflect on: ● Reflect on something: فکر کردن، ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irritation: ● آزردگی، اذیت ( روحی ) ● التهاب ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sore: صفت: ● دردناک ● غمگین و عصبی اسم: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nominalisation: به روشی گویند ه در آن به جای فعل سع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authoritative: ● معتبر ● قاطع، مقتدرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chill: ● خنک، خنک کردن ● ریلکس کردن ● هراس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acute: ● حاد، شدید ( بیماری و مشکل ) ● قو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tread: ● لگد کردن ● قدم نهادن ● با پا له ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plant tissue: بافت گیاهی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

firewalking: راه رفتن بر روی آتش ( ذغال )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piping: ● تاسیسات لوله کشی ● نوار دوردوزی ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

declining rate: نرخ یا سرعت کاهشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medication: ● مواد دارویی، دارو ■ ( Be on medic ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

descendant: ● تبار، نسل ( دقت کنید که با استفاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut off: در معنای اسمی میتونه معنی "جدا افتا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patagium: ● پرده ی بال مثلا پرده بال خفاش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out on a limb: بدون حامی، تنها و بدون کمک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sensible: ● معقول و منطقی ● قابل توجه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of interest: جالبه برام که بدونم. . . محض اطلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of interest: جالبه برام که بدونم. . . محض اطلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

corps: ● یگان، رسته ( در نیروهای نظامی ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adapted from: برگرفته از. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

material: ● پارچه ● ماده ● مطلب، محتوا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put together: ● جمع و جور کردن ● گردهم آوردن، تشک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

illustrate: ● روشن کردن موضوع ( با بیان مثال یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

places of interest: مکان های گردشگری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perceive: ● در نظر گرفتن ( به عنوان. . . ) ● ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lined up: ● حیّ و حاضر ● به خط، ردیف شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

line up: ● به خط کردن ( افراد یا اشیاء ) ● ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it should be: نباید مشکلی باشه، فکر نکنم مشکلی با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fanatic: ● عشقِ چیزی مثلا: volleyball fanati ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

basin: ● روشویی ● تشت ● ابگیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fold down table: میز تاشو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lounge: سالن استراحت ( هتل، ساختمان، قطار. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emission: ● نشر، انتشار ● آلاینده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as much as: دوستان عزیزم، ● اگر قبل از as دوم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theme: ● موضوع ● زمینه یا متن برای موسیقی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go for: ● انتخاب کردن ● حمله ور شدن ● تلاش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get on: ■ اگر حرف اضافه on مال خود فعل get ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

review: ● ارزیابی ( یک روند یا پروژه ) ● ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

match the price: در واقع "کاهش دادن" قیمت ( با توجه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in what way: از چه لحاظ؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the other way round: ● برعکسش تو امریکن میگن: The other ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the other way round: ● برعکسش تو امریکن میگن: The other ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

halfway: ● وسط چیزی ( نه حتما وسطه وسط، بلکه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

badger: ● به ستوه آوردن، ذله کردن، دین کسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gentle sounding: رام و بی آزار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

true to their name: همانطور که از نامشان پیداست. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

true to their name: همانطور که از نامشان پیداست. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

family line: People descended from a common ance ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exotic: عجیبو غریب ( مربوط به جای دیگر ) ، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light drink: نوشیدنی سبک که الکل یا کالری کمتری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave behind: ● پشت کردن ( به شخصی یا چیزی ) ● و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go off: ■ معانی که این واژه بدون حرف اضافه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open personality: شخصیت خلاق و کنجکاو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tax advantaged: معاف از مالیات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in: ● وارد شدن، رسیدن ● جمع آوری محصل ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

healthy bank account: ●یک حساب بانکی که فقط به منظور هزین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

health bank account: یک حساب بانکی که فقط به منظور هزینه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

health care account: یک حساب بانکی که فقط به منظور هزینه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meanwhile: ● در همین حین ● از اونور ( هنگام مق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sanitation: بهداشت عمومی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coincidence: ● اتفاق تصادفی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modify: ● تغییرات کوچک به منظور بهتر و موثر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

due to: ● اگر قبلش فعل be باشه یعنی: قرار ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alternatively: ● روش دیگه اینه که. . . ، یا به جاش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pervade: همه جا را فراگرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refinement: بهبود، ارتقا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

facade: ● نمای بیرونی ● ظاهر ( از نظر خصلت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shock value: ● حیرت انگیزی □ جسارتا خدمت دوستان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

traditionalist: سنت گرا، کسی که به موارد و انواع سن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn out to be: از آب درآمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reservation: ● رزرو ● تردید، درنگ ● منطقه محافظت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in this respect: ● از این بابت، از این جهت □ بخدا ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

labored: ● مشقت بار، پر زحمت ● سنگین ( از نظ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

laboured: ● مشقت بار، پر زحمت ● سنگین ( از نظ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bit: ● A bit: یک کم ● بخش، قسمت ● بیت ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blind: ● پرده کرکره ای یا تاشونده ● پوششی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all that often: اغلب اوقات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get around: ● اینور اونور رفتن ● طفره رفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tick the right boxes: هر کاری که نیاز بوده رو انجام بدی ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is no longer the case: دیگه اینجوری نیست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is no longer the case: دیگه اینجوری نیست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دورگه: Bi - racial انسان Hybrid حیوان یا گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caring: ● مهربان و دلسوز ( در مورد انسان ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well manicured: مرفه ( جامعه پولدار )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shellfish: ● هر گونه غذای دریایی که پوسته نیمه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

antimony: یک شبه فلز که در گروه فسفر، نیتروژن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foodstuff: مواد خوراکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contrasting: متضاد ( معمولا وقتی که این تضاد جذا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the obvious way: آشکار، هویدا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the very best out of something: بهترین بهره را از چیزی بردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in your role: به نوبه خودت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

initiative: ● قدرت تصمیم گیری ● طرح نوآورانه ● ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so does: ● بعدش هر چی اومد یعنی "اون هم" یا ...

١ سال پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی