پیشنهاد‌های سید علی رضا طباطبایی( بنده ) (٤٧)

بازدید
١٣
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مباین: مخالف مباین خبر از مباین ندارد. سردی مخالف گرمی است پس سردی خبر از گرمی ندارد و هکذا.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاصعه ( صِ عَ ) از قَصع و با ریشه ی معنایی اَزال است یعنی: ازبین برنده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرناء:[قَ رْ ]: أَقْرَن : [عربی] أَقْرَن : م قَرْنَاء، ج قُرْن [قرن]: آنکه ابروانش پیوسته بهم باشد، جانور دو شاخ؛ حَیّةٌ قَرْنَاء ، مار که در بال ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه یا لغت مِسطار، غیر از معنی در ف. دهخدا با میم مکسور، به معنی " پرگار " هم می باشد. مِسْطار : [عربی] [سطر]: مرادف ( المُسْطار ) است، قلم رسم و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرمای برنی : خوردن آن در ناشتا ( اول صبح قبل از خوردن چیزی دیگر با شکم خالی ) سبب فلج می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُعْظَم : به ضم میم و سکون عین و فتح ظا مانند امر مُعْظم : یعنی امر مهم و بزرگ و عظیم معْظم با معَظّم شاید از نظر معنای ظاهری نزدیک باشند اما در کارب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُعْظَم ( میم مضموم و عین ساکن و ظا مفتوح ) مانند امر معظم : یعنی امر مهم و بزرگ و عظیم معْظم با معَظّم شاید از نظر معنای ظاهری نزدیک باشند اما در ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عروق ضاربه که منشاء آن قلب است ودر جمیع بدن منتشر شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منشاء " عروق ضوارب " از کبد است و درتمام بدن منتشر شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عروق ضوارب : منشاء آن از کبد است و درسرتاسر بدن منتشر می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حجزه براساس معنای آن در کاربرد آن ، با " زُنّار " اشتباه نشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاغر از ریشه صغر ، به معنای کوچک و ذلیل در مقابل عزیز و محترم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاغر از ریشه صغر ، به معنای کوچک و ذلیل در مقابل عزیز و محترم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

طباطبایی: سید علی رضا طباطبایی ( بنده ، متولد تهران سال ۱۳۵۶شمسی ) ابن سیدمیرزایوسف ابن سیدمیرزا ابوالقاسم بن حاج سید میرزایوسف بن سیدمیرزاابوالقاسم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طباطبایی: سید علی رضا طباطبایی ( بنده ، متولد تهران سال ۱۳۵۶شمسی ) ابن سیدمیرزایوسف ابن سیدمیرزا ابوالقاسم بن حاج سید میرزایوسف بن سیدمیرزاابوالقاسم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سید علی رضا طباطبایی ( بنده ، متولد تهران سال ۱۳۵۶شمسی ) ابن سیدمیرزایوسف ابن سیدمیرزا ابوالقاسم بن حاج سید میرزایوسف بن سیدمیرزاابوالقاسم بن حاج سید ...

