تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست به کار شدن. به چیزی دست یافتن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرزنده. سرحال. شاد و شنگول

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عامل یک موضوع. عامل یک امر. در کل به معنی عامل چیزی بودن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلنگر. ضربه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

ذره ذره - قطره قطره

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که مخالف چیزی است متضاد حامی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسم نوعی موشک است. موشک هلفایر ساخت آمریکا که به عنوان موشک ضدتانک ساخته شد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صورت بدون آرایش

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در نماز خواندن یعنی نمازی که به صورت فرادا خوانده میشود

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نازک مانند روسری یا لباس نازکی که نور از آن رد میشود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پر توقع

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنوی. روحانی متضاد زمینی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

این واژه به جز ترجمه های اصلی و اولیه معانی دیگری نیز دارد: از چیزی یا کسی گذشتن. قید کسی یا چیزی را زدن. بیخیال کسی یاچیزی شدن.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

جان سالم به در بردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میدان بن بستی که جای دور زدن ماشین است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شورش کردن علیه کسی، جلوی کسی ایستادن، جلوی کسی درآمدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به کسی توپیدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

سوزاندن چربی بدن shedding the pounds piled up on belly and back and thighs سوزاندن چربیهای تلنبار شده اطراف شکم و پشت و ران

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم سو بودن. هم رأی بودن. هم نظر بودن مثال: his father, more than anyone else, should be sympathetic to his cause پدرش باید بیش از هر فرد دیگری با آر ...