تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به سرعت به سمت چیژی هجوم بردن یا حرکت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

، به مسئله مهمی تبدیل شدن ، یهویی اهمیت زیادی پیدا کردن بغرنج شدن چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چیز پرخرج اما کم ارج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

up to scratch قابل قبول، در حد استاندارد، در شان bring/get something up to scratch به حد نصاب رساندن، به استاندارد لازم رساندن be up to scratch در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دارای تداعی منفی، بد معنا، توهین آمیز نادرست یا ناشایست دَری وری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاسخگویی، کنشگری

پیشنهاد
١

رو در بایستی و تعارف رو با کسی کنار گذاشتن با کسی راحت شدن یا با کسی جور و خودمونی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

:Treat Collocations: give someone a treat یه حال اساسی به کسی دادن با یه چیز خوشحال کننده کسی رو سورپرایز کردن موهبت و هدیه ی مسرور کننده ای به کسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

بچه ها چندتا کالکیشن خفن و شدیدا کاربردی با Indulge : !indulge yourself یه دلی از عذا در بیار، یه حال اساسی به خودت بده خوش بگذرون، یه دمی بر آسا بی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برنامت چیه؟ چیکار میخوای بکنی؟ ، پِیِ چی هستی؟ نقشت چیه؟ قصدت چیه؟ "?The porter saw me climbing over the wall and shouted "Hey you, what's your game

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

R. j: اون کلمه impulsive هست! ربطی به این کلمه نداره! impulsive: کسیکه از روی انگیزه انی و بدون فکر قبلی عمل میکند، آدم کله ای یا آدم کله خر comp ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

با اختلاف فاحش با فاصله زیاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

in sport واسه تفریح و خنده جوک مآبانه، به صورت فان "I have assumed the name was given in sport" من فک کردم اون اسمه واسه خنده و شوخی روش گذاشته شده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

( verb ) sport پوشیدن، ملبس به چیزی بودن مزین به چیزی بودن به معرض نمایش گذاشتن به بازی و لعب پرداختن، تفریح کردن "he was sporting/wearing a huge han ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - به قیمت سر گردنه، بالاتر از قیمت متعارف و معمول 2 - کمیاب و گران قیمت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در برابر چیزی سنجیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

but to no/little effect , . . . . . . . . اما موثر واقع نشد ، لاکن بیهوده بود، کارگر نیافتاد ولی تاثیر چندانی نداشت ، اما خیلی به درد نخورد، ولی زیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

معانی ای که باید به خاطر سپرد و اصله کاری هستن Sweat عرق کردن، به بیرون تراویدن یا تراوش کردن، سخت کار کردن و سختی کشیدن Sweat About شدیدا نگران چیز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خطاپذیری تو فوتبال یعنی اشتباه منجر به گل یا اشتباهی که به حریف موقعیت گل میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خرد یا بی فکر و نامعقول فاقد وجاهت و بی اعتبار غیر منطقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. جنجال و سر و صدا به پا کردن 2. کاری رو متفاوت و برخلاف عرف و وضع موجود انجام دادن یا اقدام سنت شکنانه و تغییر دهنده وضع کنونی کردن 3. دردسر و شر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت سر گذاشتن از جایی گذشتن و رد شدن عبور کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قسمتی که با دست گرفته میشه یا چیز دستگیره مانند برای نگه داشتن وسیله نکته: Headset به ابزاری مثل هندزفری، هدفون و. . . گفته میشه که با گوش سروکار دار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش پرداخت یا هزینه مقدماتی بیعانه هزینه اولیه قبل معامله نهایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مبلغ بیعانه - هزینه پرداختی قبل انجام کامل معامله Meaning of up - front fee in English an amount of money paid before a particular piece of work or a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

قسمت مرکزی یا صحن وسط دادگاه