پیشنهاد‌های دیار دِنا وُ خومی (٧٦)

بازدید
١٤٦
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش لری بویراحمدی لَخشیدَن - Lakhshidan به معنای: لرزیدن و تکان خوردن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در دو گویش لری بویراحمدی و شوشتری شوشتری: هَپَلون - Hapalun بویراحمدی: هَپَرّون - Haparrun به معنای: {مشترک= قاپیدن، ربودن/بویراحمدی= ۱. ناگهان حمل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در دو گویش لری بویراحمدی و شوشتری شوشتری: هِرِگال - Heregaal بویراحمدی: هِرّگال - Herrgaal معنا: ﴿ شوشتری: دویدن و شعار دادن/بویراحمدی: خنده بسیار، ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در دو گویش لری بویراحمدی و شوشتری شوشتری: هَچ هَچ - Hach Hach بویراحمدی: هَپ هَپ - Hap Hap به معنای: {صدای پاس سگ، واق واق سگ، هاپ هاپ کردن سگ. }

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شوشتری هَچ هَچ - hach hach به معنای: صدای پاس سگ، واق واق سگ مثال:: مِلثِ سَگی هچ هچ کُنَه - melse sagi hach hach kona : مثل سگی پاس میکند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در لری کهگیلویه و بویراحمد: •جِرَه - Jerah به معنای: یک تیکه نسبتا بزرگ از نان و مانند آن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

در لری کهگیلویه و بویراحمد: *لَت - Lat به معنای: طرف ، سو مثال: ئی رِی وَ کو لت؟: به کجا میروی، به کدام سمت می روی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش لری کهگیلویه و بویراحمد: *مُرغ ( مُرگ ) کِرُک به مرغی که کرچ شده باشد گویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرغ گُلین نژادی معروف در ایران و دنیا که با نام های مختلفی در هر کشور شناخته میشه. در ایران این مرغ رو به اسم ( گُلین لُری ) میشناسن که دلیل نامگذا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جواب به شناسه �رز� کُل کِلاتینُم به لری بویراحمدی یعنی: کاکُل سری من، فوکولی من از اونجایی که کل کلاتین رو به پرندهای زینتی تاج دار به ویژه هدهد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مورد علیشاهی کهگیلویه اطلاعات کاملا اشتباه هست اولا اسم اصلی و درستش : عالیشاهی یا به تلفظ لری عالیشِی هست دوما ربطی به ایلات فارس مانند باصری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

| در لری بویراحمدی و باشت باوی | •هُوگالَه - howgala از دو واژه هُو و گالَه ساخته شده �هُو� که یعنی همان هو و داد بلند و �گالَه� به معنای: صدایی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری بویراحمدی اُندو یا اُمدو به معنای: ۱. دو باره ۲. از نو ۳. بار دیگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در لری بویراحمدی کُت - kot به معنای: گوشه ، طرف مثال: کِت جومَه= گوشه پیراهن ای کُت/او کت= این طرف, آن طرف کِت دسمالِتَه بِتِکَن= گوشه روسری ات ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در لری کهگیلویه و بویراحمد دُرغَه - dorqa به معنای: ولگرد، زورگو. اصل آن از داروغه می آید یعنی محتسب و شرطی بازار . به کسی درغه می گویند که در مح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

همان غثیان در عربی هست که فارسیزه شده و به شکل غسیون یا قسیون تلفظ و به کار می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در لری بویراحمدی هُشکَلَه - hoshkala معنا: واژه ای است که با تکرار، همراه با شادی و دست زدن منظم در مجالس شادی به ویژه عروسی به کار می رود، آیینی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در لری بویراحمدی *لِیلی - leyli به معنای: عروسک، عروسکی دست ساز که با چوب و پارچه درست میشود. مثال: لیلی بازی کِردَن= عروسک بازی کردن. پ. ن: عر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در لری بویراحمدی حَوال - haval به معنای: ۱. پیام ۲. پیام مرگ . مثال: ۱. حوال بَر= کسی که پیام میرساند، کسی که پیام و خبر مرگ را میرساند. ۲. حوال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

گچساران یا دوگنبدان شهری نفت خیز در استان کهگیلویه و بویراحمد هست. شهری که تا بوده لر و ترک در کنار هم زندگی میکردند منتها الان چندین ساله که عده ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در لری بویراحمدی گُندُر - Gondor ( برخی مناطق گندگُر ) به معنای: عنکبوت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در لری بویراحمدی کِفَه کِردَن - kefa kerdan ( کُفَه ) به معنای: سرفه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در لری بویراحمدی لَغَه - lagha به معنی: شاخه ، شاخه درخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در لری بویراحمدی کِلغَه = به معنای شاخه هست دار = به معنای درخت کِلْغَی یا کِلْغِی؛ نوع گفتاری این کلمه در حین مکالمه است یعنی: شاخه درخت .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در لری بویراحمدی لِغدَه - leghda به معنای: شاخهٔ درخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در لری بویراحمدی غِرُم تِراق - gherom teragh به معنای: رعد و برق ، صدای غرش آسمان مترادف آن = تَش و برق.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

