دیکشنری
											
												امتیاز در دیکشنری
											
										
									
										
											٨٢,٥٢٨
										
									
								
											
												رتبه در دیکشنری
											
										
									
										
											٦٢
										
									
								
											
												لایک
											
										
									
										
											٨,٥٩٥
										
									
								
											
												دیسلایک
											
										
									
										
											١,٧١١
										
									
								جدیدترین پیشنهادها
															٦ سال پیش
														
													
															٢٢
														
													برای عبرت دیگران کسی را تنبیه کردن
															٦ سال پیش
														
													
															٢٠
														
													از سیر تا پیاز، از الف تا یا، کاملاً
															٦ سال پیش
														
													
															٢
														
													کسی را راضی یا رام کردن، نبض کسی را بدست آوردن، کسی را خر کردن
															٦ سال پیش
														
													
															٣٣
														
													شور چیزی را درآوردن
															٦ سال پیش
														
													
															٥
														
													اصطلاح. . . به کسی توپیدن
جدیدترین ترجمهها
															٦ سال پیش
														
													
														He grew a beard with the intention of looking more masculine.
													
												
															٢
														
													او برای اینکه ( به قصد ) مثل مردها به نظر برسد ریش گذاشت
															٦ سال پیش
														
													
														She's gone to Italy on a special assignment.
													
												
															٥
														
													او برای یک ماموریت ویژه به ایتالیا رفته است
															٦ سال پیش
														
													
														The natives look down their noses at foreigners.
													
												
															٢
														
													بومی ها به چشم حقارت {دماغ سربالاو تکبر} به اتباع خارجی نگاه می کنند
															٦ سال پیش
														
													
														Trying not to look down, Alan began to climb.
													
												
															٢
														
													آلن شروع به صعود کرد و سعی کرد به پایین نگاه نکنه
جدیدترین پرسشها
										
											پرسشی موجود نیست.
										
									
						جدیدترین پاسخها
										
											پاسخی موجود نیست.
										
									
						