یوسف صابری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the eve of: درست پیش از

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fraught with: پر از ( معمولا چیز بد ) مملو از

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inextricable: جدانشدنی فسخ ناپذیر جدایی ناپذیر

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reactionary: ارتجاعی کسی که مخالف تغییر و پیشرفت ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shaman: یکی از شخصیت های مهم ادیان باستان م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abort: نیمه تمام گذاشتن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mystic: حکیم ربانی عارف صاحبدل

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

linguistic: زبان شناختی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

profusion: فراوانی Abundance

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

commerce: داد و ستد تجارت سودا ( به معنای تجا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recourse: تمسک و توسل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self restraint: صیانت صیانت نفس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

audacity: گستاخی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tampering: دستبرد و تغییر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gainsay: نپذیرفتن رد کردن To Refuse to acce ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have in common: وجه مشترک داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embody: تجسم چیزی بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meaning: ارزش Importance or value

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scholium: تبصره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

epitome: مثال بارز نموعه اعلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predicate: محمول بودن ( در فلسفه )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kindred spirit: همفکر و همزبان ( کسی که اندیشه ها و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forswear: دست کشیدن و کنار گذاشتن چیزی Give u ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scrape: پاک کردن ( مخصوصا لایه ای که روی چی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forswear: دست کشیدن و کنار گذاشتن چیزی Give u ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

including: اعم از

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vaccum: مخفف vacuum cleaner یعنی جارو برقی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

eclipse: افول تحت الشعاع قرار دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bashful: با حیا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

malignant: ۱_بدخیم در برابر benign ( خوش خیم ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salve: مرهم و ضماد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wake: مراسم بعد از تدفین مرده یا قبل از ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perspective: نظرگاه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

refute: مردود شمردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moon faced: مه رو، ماه رو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

derogatory: توهین آمیز و زشت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

irreverence: گستاخی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ineffable: وصف ناپذیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dais: صدر مجلس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

formulation: صورت بندی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dais: صدر مجلس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feat: Achievement دستاورد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

playact: مخفی کاری کردن ( احساسات رو پنهان ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recoil: خودرا عقب کشیدن از چیزی بد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zunnar: زنار که مسیحیان به کمر بندند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweeping: همه گیر، فراگیر، چیزی که شامل همه ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slack: گشاد در مقابل tight

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cajole: ترغیب کردن به انجام کاری ( یا به اص ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

banquet: سور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

installment: فصل، بخش، قسمت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the eve of: درست پیش از

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

homesickness: غربت زدگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appropriately: چنانکه باید و شاید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whereas: حال آنکه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impetuosity: شتابکاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

happiness: سعادت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sheaf: تعدادی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hermitage: صومعه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

malignant: ۱_بدخیم در برابر benign ( خوش خیم ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ivy: عَشَقه یا پیچک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ivy: عَشَقه یا پیچک

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idiocy: بلاهت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like: به منزله

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scandal: بی آبرویی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self mortification: ریاضت ریاضت در لغت به معنای رام کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonsense: حرف مفت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commerce: داد و ستد تجارت سودا ( به معنای تجا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finally: At the end مترادف اشتباهی است In th ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cruel: جبار، بیدادگر، ستم پیشه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گران سنگ: ۱_سنگین ۲_باوقار و وزین و بزرگوار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

universal man: انسان کامل

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

derogatory: توهین آمیز و زشت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

codification: تدوین ( مخصوصا در مورد کتاب و قانون ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idiosyncracy: عادت یا ویژگی بد یا عجیب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idiosyncracy: عادت یا ویژگی بد یا عجیب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supersede: جایگزین کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

praxis: 1 - عملی در مقابل تئوری 2 - رسم و س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

praxis: 1 - عملی در مقابل تئوری 2 - رسم و س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gradually: اندک اندک

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mystic: حکیم ربانی عارف صاحبدل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

world: عرصه وجود

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unwillingness: کراهت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inquiry: کشف و پرده برداشتن ( از حقیقت چیزی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proselytize: به کیش دیگری در آوردن تبلیغ دین کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proselytize: به کیش دیگری در آوردن تبلیغ دین کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ineffable: وصف ناپذیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buoy: ساپورت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buoy: ساپورت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self existent: قائم به ذات

