پیشنهادهای حمید (٢٧)
یک راه حل ساده و به ظاهر جادویی برای یک مشکل پیچیده گوی جادویی
راه اندازی، استقرار، توسعه، ایجاد
از این رو
واگشایی، اشتراک
پرداختن
انتقال ، قرار دادن، جای دادن
کم کردن و یا جمع کردن، خلاصه کردن، سازماندهی کردن
تعویض، تغییر، جایگزینی
مشکل ساز
عقب تر پیش تر قبل تر از چیزی
کم بازده ، کم بهر ، غیرموثر، ناکارامد، نامناسب
بی طرف، منصفانه ، بدون تبعیض، عاری از تعصب، روشن فکرانه
جداسازی شده
وساطت
تفکیک شده، مجزا، مستقل
منطقی هست که، با عقل جور در می آیدکه، به این معنی است که،
قدیمی
پلت فرم
سازگاری
سریالی، تدریجی
نظیر به نظیر
تمایز، تمیز دهنده، تفکیک کننده ، متمایز کننده، وجه تمایز
پیوسته ، منفجر شدن ، رگبار ، ترکش ، محل اصابت گلوله ، قطارى ، پشت سر هم قطع کردن ، ترکیدن ، ازهم پاشیدن ، شکفتن ، منفجر کردن ، انفجار ، شیوع
اسپلایزینگ verb: باهم متصل کردن ( splice, connect ) پیوند کردن ( splice ) بهم تابیدن ( intertwine, splice )
تغییر مفهوم چیزی: مثلا مفهوم آموزش با ورود اینترنت دچار تغییر شده است.
فوق العاده بالا، بیش از اندازه، سطح بالا
به خصوص؛ به ویژه.