vain٢٠:١٤ - ١٣٩٩/٠٦/١٠بیهوده تهی عقیم
گزارش14 | 1
pay١٨:٤١ - ١٣٩٩/٠٦/١٠پرداخت کردن بجا اوردن مثال: pay toll:پرداخت کردن عوارض اتوبان ها
گزارش12 | 1
pin١٥:٣٠ - ١٣٩٩/٠٦/٠٨پونز سوزن ته گرد سنجاق قفلی
گزارش5 | 1
dig١٥:٢٨ - ١٣٩٩/٠٦/٠٨کندن حفر کردن
گزارش21 | 1
zipper١٢:٠٧ - ١٣٩٩/٠٦/٠٧زیپ البته بعضی مواقع هم به معنی دهنتو ببند بکار میره که اینطوری گفته میشه: zip your mouth
گزارش9 | 1
MOP٢٢:١٥ - ١٣٩٩/٠٦/٠٥تی
گزارش23 | 2
crosswalk١٥:٣٧ - ١٣٩٨/٠٦/٢١خط عابر پیاده
گزارش18 | 1
competition١١:٠١ - ١٣٩٨/٠٣/٣٠competition is a game to find out who is the best
گزارش115 | 7
bet١٦:٤٦ - ١٣٩٨/٠٢/٠٦be sure
گزارش283 | 3
mystery١٨:٤٥ - ١٣٩٧/١٢/٠٧a thing that you cannot understand or explain
گزارش269 | 4
idea١٨:٢٤ - ١٣٩٧/١٢/٠٧thought
گزارش25 | 4
full١٨:٠٦ - ١٣٩٧/١٢/٠٥having had enough food and drink ( adj. )
گزارش67 | 4
lasso٢١:٠١ - ١٣٩٧/١٢/٠٤طناب خفت دار ( اسم )
گزارش53 | 4
lasso١٨:٣٨ - ١٣٩٧/١١/٢٨Is long rope used for catching cows and horses
گزارش154 | 3
acre١٨:٣٣ - ١٣٩٧/١١/٢٨مستند اشتباه گفته یک واحد معادل4047 متر مربع
گزارش131 | 7
located١٧:٥١ - ١٣٩٧/١١/٢٨place ( adjective ) ( . v ) قرار دادن
گزارش53 | 3
ceremony١٦:٣٧ - ١٣٩٧/١١/١٤جشن مجلل با ادبانه
گزارش28 | 2
pancake١٢:٣٤ - ١٣٩٧/١١/٠٩a kind of very thin round cake
گزارش207 | 2
fierce١١:٤٥ - ١٣٩٧/١١/٠٩Fierce means strong and hard
گزارش168 | 4
collar١٧:٢٨ - ١٣٩٧/١٠/٢٥collar ( n. ) :به معنی قلاده ی سگ درسته موافقم
گزارش106 | 6
#١٤:٣٢ - ١٣٩٧/١٠/٠٩هشتگ
گزارش28 | 3
@١٤:٣٢ - ١٣٩٧/١٠/٠٩اتساین
گزارش120 | 5
miss١٧:١١ - ١٣٩٧/٠٩/٠١not see, hear, understand or catch something
گزارش455 | 9
activity١٣:٠٦ - ١٣٩٧/٠٦/١٣کار
گزارش41 | 3
quiz١٣:٠٧ - ١٣٩٧/٠٥/٢٨امتحان ، آزمایش کردن ، چیز عجیب ، مسخره کردن ، شو شوخی ، پرسش و آزمون
گزارش37 | 3
type١٠:٢٧ - ١٣٩٧/٠٥/٢٨سنخ ، نوع ، قسم ، رقم ، گونه ، الگو ، قبیل ، کلیشه ، باسمه ، ماشین تحریر، طبقه بندی کردن ، با ماشین تحریر نوشتن ، نوع خون ، نوع خون را معلوم کردن
گزارش80 | 6
director١١:٠١ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧رئیس ، هدایت کننده ، کارگردان
گزارش85 | 7
terible١٠:٥١ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧وحشتناک ، وحشت آور ، ترسناک ، هولناک
گزارش28 | 1
series١٠:٥٧ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧سری ، رشته ، سلسله ، ردیف ، صف ، مجموعه ، رده ، سریال
گزارش228 | 13
star١٠:٤٦ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧ستاره
گزارش41 | 1
horror١٠:٥١ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧دهشت ، ترس ، خوف ، وحشت ، مورمور ، بیزاری
گزارش23 | 3
movie١٠:٤٦ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧فیلم
گزارش92 | 5
science fiction١٠:٤٥ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧داستان تخیلی علمی ، افسانه علمی
گزارش44 | 6
movie star١٠:٤١ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧ستاره سینما ، سوپر استار، ستاره ی فیلم، بازیگر بسیار محبوب
گزارش90 | 7
cool١٠:٣٩ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧خنک ، خنک کردن
گزارش41 | 7
rehearse١٠:٣٦ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧گفتن ، تمرین کردن ، تکرار کردن
گزارش64 | 6
adventure١٠:٣٠ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧سرگذشت ، حادثه ، ماجرا، مخاطره ، ماجراجوئی ، تجارت مخاطره آمیز، دل به دریا زدن ، خود را بمخاطره انداختن
گزارش106 | 6
kind١٠:٢٧ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧گونه ، نوع ، قسم ، جور، جنس ، گروه ، دسته ، کیفیت ، مهربانی شفقت آمیز، بامحبت
گزارش152 | 9
fun١٠:٢٥ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧شوخی ، بازی ، سرگرمی ، شوخی آمیز ، مفرح ، باصفا ، مطبوع ، شوخی کردن ، خوشمزگی
گزارش120 | 11
ride١٠:٠٧ - ١٣٩٧/٠٥/٢٧سوار چیزی شدن مانند ride a bus
گزارش62 | 6
cheer up١٠:١٠ - ١٣٩٨/٠٣/٣٠• Cheer up! It's not that bad!
خوش حال باش. خیلی هم بد نیست.
46 | 5
try on١٤:٣٥ - ١٣٩٨/٠١/١٣• May I try on the hat?
ایا من می توانم کلاه را امتحان کنم ( پرو کنم ) ؟
60 | 4
besides١٦:٥٢ - ١٣٩٧/٠٩/٠١• It's an interesting job, and the pay is really good besides.
این کار جالب است و پرداخت به موقع حقوق واقعاً خوب است
106 | 18