تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوبت توئه توی صفی / در نوبتی آماده باش، قراره بری تو قراره الان نوبتت بشه بعدی تویی وقتشه که بری جلو ریشه: این اصطلاح از ورزش بیسبال میاد. در ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین و بس ۱. خودمانی و محاوره ای ( Casual ) : That’s it. That’s all. That’s all there is. That’s all there is to it Done and done. Easy as ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین و بس ۱. خودمانی و محاوره ای ( Casual ) : That’s it. That’s all. That’s all there is. That’s all there is to it Done and done. Easy as ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین و بس ۱. خودمانی و محاوره ای ( Casual ) : That’s it. That’s all. That’s all there is. That’s all there is to it Done and done. Easy as ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین و بس ۱. خودمانی و محاوره ای ( Casual ) : That’s it. That’s all. That’s all there is. That’s all there is to it Done and done. Easy as ...

پیشنهاد
٠

همین و بس ۱. خودمانی و محاوره ای ( Casual ) : That’s it. That’s all. That’s all there is. That’s all there is to it Done and done. Easy as ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین و بس ۱. خودمانی و محاوره ای ( Casual ) : That’s it. That’s all. That’s all there is. That’s all there is to it Done and done. Easy as ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین و بس ۱. خودمانی و محاوره ای ( Casual ) : That’s it. That’s all. That’s all there is. That’s all there is to it Done and done. Easy as ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Artifact ( historical object ) Meaning: An object made by a human being, typically one of cultural or historical interest. فارسی: شیء باستانی یا تا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Artifact ( historical object ) Meaning: An object made by a human being, typically one of cultural or historical interest. فارسی: شیء باستانی یا تا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Artifact ( historical object ) Meaning: An object made by a human being, typically one of cultural or historical interest. فارسی: شیء باستانی یا تا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این ها چند collocation رایج با عبارت "push one's luck" هستند: Push one's luck too far مثال: "Don’t push your luck too far, or you might regret it. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بقول دوستمون لگد به بخت خود زدن - خود را به خطر انداختن Jake had always been lucky. He had won a small amount of money in the lottery a few months a ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 Collocations with "flaunt" ترجمه فارسی: - flaunt wealth ثروت را به رخ کشیدن He loves to flaunt his wealth by wearing designer clothes. عاشق این ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کلمه flout به معنی نادیده گرفتن یا بی اعتنایی عمدی به قانون، قاعده یا عرف است، به ویژه وقتی این کار با تمسخر یا چالش همراه باشد. حالا چند ترکیب ( col ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 ریشه شناسی ( Etymology ) کلمه armoire: - از فرانسوی کهن: armoire → به معنی "کمد یا قفسه نگهداری اشیاء" - از لاتین متأخر: armarium → به معنی "قف ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

به معنی: زانوها خم می شوند یا توان نگه داشتن بدن را از دست می دهند. 🔸 معنی در فارسی محاوره ای: زانوها سست می شن زیر پا خالی می شه از حال می ری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی: زانوها خم می شوند یا توان نگه داشتن بدن را از دست می دهند. 🔸 معنی در فارسی محاوره ای: زانوها سست می شن زیر پا خالی می شه از حال می ری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

