ترجمه‌های sakineh tebbi (١٩)

زمین او کنار بزرگراه است.

مدرسه ما در مجاورت بیمارستان است.

در یک شهر، خانه ها اغلب در کنار هم هستند.

زمین بیمارستان در مجاورت تعدادی زمین کشاورزی قرار دارد.

پای چپم در مسابقه پیچ خورد.

مشارکت او در بحث قابل توجه بود.

قلبش سرشار از عشق دیگران بود

شما واقعا دست و دلباز هستید. من برعکس شما خسیسم.

من خودم رو بزرگ خاندان تصور می کردم که به فرزندانم سخنان حکیمانه می گویم

می تونی مرغ یا گوشت کبابی بخوری؟

وقتی در کولا رو باز کردم گازش بالا اومد.

مدل موهاش مثل اون بشه.

تنها پر نیست که پرنده را می سازد.

گفتار شما بازتاب طرز تفکر شما است.

باید قبل از شروع سفر باکم رو پر کنم.

ماشین همین حوالی دور زد.

شیوه ی زندگی او سالم نیست.

اگر مدام به گذشته نگاه کنی نمی توانی پیشرفت کنی.

نمی خواهم کار و تفریح را با هم قاتی کنم.