در لری کهگیلویه و بویراحمد رُتگُل - rotgol به معنی : طلای بدل، زیورآلات بدل، بدلیجات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

در لری بویراحمدی بِلیچَه - belicha یا بِلچَه به معنی= برق زدن، براق بودن، درخشیدن همراه با فعل زدن می آید دیگر واژگان هم معنی که در سطح استان که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در لری بویراحمدی یُه / یو - yo به معنای: این در مکالمه فقط زمانی که مستقیماً بخواهیم اشاره کنیم مثلاً این چیز به صورت یُه yo استفاده میشود . مث ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

در لری بویراحمدی یُرک - York به معنای: بستن چهارپا به ویژه اسب، قاطر، مادیان، الاغ و مانند آنها با ریسمانی بلند و محکم تا بچرخند و بچرند و هم اینک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

در لری بویراحمدی هَمی - hami به معنای : ( همین ) است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

دوستان تعاریف درستی دادن تقریبا اما بزارید یک معنی منفی هم از این کلمه بگم البته با تلفظ متفاوت بالاخره جالبی زبان به همین گوناگونی معانی هست🙌 *در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

در لری بویراحمدی هِمی هَلی - hemey hali به معنای: شعار و آوازی است که زنان هنگام کوبیدن برنج در هاون های چوبی ( سیرکو - سِرکو ) به صورت دست جمعی تک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

نکته خیلی جالب اینه که فقط در برخی وبسایت ها و منابع دیده شده که اصالت لری ایشون رو کتمان نکرده باشند. سادات امامزاده یحیی لر تبار هستند ولی متأسفانه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در لری بویراحمدی کَمچَه لیس - kamchalis به معنای: لارو اولیه قورباغه که ابتدا سیاه و دمی دراز دارد و پس از مدتی از پوست بیرون می آید و به قورباغه ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در لری بویراحمدی *کِلُم - kelom به معنای: دو طرف لگن خاصره ، دو طرف باسن، برجستگی دو طرف باسن. مثال: کِلِمِش درد ایکِنِه: لگنش درد میکند *کِلُ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

در لری بویراحمدی فیق - figh به معنای: نیم باز، صفتی برای در هرچیزی که نیم باز باشد ، آماده برای درگیری و حمله مثال: ای در فیق وابیه= لای این در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در لری بویراحمدی چَغُرمَه یا قَبُرمَه به معنای: قرمه ، سرخ کردن گوشت یک غذای سنتی استان کهگیلویه و بویراحمد و بسیار لذیذ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در لری بویراحمدی *وَ بَر - va bar که با افعال کِردن و بیدَن ( بیَن، وابیدَن ) می آید و با هر کدام معنی متفاوت می دهد اگر با کِردن استفاده بشه به ...

پیشنهاد
٣٢

بزارید از جالبی و شیرینی این گویش براتون مثال بزنم کلمه سبز که در لری بویراحمدی میشود سُوز - sowz که می شود رنگ سبز اما وقتی به حیوانی مثل الاغ د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

در لری بویراحمدی بِیلَه - beyla به معنای: دسته و گروه ، طایفه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در لری بویراحمدی کَهَه - kaha به معنی: چانه، فک ، آرواره. مثال: کهِش ایجُمِه= فکش می جنبد، چانه اش می جنبد زَه مِن کهش= به فکش زد، زد توی چانه اش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در لری بویراحمدی *کِهَنگ - chehang به معنی: بسیار پیر ، فرتوت، خمیده پشت. مثال: پیر کهنگه= بسیار پیر است، خمیده پشت است، فرتوت است. •••••••••{تل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در لری بویراحمدی *کِشِک - keshek به معنی: کشیک، انجام وظیفه در نوبت خود، نگهبانی، نگهبانی دادن در شب مثال: کشک زدن= کشیک زدن، نگهبانی دادن، بیدار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در لری بویراحمدی کیز کَمَر - kiz kamar یا کیس کمر به معنی: کیسه کوچک چرمی که در آن باروت می ریختند و تفنگچی ها برای مسلح کردن تفنگ سرپر آن را هم د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در لری بویراحمدی *کیز - kiz به معنای: پیمانه، ظرف و واحد اندازه گیری غلات مثال: یَه کیز گندم= یک پیمانه گندم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در لری بویراحمدی کیفا - kifa به معنای: کمین، در کمین بودن ، ( مواظب بودن ) مثال: مِنِ کیفاشه= در کمین آن است ، مواظب آن یا او است من کیفاش افتا= ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در لری بویراحمدی کیفار - kifar به معنی : فلاخن ، قلماسنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

در لری بویراحمدی کِهلَه - kehla به معنای: کمینگاه شکار، محلی برای کمین کردن یا مخفی شدن شکارچی به قصد شکار پرندگان به ویژه کبک، این محل معمولاً به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در لری بویراحمدی کَندال - kandal به معنای: گودال، چاله بزرگ

١