مالک میرزائی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come over: به خانه کسی رفتن ، به کسی سر زدن

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dope: در عامیانه به معنای: عالی ، ، خارق ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straight up: راستشو بخواهید. .

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sponge gourd: کدو خورشی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

road stud: مربع های درخشان زرد شب نمای وسط جاد ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rumble strips: خطوط منظم و موازی که در کنار و وسط ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take out the trash: آشغال ها رو بیرون گذاشتن

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baby: در روابط دوستانه و عاشقانه: عزیزم ، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thank you ma'am: ممنونم خانم سپاسگزارم خانم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be in someone's good book: انجام کاری که باعث خوشحالی کسی بشه. ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shortly put: به بیان کوتاه ، خلاصه بگم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put this way: جور دیگه ای توضیح دادن مثال: Let ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there you are: بفرما همونی که می خواستی.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get over it: تمومش کن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall asleep: خواب رفتن غیر ارادی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i appreciate the apology: خواهش می کنم ، این حرفا چیه؟ این عب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invite back: دعوت به برگشت ) به خانه . . . (

٣ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neck of the woods: همین دور و بر ، همین نزدیکی ، همین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unsmiling: سرسنگین

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm taken aback: شگفت زده شدم ، غافلگیر شدم. عامیان ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take shit: پی پی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sack of shit: کمپوت گه. . . ( خطاب به طرف مقابل )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's mind blowing: شگفت آوره ، شگفت انگیزه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it's the pits: از این بدتر نمی شه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shithole: گه دونی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gonna: قراره

٥ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

text me: بهم خبر بده. منو در جریان بذار. ب ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you ain't whippin' shit: تو هیچ گ. . . نمی تونی بخوری

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go down: راه افتادن و از جایی به جای دیگه رف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jonesing: تو کف بودن ، خمار بودن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tight: عالی - خفن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what the hell: چه افتضاحی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put the kibosh on: جلوی چیزی را گرفتن

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take against sb: از کسی خوشت نیومدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

canvas shoe: کفش پارچه ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dozens of times: برای بیان تعداد زیاد یک چیز یا کار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sweet pea: مجازا: عزیز دلم ، قربونت برم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweet pea: مجازا: عزیز دلم ، قربونت برم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to become familiar: خودمونی شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot: آماده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defense exhibit: مدرک برای دفاع در جلسه دادگاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

every dog has his day: تو کوچه هر کسی بالاخره یک روز عروسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no more: دیگه نه ، دیگه قرار نیست. . . ، بسه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grandkids: نوه ها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick around: موندنی شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to kill somebody with kindness: نمک گیر کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

speaks for itself: خودش گویای همه چیزه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speaks for itself: خودش گویای همه چیزه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there it is: اینم از. . . . ( موقع رونمایی از چی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrap it up: فیصله دادن ، جمع و جور کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are on: قبوله ، حله ، خودشه ، اینه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay it on: حرف رو صریح و شفاف گفتن ، قایم نکرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chill: با هم خوش گذروندن ، صفا کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a bit much: یه خورده زیاده رویه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

great to see you: عالیه که می بینمت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hipster: آدم قرتی ، اهل مد روز و . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk through: راه و چاه چیزی را به کسی یاد دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get side tracked: حاشیه رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

does drugs: مواد زدن ، مواد مصرف کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hey you guys: سلام به همگی - سلام به اینی که می گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go down: راه افتادن و از جایی به جای دیگه رف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inbred idiot: احمق بالفطره

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't fret: غصه نخور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't fret: غصه نخور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deal breaker: خط قرمز معامله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cook: سر هم کردن I'm cooking to good a st ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sparrow fart: دو معنی دارد: - صبح کله سحر ، خروس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

atta: کلمه atta یک پیشوند به معنی آفرین ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

atta: کلمه atta یک پیشوند به معنی آفرین ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let it go: ولش کن ، ولش کن بره بابا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you want a piece of me: با من سر جنگ داری؟ دنبال دعوا می گر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insane: عالی ، محشر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tell you what: یه چیزی بگم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

runny nosed: دماغ اویزون

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first value: اولویت اول

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hop to it: تند و تر و فرز انجام دادن کاری.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put free: آزاد کردن ( از زندان و بیمارستان رو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get out on bail: آزادی مشروط به شرط وثیقه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

murder trial: محاکمه قتل - دادرسی قتل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pick up: سوار کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big pal: رفیق فابریک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

iguana: مارمولک درختی نیست. چون من توی یک م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jungle cat: گربه جنگلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

canid: سگ سان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plain faced: بدقیافه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jokes on you: خودتو مسخره کردی. خودتو ضایع کردی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

simian: میمون سانیان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let in: راه دادن ، اجازه ورود دادن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the wind: در حال اتفاق افتادن. احتمال داره به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mend: بیشتر به معنی ترمیم کردنو مرمت کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall asleep: خواب رفتن غیر ارادی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dishwashing gloves: دستکش ظرفشویی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meat masher: گوشت کوب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

air cooler: کولر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anglepoise lamp: چراغ مطالعه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

double sider ladder: نردبان دوطرفه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shoebill: یک نوع لک لک غول پیکر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spring washer: واشر فنری ( نوعی واشر فلزی که قسمت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rubber washer: واشر پلاستیکی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snipe nose pliers: دَم باریک ( نوعی انبردست )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lineman's plier: انبردست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

combination pliers: انبردست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

line wrench: آچار دو سر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lineman's pliers: انبردست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flat head screwdriver: پیچ گوشتی دو سو

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phillips screwdriver: پیچ گوشتی چهارسو

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

neon screwdriver: فازمتر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ring spanner: آچار رینگی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adjustable wrench: آچار فرانسه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pipe wrench: آچار شلاقی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

metal washer: واشر فلزی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

electric drill: دریل برقی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

c clamp: گیره c شکل . نوعی گیره که دهانه c ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

side cutting pliers: سیم چین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wire cutter: سیم چین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

needle nose pliers: دَم باریک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wire stripper: انبر سیم لخت کُن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wire stripper: انبر سیم لخت کُن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vise grip: انبر قفلی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adze: تیشه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skinny ass: ادم لاغر مردنی . پوست و استخون

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bike maker: دوچرخه ساز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

straight arrow: بچه مثبت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bestridden: با پاهای گشاد ایستاده ، با پاهای گش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull: جاذبه، نفوذ He has got a lot of pul ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

greasy: به آدمی که ظاهر خوب ، موجه و با شخص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

key maker: کلید ساز

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های مالک میرزائی