respiration

/ˌrespəˈreɪʃn̩//ˌrespəˈreɪʃn̩/

معنی: تنفس، دم زنی، دم
معانی دیگر: دمزنی، تنفس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: respirational (adj.)
(1) تعریف: the act of breathing.
مشابه: draft

(2) تعریف: in animals and plants, the process by which oxygen is taken in and used and carbon dioxide is emitted.

جمله های نمونه

1. plant respiration
دمزنی گیاه

2. he resuscitated a nearly drowned boy by artificial respiration
پسری را که تقریباخفه شده بود با تنفس مصنوعی از مرگ نجات داد.

3. Respiration becomes difficult at great heights.
[ترجمه پیمان] تنفس در ارتفاعات یا ارتفاع بالا به سختی انجام میشود
|
[ترجمه شبنم] تنفس در ارتفاع بلند به سختی انجام میشود
|
[ترجمه Shbnm] تنفس در ارتفاعات دشوار می شود.
|
[ترجمه گوگل]تنفس در ارتفاعات زیاد مشکل می شود
[ترجمه ترگمان]تنفس در ارتفاعات بزرگ دشوار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was given artificial respiration and cardiac massage.
[ترجمه گوگل]به او تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی داده شد
[ترجمه ترگمان]او تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her respiration was slow and difficult.
[ترجمه گوگل]تنفسش کند و سخت بود
[ترجمه ترگمان]تنفسش کند و دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They tried artificial respiration but it was of no avail.
[ترجمه گوگل]آنها تنفس مصنوعی را امتحان کردند اما فایده ای نداشت
[ترجمه ترگمان]آن ها تنفس مصنوعی را امتحان کردند اما فایده ای نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The diaphragm is the principal muscle of respiration.
[ترجمه گوگل]دیافراگم عضله اصلی تنفس است
[ترجمه ترگمان]دیافراگم ماهیچه اصلی تنفس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They made frequent checks on his respiration, pulse and blood.
[ترجمه گوگل]آنها مکرر تنفس، نبض و خون او را چک کردند
[ترجمه ترگمان]تنفس منظم تنفسش، نبض و خون را مرتب می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When this degree of hypoxia develops, respiration will most likely be stimulated.
[ترجمه گوگل]هنگامی که این درجه از هیپوکسی ایجاد می شود، به احتمال زیاد تنفس تحریک می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی این میزان تنفس رشد می کند، تنفس به احتمال زیاد تحریک خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Give the child artificial respiration if needed.
[ترجمه گوگل]در صورت نیاز به کودک تنفس مصنوعی بدهید
[ترجمه ترگمان]در صورت نیاز تنفس مصنوعی به کودک بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In this way heart rate, respiration rate, oxygen consumption, and muscle tension all reduce without conscious effort.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب ضربان قلب، تعداد تنفس، مصرف اکسیژن و تنش عضلانی همگی بدون تلاش آگاهانه کاهش می‌یابند
[ترجمه ترگمان]در این روش نرخ قلب، میزان تنفس، مصرف اکسیژن و تنش ماهیچه بدون تلاش آگاهانه کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such anaerobic respiration is much quicker than aerobic respiration, but also much less efficient in terms of energy produced per unit of fuel.
[ترجمه گوگل]چنین تنفس بی هوازی بسیار سریعتر از تنفس هوازی است، اما از نظر انرژی تولید شده در هر واحد سوخت نیز بسیار کارآمدتر است
[ترجمه ترگمان]چنین تنفس غیر هوازی خیلی سریع تر از تنفس هوازی است، اما از نظر انرژی تولید شده در واحد سوخت بسیار کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Carbon dioxide is produced during respiration.
[ترجمه گوگل]دی اکسید کربن در طی تنفس تولید می شود
[ترجمه ترگمان]دی اکسید کربن در طول تنفس تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنفس (اسم)
break, intake, recess, aspiration, breathing, respiration, entr'acte

دم زنی (اسم)
aspiration, snuff, breathing, respiration

دم (اسم)
train, blast, flatus, breath, tail, respiration, minute, bellows, moment, instant, pygidium, trice

انگلیسی به انگلیسی

• act of breathing; making breathe, ventilating
your respiration is your breathing; a medical term.

پیشنهاد کاربران

تنفس
Consider: Heroin slows heart rate, respiration,
and metabolism in general - exactly what you would need to hibernate. Of course, sometimes heroin slows it all down to nothing: permanent hibernation.
تنفس

بپرس