پیشنهادهای ازادمهر (٥٥)
Tell
اگر اسم باشد معنی تضاد میدهد اما اگر فعل باشد معنی مغایرت میدهد
Gradually have a less close relationship with somebody
یک حیوان دریایی با هشت پا، یک صدف و دو چنگال بزرگ. خرچنگ lobster یک حیوان دریایی با صدف سخت، پنج پا در هر طرف و دو پا بزرگ. خرچنگ crab
سرگردان و آشفته.
همون fuck you خودمون هست فقط اینجا موقع چت کردن کوتاهش میکنن
agricultural ministry or department of agricultural وزارت کشاورزی
موفقیت آنی یا فوری.
کودکان بی بضاعت.
جلو دویدن
دروازه بان
عرض ها یا دامنه های جغرافیایی پایین تر
متنوع ترین
منطقه بدون عوارض فیزیکی، مسطح
ترس ذاتی یا طبیعی.
کسی که در پیدا کردن شغل مناسب به شما کمک می کند. مشاور شغلی
منطقه بی آب و علف، خشک، منطقه بایر ، بی باران
کارهایی که با عصبانیت همراه هستند یا ناگهانی انجام می شود ودر نتیجه باعث غافلگیری بقیه میشوند. در مواردی باعث شکست دیگران هم می شود اگر حریف کسی باشی
تاثیرات کم و جزئی ( محدود )
نتیجه مطلوب ( امیدبخش، درخور، مناسب )
تاثیر اساسی یا بنیادی
مبلغ هنگفت
برنامه غیر حضوری
فرسایش. مترادف با erosion
افرادی که احتمال موفقیت بیشتری توی کار هاشون دارن. افراد پویا
چیزی که خیلی مهم باشه. اولویت
محل عبور سیل یا آبراه
دعوا و بگو و مگوی زیاد ( بزرگ ) . جنگ بزرگ
توری سفید روی سر عروس
بافت فرهنگی
بالا اوردن به معنی استفراغ هم میده دوستان
نتایج زیاد یا عواقب گسترده
تغییرات شدید ( چشمگیر )
مقدار درآمد پدر و مادر ( والدین )
به دلایل زیادی
منطقه بی آب و علف و خشک یا بایر
ستاره درخشان یا ستاره درخشنده
علت پنهانی، یا غیر قابل تشخیص در نگاه اول
سرطان مرحله آخر. بدون درمان
در تعریف چگالش آمده است که تبدیل گاز به جامد بصورت مستقیم را چالش گویند دوست عزیزی که گفتی چگالش اشتباه است معنی درست این کلمه تقطیر هست در شیمی
در مایعات به معنی غلیظ تر هست اما در جامدات به معنی ضخیم تر یا کلفت تر
fewer به معنی کمتر برای اسامی قابل شمارش. less به معنی کمتر برای اسامی غیر قابل شمارش.
شکل غیر رسمی hello به معنی سلام. البته الان از Hey هم استفاده میکنن که همون کاربرد Hi رو داره
هیجانی, تکان دهنده, چشم گیر, قابل توجه, قابل ملاحظه
Life expectancy امید به زندگی
در شیمی به معنی چگالش هست
1 someone who works as a doctor or a lawyer 2 someone who regularly does a particular activity منبع: longman
دستیار فروشنده. کسی که به فروشنده کمک می کند. کتاب mindset درس هفت
مهارت های تعاملی یا اجتماعی.