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reformulate: دوباره مطرح کردن از نو صورت بندی کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reformulate: دوباره مطرح کردن از نو صورت بندی کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grammatically: از لحاظ دستوری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grammatically: از لحاظ دستوری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

instrumentalism: ابزار انگاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agonise: رنج کشیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disrepute: Fall into disrepute=بدنام شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disrepute: Fall into disrepute=بدنام شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

profane: عُرفی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boundary: جمع= حدود و ثغور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

border: جمع=حدود و ثغور، سرحدات

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

everywhen: همواره

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoopoe: پوپک

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sainthood: ولایت مقام ولایت ( در عرفان اسلامی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tampering: دستبرد و تغییر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

closing: پایانی Final

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doxology: مزمور

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زقه: غذایی که پرنده از منقار خودش به فرز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wayfaring: سلوک ( در عرفان اسلامی )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perplexed: مدهوش حیران حیرت زده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restless: سراسیمه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well: چاهسار چاهسار هم به معنای چاه هست

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beautiful: صاحب جمال

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shrewdness: زیرکی و رندی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transcription: آوانگاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

difficult: شاق صعب و دشوار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pupil: مُرید ( به معنای شاگرد )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perfect: تمام عیار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

company: ملازم و معاشر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plodding: سخت کوش ولی کم هوش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self image: تصویر ذهنی از خود

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loutish: بی ادب و پرخاشگر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

debauched: فاسد غالبا با lifestyle میاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pedagogy: تعلیم و تربیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remark: اظهار داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

station: مستقر شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impervious: نفوذناپذیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lyric poetry: شعر غنایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

digression: دور شدن از موصوع اصلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

somatic: بدنی، فیزکی ( برخلاف ذهنی و روحی )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cynosure: کانون توجه ( کسی که تو چشمه )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tumble: افتادن=fall

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

xenophobe: ۱. کسی که ترس از کشورهای دیگه و فره ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jumble: ملغمه، ملغمه ای از چیزهای متفاوت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

able bodied: صحیح و سالم و بدون هیچ درد و مرضی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snack: ریزه خوری کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pusillanimous: بزدل Wuss=coward

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pusillanimity: کم دل و جراتی ترسویی و بزدلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

orison: عبادت Prayer

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rankle: عصبانی کردن یا خون کسی را به جوش آو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rankle: عصبانی کردن یا خون کسی را به جوش آو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

condign: شایسته و درخور ( بیشتر برای جزای جر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advertent: از روی قصد، بعمدا، عمدا Intentional

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unsubstantiated: بی پایه و اساس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nouveau riche: تازه به دوران رسیده Upstart

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miserable: پریشان روزگار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misbegotten: پست و حقیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emphatic: مصمم Determined

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enticement: وسوسه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enticement: وسوسه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

needle: عقربه قطب نما

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prospect: امید In the prospect of به امیدِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

niche: مقام و جایگاه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

albatross: مرغ دریایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apparition: منظر، تصویر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trench: خندق که زمان جنگ کنده میشه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

installment: فصل، بخش، قسمت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

embroil: درگیر چیزی شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embroil: درگیر چیزی شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adder: نوعی مار سمی، افعی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ignoble: بد، زشت و به دور از نجابت، شنیع

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pallor: پریده رنگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lodger: اجاره نشین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bedridden: از پا افتاده ( به خاطر بیماری )

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preserved: باقی مانده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enigmatic: مبهم و راز آلود

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enigmatic: مبهم و راز آلود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a moment: به زودی، soon

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redact: بازنگری کردن بازنویسی کردن ادیت کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vocation: رسالت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redact: بازنگری کردن بازنویسی کردن ادیت کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

integral: لاینفک Integral part=جزو لاینفک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hodgepodge: مَلغمه ترکیب مخلوط Hodgepodge of=آم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tradition: ۱. روایت یا حدیث ۲. سنت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

except for: به استثنایِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

refinement: اصلاح

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

archetype: کهن الگو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

back in the day: قدیما! قبلا!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

collective memory: حافظه جمعی ( در روانشناسی به کار می ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

infuriating: Annoying آزار دهنده اعصاب خورد کن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

herder: چوبان شبان Pastoralist Shepherd

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plausible: قابل قبول موجه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take refuge: ملتجی شدن به پناه بردن به

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

explanatory: تبیین گرانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decipher: شناسایی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring into: وارد کردن Don't bring my father int ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invoke: استمداد طلبیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contend: 1_ادعا کردن Claim 2_رقابت کردن Com ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

initiatory: وابسته به آیین تشرفی Initiation آیی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clearing: زمین بی درخت و علف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by means of: از طریقِ به وسیله

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forage: به جستجوی چیزی رفتن ( مخصوصا واسه خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collectively: من حیث المجموع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

groom: Groom for sth=آماده شدن برای کاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apotheosize: الوهیت بخشیدن

١١ ماه پیش

مدال‌های یوسف صابری