intravenous یا "IV line" از ترکیب دو بخش اصلی تشکیل شده است: IV: مخفف عبارت Intravenous است، که به معنی "داخل وریدی" یا "درون رگ" می باشد. این واژه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسم "IV line" از ترکیب دو بخش اصلی تشکیل شده است: IV: مخفف عبارت Intravenous است، که به معنی "داخل وریدی" یا "درون رگ" می باشد. این واژه از دو بخش ت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام یک بازی روانی هم هست بنام بازی روانی عیب بازی "همه چیز را دست کم بگیر" ( Blemish ) ویژگی ها: فرد تمام دستاوردها و موفقیت های خود یا دیگران را ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 1. Triangulate در زمینه روانشناسی یا روابط فردی: معنی: در روابط فردی یا روانشناسی، triangulate به معنای وارد کردن یک شخص سوم به یک وضعیت یا تضاد ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 noun ( informal, political ) انگلیسی: the act of saying bad things about someone ( especially in politics ) فارسی: تهمت زنی، بدگویی، افترا ( به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The word "muddle" comes from uncertain but likely Low German or Middle Dutch origins, and is related to the concept of mud or mess. 🔹 Root Breakdo ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The phrase "muddle up" comes from the root word "muddle, " which has uncertain but likely Middle Dutch or Low German origins. 🔹 Root word: muddle ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از ریشه لاتین lapis lapis ( Latin noun ) = stone ⟶ مثل "lapidary" ( سنگ تراش )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 Root breakdown: di - ( Latin prefix ) = apart, in different directions ⟶ مثل "disperse" ( پراکنده کردن ) lapis ( Latin noun ) = stone ⟶ مثل "lap ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کینه، دشمنی، نیت بد یا خصومت پنهان ill : بد - بیمار will : خواست - نیت 🔹 معنی در فارسی: وقتی کسی نسبت به دیگری حس منفی، نیت بد یا میل به آسیب زدن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرصت طلب یا آدم نون به نرخ روز خور 🔸 بسته به لحن و شدت معنی، ممکنه این تعبیرها هم شنیده بشن: آدم زرنگِ سوءاستفاده چی همیشه به نفع خودش می چرخه ت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاه فاضلاب یا چاه توالت 🔸 در زبان محاوره ای رایج در ایران، ممکن است این طور هم گفته شود: چاه دستشویی چاه توالت خونه چاه فاضلاب خونه مثال محاوره ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The word "crummy" ( meaning bad, unpleasant, or of poor quality ) comes from the root word: 🔹 crumb ( ریزه نان، خرده نان ) 🔸 ریشه شناسی ( Etymolo ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "sounding board" به معنای "سنگ صبور" یا "مکان یا فردی برای آزمایش افکار و ایده ها" است. این واژه از مفهوم اولیه اش، که در اصل به یک سطح مقاوم ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضرب المثل : "Our sounding board was in the same boat. " کسی که به حرف هایمان گوش می داد، خودش هم در همان وضعیت قرار داشت. sounding board = کسی که ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( literal ) چلاندن، فشردن مثلا لباس برای بیرون آوردن مایع to wring out something ( like clothes ) to remove liquid 🔹 She rang out the wet towel ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

این ها جملات یا عباراتی هستند که به ظاهر بی طرف یا عادی اند، اما پیام پنهان و خاصی برای یک گروه خاص ( اغلب افراطی یا متعصب ) دارند: 1. "Law and Orde ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمات با ریشه : sequi ### 1. Sequence - Root: *sequi* ( "to follow" ) - Definition ( EN ) : A particular order in which related events, movements ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمات با ریشه : sequi ### 1. Sequence - Root: *sequi* ( "to follow" ) - Definition ( EN ) : A particular order in which related events, movements ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمات با ریشه : sequi ### 1. Sequence - Root: *sequi* ( "to follow" ) - Definition ( EN ) : A particular order in which related events, movements ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمات با ریشه : sequi ### 1. Sequence - Root: *sequi* ( "to follow" ) - Definition ( EN ) : A particular order in which related events, movements ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١١

کلمات با ریشه : sequi ### 1. Sequence - Root: *sequi* ( "to follow" ) - Definition ( EN ) : A particular order in which related events, movements ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Here’s a detailed list of words with the root "sequi" ( from Latin *sequi*, meaning "to follow" ) , including their root words, English definitions, ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Here’s a detailed list of words with the root "sequi" ( from Latin *sequi*, meaning "to follow" ) , including their root words, English definitions, ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژهٔ cauldron در اصل به معنای دیگ بزرگ فلزی است که برای پخت وپز روی آتش استفاده می شود. اما به صورت استعاری و اصطلاحی هم در انگلیسی کاربرد دارد. در ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژهٔ cauldron در اصل به معنای دیگ بزرگ فلزی است که برای پخت وپز روی آتش استفاده می شود. اما به صورت استعاری و اصطلاحی هم در انگلیسی کاربرد دارد. در ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

⬤ گرتا تونبرگ – نماد تغییرات اقلیمی و محیط زیست فعال سوئدی نوجوان که به نماد جهانی جنبش اقلیمی تبدیل شد. او poster child برای نسل جوانی شد که خواست ...

پیشنهاد
٠

�قانون برای من نیست، فقط برای توست� یا �من از قانون معافم، ولی تو باید رعایتش کنی� این جمله به شکلی انتقادی یا طعنه آمیز استفاده می شود، زمانی که کس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل ترامپ و برادر بزرگترش و انیشتین که منطقه طاسی سرشان را با بقیه موهای سرشون می پوشانند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطح بالاتر قسمت گران تر / باکیفیت تر بازار بخش بالایی ( از یک طیف، مقیاس یا محدوده ) مثال ها: This phone is in the higher end of the market. این ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

higher end : سطح بالاتر قسمت گران تر / باکیفیت تر بازار بخش بالایی ( از یک طیف، مقیاس یا محدوده ) مثال ها: This phone is in the higher end of the ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

lower - end : سطح پایین تر قسمت ارزان تر / کم کیفیت تر بازار بخش پایین ( از یک محدوده یا مقیاس ) مثال ها: In the lower end of the market, product ...