میلاد علی پور - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gesticulate: با دست صحبت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cobble together: تشکیل دادن، ردیف کردن، جفت و جور کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wedge: چسبیدن/چسباندن، قرار دادن/گرفتن. گی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ascribe: به گردن کسی انداختن ( تقصیر، گناه، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

صندوق: صندوق واژه فارسیه. دقیقا از اون واژ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prosecution: دادرسی، محکمه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heir: جانشین، ولیعهد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misdemeanor: خرده جرم خرده بزه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

competency: مهارت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grapple with: حل کردن، حل و فصل کردن، برطرف کردن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discrepancy: تعارض، تضاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proper: درخور، برازنده

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flank: کسی را در کنار خود داشتن، پهلوی کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sneak: زیرآبی رفتن ( نه به معنای شنای زیرآ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

found: فکر کردن، معتقد بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

code of honor: هنجار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i take it: بنا رو بر این میذارم که. . . ، انگا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nerd: بچۀ درسخوان و نابغه ولی کسی که در ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

remnants: باقیمانده، مابقی، ته مانده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undertaker: غسّال، مسئول کفن و دفن، مأمور تدفین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bottoms up: نوش، به سلامتی، برو بالا ( درنوشیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stump: محل بریدیگی. الزاما برای درخت نمی ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mea culpa: اشتباهِ خود را پذیرفتن، اقرار به اش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

startling: شگفت آور، حیرت انگیز، عالی، چشمگیر، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuss: مسائل کوچک و بی اهمیت را بزرگ کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

couldn't help it: چاره ای نداشتن، مجبور بودن، ناتوانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

elude: ( محاوره ) پیچوندن، ماستمالی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

balloon: بالا رفتن، افزایش یافتن، زیاد شدن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depraved: بدجنسانه، شرارت آمیز، بدخواهانه، فت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funds: پول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

death erection: نعوظ پس از مرگ معمولا در افرداد مُر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concretely: مسلما، بی شک، مشخصا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

double over: به جلو خم شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start for: به سمت چیزی/جایی رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wound up: کار به جایی کشیدن، کار به جایی رسید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harden: تبدیل شدن، تغییر ماهیت دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catch sight of: یک نظر چیزی/کسی را دیدن، چشم به کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to be: برای، به منظورِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brighter: سرزنده تر، مفرح تر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entitled to: مستحق چیزی بودن، سزاوار و لایق و شا ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut corners: شرتی کار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the clear: در امنیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نقش: یه واژه ی دیگه که از پارسی رفته تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up your ass: این اصطلاح مربوط به زمانیه که یه نف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

GTA: این عبارت، عنوان یه جرم هست در ایال ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

epiglottic: مربوط به اپی گلوت ایجاد شده توسط اپ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pidgin: زبان تماسی, زبان ارتباطی ( به زبانی ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make sure: فهمیدن، اطلاع پیدا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flow: افزون بر معنی های گفته شده، دو تا ب ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

that's it: خودشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

runaround: مشغول و گرفتارِ چیزی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

slippery slope: شیب لغزنده، وضعیت اجتناب ناپذیر، زن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in a sense: به مفهومی, از یک نظر, از جهتی

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

investigator: بازرس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in the context of: در راستای، در چارچوب، در رابطه با، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

on track: طبق برنامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

refrain: پیام یا حرفی که افراد آن را تکرار م ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come back: در مواردی همچون، گزارش و حکم دادگاه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

aka: مخفف عبارتِ ( Also Known As ) همچن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

set out: درصدد برآمدن، قصد کردن، سعی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ordeal: وضعیتِ سخت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sure enough: همانطور که پیشبینی می شد، طبقِ انتظ ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contradict: تضاد داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as a whole: کُل یک چیز، مجوعِ جزءهای کوچکتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wept: گریان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

full metal jacket: این عبارت، نام گونه ای فشنگ بخصوص ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

epiglottis: اپی گلوت معنی زبان کوچک ندارد. زبان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

literally: علنا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

over: با استفاده از، بوسیله ی، از طریقِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

acronym: مخفف

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inclusion: دربرگیری این عبارت در متون مربوط به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تاج: نام قدیم باشگاه �استقلال تهران�

