مالک میرزائی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you ain't whippin' shit: تو هیچ گ. . . نمی تونی بخوری

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go down: راه افتادن و از جایی به جای دیگه رف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jonesing: تو کف بودن ، خمار بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tight: عالی - خفن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what the hell: چه افتضاحی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put the kibosh on: جلوی چیزی را گرفتن

٤ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take against sb: از کسی خوشت نیومدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

canvas shoe: کفش پارچه ای

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dozens of times: برای بیان تعداد زیاد یک چیز یا کار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sweet pea: مجازا: عزیز دلم ، قربونت برم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweet pea: مجازا: عزیز دلم ، قربونت برم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to become familiar: خودمونی شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot: آماده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defense exhibit: مدرک برای دفاع در جلسه دادگاه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

every dog has his day: تو کوچه هر کسی بالاخره یک روز عروسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no more: دیگه نه ، دیگه قرار نیست. . . ، بسه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grandkids: نوه ها

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick around: موندنی شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to kill somebody with kindness: نمک گیر کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

speaks for itself: خودش گویای همه چیزه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speaks for itself: خودش گویای همه چیزه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there it is: اینم از. . . . ( موقع رونمایی از چی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrap it up: فیصله دادن ، جمع و جور کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are on: قبوله ، حله ، خودشه ، اینه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay it on: حرف رو صریح و شفاف گفتن ، قایم نکرد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chill: با هم خوش گذروندن ، صفا کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a bit much: یه خورده زیاده رویه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

great to see you: عالیه که می بینمت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hipster: آدم قرتی ، اهل مد روز و . . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk through: راه و چاه چیزی را به کسی یاد دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get side tracked: حاشیه رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

does drugs: مواد زدن ، مواد مصرف کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hey you guys: سلام به همگی - سلام به اینی که می گ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go down: راه افتادن و از جایی به جای دیگه رف ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inbred idiot: احمق بالفطره

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't fret: غصه نخور

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't fret: غصه نخور

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deal breaker: خط قرمز معامله

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cook: سر هم کردن I'm cooking to good a st ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sparrow fart: دو معنی دارد: - صبح کله سحر ، خروس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

atta: کلمه atta یک پیشوند به معنی آفرین ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

atta: کلمه atta یک پیشوند به معنی آفرین ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let it go: ولش کن ، ولش کن بره بابا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you want a piece of me: با من سر جنگ داری؟ دنبال دعوا می گر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insane: عالی ، محشر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tell you what: یه چیزی بگم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

runny nosed: دماغ اویزون

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first value: اولویت اول

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hop to it: تند و تر و فرز انجام دادن کاری.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put free: آزاد کردن ( از زندان و بیمارستان رو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get out on bail: آزادی مشروط به شرط وثیقه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

murder trial: محاکمه قتل - دادرسی قتل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pick up: سوار کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big pal: رفیق فابریک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

iguana: مارمولک درختی نیست. چون من توی یک م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jungle cat: گربه جنگلی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

canid: سگ سان

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plain faced: بدقیافه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jokes on you: خودتو مسخره کردی. خودتو ضایع کردی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

simian: میمون سانیان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let in: راه دادن ، اجازه ورود دادن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the wind: در حال اتفاق افتادن. احتمال داره به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mend: بیشتر به معنی ترمیم کردنو مرمت کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall asleep: خواب رفتن غیر ارادی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dishwashing gloves: دستکش ظرفشویی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meat masher: گوشت کوب

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

air cooler: کولر

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anglepoise lamp: چراغ مطالعه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

double sider ladder: نردبان دوطرفه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shoebill: یک نوع لک لک غول پیکر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spring washer: واشر فنری ( نوعی واشر فلزی که قسمت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rubber washer: واشر پلاستیکی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snipe nose pliers: دَم باریک ( نوعی انبردست )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lineman's plier: انبردست

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

combination pliers: انبردست

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

line wrench: آچار دو سر

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lineman's pliers: انبردست

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flat head screwdriver: پیچ گوشتی دو سو

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phillips screwdriver: پیچ گوشتی چهارسو

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

neon screwdriver: فازمتر

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ring spanner: آچار رینگی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adjustable wrench: آچار فرانسه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pipe wrench: آچار شلاقی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

metal washer: واشر فلزی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

electric drill: دریل برقی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

c clamp: گیره c شکل . نوعی گیره که دهانه c ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

side cutting pliers: سیم چین

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wire cutter: سیم چین

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

needle nose pliers: دَم باریک

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wire stripper: انبر سیم لخت کُن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wire stripper: انبر سیم لخت کُن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vise grip: انبر قفلی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adze: تیشه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skinny ass: ادم لاغر مردنی . پوست و استخون

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bike maker: دوچرخه ساز

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

straight arrow: بچه مثبت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bestridden: با پاهای گشاد ایستاده ، با پاهای گش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull: جاذبه، نفوذ He has got a lot of pul ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

greasy: به آدمی که ظاهر خوب ، موجه و با شخص ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

key maker: کلید ساز

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

مدال‌های مالک میرزائی