
میرحسین سیاوشی خیابانی
دانشجوی رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه تبریز
شماره تماس ( واتساپ و تلگرام ) :09036349226
ایمیل:siavoshiamirhossein005@gmail
اندک اندک١٣:٠٧ - ١٤٠٠/١٢/٢٤little by little
گزارش0 | 0
به قدری که٠٠:٢٢ - ١٤٠٠/١٢/٢٤so much that
گزارش0 | 0
انقدر که٠٠:٢٢ - ١٤٠٠/١٢/٢٤so much that
گزارش0 | 0
نکته اینجاست٢٣:٤٤ - ١٤٠٠/١٢/٢٣Now this is the point
گزارش2 | 0
کشتن٢٣:٤٠ - ١٤٠٠/١٢/٢٣take a/somebody’s life ( =kill someone )
گزارش0 | 0
kill٢٣:٤٠ - ١٤٠٠/١٢/٢٣take a/somebody’s life ( =kill someone )
گزارش0 | 0
دائما٢٣:٠٩ - ١٤٠٠/١٢/٢٣شب و روز
گزارش2 | 0
همیشه٢٣:٠٩ - ١٤٠٠/١٢/٢٣شب و روز
گزارش7 | 1
بدجوری٢٢:٥١ - ١٤٠٠/١٢/٢٣dreadfully
گزارش2 | 0
خوش دوخت١٩:٤٥ - ١٤٠٠/١٢/٢١خوش برش. [ خوَش ْ / خُش ْ ب ُ رِ ] ( ص مرکب ) خوش قطع ( جامه ) . جامه ای که برش آن نکوست. ( یادداشت مؤلف ) . || کنایه از خوش اندام و خوش هیکل است. ن ...
گزارش5 | 0
لاابالیگری١٩:٤٣ - ١٤٠٠/١٢/٢١خوشباشی. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( حامص مرکب ) حالت خوش بودن. بی غمی. || کنایه از لاابالیگری : نیست در بازار عالم خوشدلی ور زآنکه هست شیوه رندی و خوشباشی ...
گزارش5 | 0
تبریک١٩:٤١ - ١٤٠٠/١٢/٢١خوش باش
گزارش2 | 0
be aware of٠٧:٠١ - ١٤٠٠/١٢/١٨know of ( someone or something )
گزارش14 | 0
tramp٠٧:١٢ - ١٤٠٠/١٢/١٨vagabond
گزارش5 | 0
happy٠٧:١١ - ١٤٠٠/١٢/١٨be in a transport of delight To be extremely happy
گزارش5 | 0
very happy٠٧:١٠ - ١٤٠٠/١٢/١٨be in a transport of delight
گزارش5 | 0
aware of٠٧:٠١ - ١٤٠٠/١٢/١٨know of ( someone or something )
گزارش5 | 0
kneel down٠٦:٥٩ - ١٤٠٠/١٢/١٨fall on/upon ( one's ) knees
گزارش7 | 0
زانو زدن٠٦:٥٩ - ١٤٠٠/١٢/١٨fall on/upon ( one's ) knees
گزارش2 | 0
کسی را به فکر چیزی انداختن٠٦:٣٠ - ١٤٠٠/١٢/١٨put ( something ) in ( one's ) head=To cause or prompt one to think of something; to plant an idea or thought in one's head
گزارش2 | 0
liberty٠٤:٤٢ - ١٤٠٠/١٢/١٨have the liberty of ( doing ) sth
گزارش2 | 1
نیز٠٤:٠٨ - ١٤٠٠/١٢/١٨to boot
گزارش14 | 1
too٠٤:٠٨ - ١٤٠٠/١٢/١٨to boot
گزارش9 | 1
دلالت داشتن٠٤:٠٢ - ١٤٠٠/١٢/١٨دلیل کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دلالت کردن. دال بودن. نشان بودن. نمودن : نیکی و بدی سال اندر جو پدید آید که چون جو راست برآید و هموار دلیل کند ک ...
گزارش2 | 0
ونیز٠٤:٠٧ - ١٤٠٠/١٢/١٨to boot
گزارش2 | 0
besides٠٤:٠٩ - ١٤٠٠/١٢/١٨to boot
گزارش2 | 0
بعلاوه٠٤:٠٧ - ١٤٠٠/١٢/١٨to boot
گزارش12 | 1
moreover٠٤:٠٨ - ١٤٠٠/١٢/١٨to boot
گزارش2 | 0
ضمنا٠٤:٠٧ - ١٤٠٠/١٢/١٨to boot
گزارش9 | 1
دال بودن٠٤:٠٢ - ١٤٠٠/١٢/١٨دلیل کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دلالت کردن. دال بودن. نشان بودن. نمودن : نیکی و بدی سال اندر جو پدید آید که چون جو راست برآید و هموار دلیل کند ک ...
گزارش2 | 0
همچنین٠٤:٠٦ - ١٤٠٠/١٢/١٨to boot
گزارش2 | 0
دلالت کردن٠٤:٠٢ - ١٤٠٠/١٢/١٨دلیل کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دلالت کردن. دال بودن. نشان بودن. نمودن : نیکی و بدی سال اندر جو پدید آید که چون جو راست برآید و هموار دلیل کند ک ...
گزارش2 | 0
therefore٠٣:٤٧ - ١٤٠٠/١٢/١٨wherefore
گزارش2 | 0
همنوعان٠٣:٢٤ - ١٤٠٠/١٢/١٨fellow - men
گزارش2 | 0
همنوع٠٣:٢٤ - ١٤٠٠/١٢/١٨fellow - man
گزارش2 | 0
همنوعان٠٣:٢٣ - ١٤٠٠/١٢/١٨Fellow - creatures
گزارش2 | 0