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

champ at the bit: اشتیاق داشتن، بی تابِ چیزی بودن، ذو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

light up: شوق پیدا کردن، اشتیاق داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flattering: خود/کسی را تحویل گرفتن، برای خود/کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

argue for: دلیل آوردن ( برای حمایت از چیزی/کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unsurprisingly: تعجبی نداشت که، همانطور که میشد حدس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so and so: چنین و چنان، فلان و بهمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hand off: واگذار کردن، سپردن، دادن، اختیار دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

read: آمدن ( درمعنای یادداشت یا ثبت شدن ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

admitted: پذیرفته شده، تأیید شده، قطعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relentlessly: سرسختانه، با تلاش و کوشش، مُصِرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overblown: بزرگنمایی شده، اغراق شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wistful: غمگین و ناراحت بودن به این دلیل که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drag one's feet: لفت دادن، معطل کردن، این پا و آن پا ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

boast: مفتخر بودن، مالک بودن، داشتن، در بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

question: به چالش کشیدن، زیرِ سوال بُردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resources: امکانات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

haunt: مضطرب شدن/کردن، باعث نگرانی شدن، آز ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chain of custody: سلسله مراتب بازداشت ( حقوق ) در م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

should: در آن صورت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fostering: ایجاد، ترویج

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

buy: قبول کردن، پذیرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

obsessed with: تمرکز بیش از حد روی چیزی/کسی، قفلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

alveolar ridge: برآمدگی پشت دندان های بالا برآمدگی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

closure: ( درمورد وضعیتی سخت و بد ) کنار آمد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

filter: رد شدن، نفوذ کردن

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

graveyard: معنای شب کاری هم دارد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yikes: عجب! واقعا که! به حق چیزهای ندیده و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minute: اگر تلفظ ماینوت مد نظر باشد، معنای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

girl's room: دستشویی بانوان توالت زنانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pack fudge: رابطه آنال داشتن بیشتر به روابط مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sibyl: پیامبر زن پیامبر مونث

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to the effect: مبنی بر اینکه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grant: صادر کردن/شدن

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

women's room: دستشویی زنانه توالت بانوان

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

assert: اظهار کردن، گفتن، بیان کردن، خاطرنش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foreskin: هیچ منبع معتبر پزشکی در جهان وجود ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be more than a match for someone: از کسی/حریف/هماورد بهتر بودن، بیشتر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

really: به صورتِ جدی

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sibyl: پیامبر زن پیامبر مونث

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

at best: در بهترین حالت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

you know: یعنی، یعنی که، می دونی که ، حقیقتش، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

میلاد: میلاد ریشه ی پارسی داره. در زبان شی ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fund: کمک مالی، اعانه ، کمک هزینه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

namely: از جمله، شاملِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

imao: اصطلاحی اینترنتی که بنا به کار برد ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

let it be: بی خیال شو, وا بده, کوتاه بیا, بذار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go on record: رسما اعلام کردن، به طور رسمی اظهار ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bootylicious: جذاب و دلربا، سکسی و هات از نظر جن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

atone: پست ، خوار ، فرومایه، تسلیم شدن، به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boobalicious: سینه های جذاب داشتن خوش سر و سینه ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assertion: احراز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vis �vis: در ارتباط به، مربوط به ، نسبت به، ع ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

degenerate: آدم درب و داغون به درد نخور، آدم ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thine: ِ - تو، ِ - شما در گذشته این ساختار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precinct: پاسگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crank: نوعی مخدر صنعتی شبیه به کراک ولی با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

AIR: آشکار کردن، اظهار داشتن، اظهار کردن ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skank: پتیاره لکاته فاحشه بدکاره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be more than a match for someone: از کسی/حریف/هماورد بهتر بودن، بیشتر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

typical: مثل همیشه، همیشگی

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prequel: پیش داستان پیش رخداد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skeeve: حال به هم زدن/خوردن مشمئز کردن/شدن ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run for: کاندید شدن، اعلام آمادگی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outmaneuver: پیشی گرفتن، جلو زدن، برتری یافتن، ک ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

settle on: با تصمیمی موافقت کردن، تعیین کردن، ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

great: ارزشمند

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one sort or another: 1 ) از این دست، از این طیف، از این ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

Stop teasing me, please

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hindsight: با نگاهی به گذشته، در نگاه به گذشته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boobalicious: سینه های جذاب داشتن خوش سر و سینه ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sodomized: مورد تجاوز قرار گرفته ( درمورد لواط ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clearly: صدالبته

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self abuse: خودتحقیری، خودسرزنشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lick: غلبه کردن، بردن، پیروز شدن، فائق آم ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attaboy: ای ول پسر/رفیق، کارت درسته رفیق، دم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cooze: واژه ای عامیانه و به شدت زننده که ب ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

left brained: فکور، منطقی، محاسبه گر، اهل دودوتا ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disappear: رد شدن، ازبین رفتن، لغو شدن، پس گرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

homecoming queen: در دبیرستان یا کالج به دختری می گوی ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go about: ادامه دادن ( مانند گذشته )

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

albeit: به هرحال، با وجود اینکه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brown: سبزه ( اگر در موردرنگِ پوست استفاده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

صبح: با مهرگان موافقم. خیلی از واژه های ...

١ سال پیش

مدال‌های میلاد علی پور