⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
سهیل حسن زاده
I'm student and always write homework and use this program
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
vain
بیهوده
تهی
عقیم
١٣٩٩/٠٦/١٠
2
|
1
2
pay
پرداخت کردن
بجا اوردن
مثال:
pay toll:پرداخت کردن عوارض اتوبان ها
١٣٩٩/٠٦/١٠
0
|
1
3
pin
پونز
سوزن ته گرد
سنجاق قفلی
١٣٩٩/٠٦/٠٨
0
|
1
4
dig
کندن
حفر کردن
١٣٩٩/٠٦/٠٨
8
|
1
5
zipper
زیپ
البته بعضی مواقع هم به معنی دهنتو ببند بکار میره که اینطوری گفته میشه:
zip your mouth
١٣٩٩/٠٦/٠٧
4
|
1
6
mop
تی
١٣٩٩/٠٦/٠٥
8
|
1
7
crosswalk
خط عابر پیاده
١٣٩٨/٠٦/٢١
13
|
1
8
competition
competition is a game to find out who is the best
١٣٩٨/٠٣/٣٠
84
|
4
9
bet
be sure
١٣٩٨/٠٢/٠٦
174
|
2
10
cappuccino
A kind of Italian coffee
١٣٩٨/٠١/١٣
52
|
4
11
mystery
a thing that you cannot understand or explain
١٣٩٧/١٢/٠٧
185
|
2
12
idea
thought
١٣٩٧/١٢/٠٧
15
|
3
13
full
having had enough food and drink(adj.)
١٣٩٧/١٢/٠٥
34
|
3
14
raft
That is a simple bout
١٣٩٧/١٢/٠٥
50
|
2
15
lasso
طناب خفت دار (اسم)
١٣٩٧/١٢/٠٤
40
|
3
16
dude ranch
A dude ranch is a holiday farm in the U.S
١٣٩٧/١١/٢٨
78
|
3
17
lasso
Is long rope used for catching cows and horses
١٣٩٧/١١/٢٨
109
|
2
18
acre
مستند اشتباه گفته یک واحد معادل4047 متر مربع
١٣٩٧/١١/٢٨
71
|
5
19
show some body the ropes
راه و چاه را به دیگران یاد دادن
١٣٩٧/١١/٢٨
21
|
2
20
located
place ( adjective)
(.v)قرار دادن
١٣٩٧/١١/٢٨
40
|
2
21
ceremony
جشن مجلل با ادبانه
١٣٩٧/١١/١٤
25
|
2
22
pancake
a kind of very thin round cake
١٣٩٧/١١/٠٩
132
|
2
23
fierce
Fierce means strong and hard
١٣٩٧/١١/٠٩
111
|
2
24
collar
collar(n.):به معنی قلاده ی سگ
درسته موافقم
١٣٩٧/١٠/٢٥
55
|
5
25
@
اتساین
١٣٩٧/١٠/٠٩
65
|
3
26
#
هشتگ
١٣٩٧/١٠/٠٩
21
|
1
27
miss
not see, hear, understand or catch something
١٣٩٧/٠٩/٠١
298
|
7
28
activity
کار
١٣٩٧/٠٦/١٣
25
|
2
29
quiz
امتحان ، آزمايش كردن ، چيز عجيب ، مسخره كردن ،شو شوخي ، پرسش و آزمون
١٣٩٧/٠٥/٢٨
27
|
2
30
type
سنخ ، نوع ، قسم ، رقم ،گونه، الگو ، قبيل ،كليشه ، باسمه ، ماشينتحرير، طبقه بندي كردن ، با ماشين تحرير نوشتن ، نوع خون ، نوع خون را ...
١٣٩٧/٠٥/٢٨
46
|
4
31
director
رئيس ، هدايت كننده ، کارگردان
١٣٩٧/٠٥/٢٧
59
|
7
32
series
سري ، رشته ، سلسله ، رديف ، صف ، مجموعه ، رده ، سریال
١٣٩٧/٠٥/٢٧
141
|
11
33
horror
دهشت ، ترس ، خوف ، وحشت ، مورمور ، بيزاري
١٣٩٧/٠٥/٢٧
19
|
3
34
Terible
وحشتناك ، وحشت آور ، ترسناك ، هولناك
١٣٩٧/٠٥/٢٧
8
|
1
35
movie
فیلم
١٣٩٧/٠٥/٢٧
63
|
4
36
star
ستاره
١٣٩٧/٠٥/٢٧
19
|
1
37
science fiction
داستان تخيلي علمي ، افسانه علمي
١٣٩٧/٠٥/٢٧
36
|
6
38
movie star
ستاره سینما ، سوپر استار،ستاره ی فیلم،بازیگر بسیار محبوب
١٣٩٧/٠٥/٢٧
74
|
6
39
cool
خنك ، خنك كردن
١٣٩٧/٠٥/٢٧
34
|
6
40
rehearse
گفتن ، تمرين كردن ، تكرار كردن
١٣٩٧/٠٥/٢٧
44
|
6
41
adventure
سرگذشت، حادثه، ماجرا، مخاطره ، ماجراجوئي ، تجارت مخاطره آميز،دل به دريا زدن ، خود را بمخاطره انداختن
١٣٩٧/٠٥/٢٧
76
|
5
42
kind
گونه ،نوع ، قسم ، جور،جنس ،گروه ،دسته ،كيفيت ،مهرباني شفقت آميز،بامحبت
١٣٩٧/٠٥/٢٧
109
|
7
43
fun
شوخي ، بازي ، سرگرمي ، شوخي آميز ،مفرح ، باصفا ، مطبوع ، شوخيكردن ،خوشمزگي
١٣٩٧/٠٥/٢٧
84
|
10
44
ride
سوار چیزی شدن مانند ride a bus
١٣٩٧/٠٥/٢٧
42
|
4
45
make up
ارایش کردن
١٣٩٧/٠٥/٢١
38
|
5
فهرست جمله های ترجمه شده
واژه
جمله های ترجمه شده
1
cheer up
• Cheer up! It's not that bad!
• خوش حال باش. خیلی هم بد نیست.
١٣٩٨/٠٣/٣٠
8
|
10
2
try on
• May I try on the hat?
• ایا من می توانم کلاه را امتحان کنم( پرو کنم)؟
١٣٩٨/٠١/١٣
19
|
8
3
besides
• It's an interesting job, and the pay is really good besides.
• این کار جالب است و پرداخت به موقع حقوق واقعاً خوب است
١٣٩٧/٠٩/٠١
30
|
40