پیشنهاد
١

سید علی رضا طباطبایی ( بنده ، متولد تهران سال ۱۳۵۶شمسی ) ابن سیدمیرزایوسف ابن سیدمیرزا ابوالقاسم بن حاج سید میرزایوسف بن سیدمیرزاابوالقاسم بن حاج سید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دُه دُموش: ( هر دو دال با ضمه تلفظ می شود ) ظاهرا در گویش کرمانی نام خزنده ای است که دور نور چراغ راه می رود و اگر با ضربه او را تکه تکه کنند باز هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دُه دُموش: ( هر دو دال با ضمه تلفظ می شود ) ظاهرا در گویش کرمانی نام خزنده ای است که دور نور چراغ راه می رود و اگر با ضربه او را تکه تکه کنند باز هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عدالت ( عَِ ) : همان به معنای عدل است. انصاف، داد، دادگری و متضاد آن ستم و ظلم است. عدل و عدالت واژه ی گسترده ای است. عدالت داشتن در قضاوت، که قضا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عدالت ( عَِ ) : همان به معنای عدل است. انصاف، داد، دادگری و متضاد آن ستم و ظلم است. عدل و عدالت واژه ی گسترده ای است. عدالت داشتن در قضاوت، که قضا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عدالت ( عَِ ) : همان به معنای عدل است. انصاف، داد، دادگری و متضاد آن ستم و ظلم است. عدل و عدالت واژه ی گسترده ای است. عدالت داشتن در قضاوت، که قضا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عدالت ( عَِ ) : همان به معنای عدل است. انصاف، داد، دادگری و متضاد آن ستم و ظلم است. عدل و عدالت واژه ی گسترده ای است. عدالت داشتن در قضاوت، که قضا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عدالت ( عَِ ) : همان به معنای عدل است. انصاف، داد، دادگری و متضاد آن ستم و ظلم است. عدل و عدالت واژه ی گسترده ای است. عدالت داشتن در قضاوت، که قضا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عدالت ( عَِ ) : همان به معنای عدل است. انصاف، داد، دادگری و متضاد آن ستم و ظلم است. عدل و عدالت واژه ی گسترده ای است. عدالت داشتن در قضاوت، که قضا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تون در معانی دیگری هم در فرهنگهای لغات آمده و معنای اصلی آن ، "تار" می باشد در مقابل" پود" و هم در کتب و یادداشت های قدیمی به معنای " تار عنکبوت " هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تون در معانی دیگری هم در فرهنگهای لغات آمده و معنای اصلی آن ، "تار" می باشد در مقابل" پود" و هم در کتب و یادداشت های قدیمی به معنای " تار عنکبوت " هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تون در معانی دیگری هم در فرهنگهای لغات آمده و معنای اصلی آن ، "تار" می باشد در مقابل" پود" و هم در کتب و یادداشت های قدیمی به معنای " تار عنکبوت " هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تون در معانی دیگری هم در فرهنگهای لغات آمده و معنای اصلی آن ، "تار" می باشد در مقابل" پود" و هم در کتب و یادداشت های قدیمی به معنای " تار عنکبوت " هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تون در معانی دیگری هم در فرهنگهای لغات آمده و معنای اصلی آن ، "تار" می باشد در مقابل" پود" و هم در کتب و یادداشت های قدیمی به معنای " تار عنکبوت " هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تون در معانی دیگری هم در فرهنگهای لغات آمده و معنای اصلی آن ، "تار" می باشد در مقابل" پود" و هم در کتب و یادداشت های قدیمی به معنای " تار عنکبوت " هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تون در معانی دیگری هم در فرهنگهای لغات آمده و معنای اصلی آن ، "تار" می باشد در مقابل" پود" و هم در کتب و یادداشت های قدیمی به معنای " تار عنکبوت " هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سم الابره از دو واژه ی " سَم" و " اِبرَه" می باشد به معنای سوراخ سوزن. در فرهنگ دهخدا، " اِبره " را به معنای سوزن آورده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

الیتین الیتین : الف مفتحوح ، لام ساکن ، یاء و تاء مفتوح به معنای باسن ، کفل و سُرین دهخدا در شرح لغت " مَذَح " درباره الیتین نوشته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سَمِّ الاِبرَه : سوراخ سوزن در لغت " سم الابره " جستجو کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

الیتین : الف مفتحوح ، لام ساکن ، یاء و تاء مفتوح به معنای باسن ، کفل و سُرین دهخدا در شرح لغت " مَذَح " درباره الیتین نوشته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

الیتین : الف مفتحوح ، لام ساکن ، یاء و تاء مفتوح به معنای باسن ، کفل و سُرین دهخدا در شرح لغت " مَذَح " درباره الیتین نوشته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

الیتین : الف مفتحوح ، لام ساکن ، یاء و تاء مفتوح به معنای باسن ، کفل و سُرین دهخدا در شرح لغت " مَذَح " درباره الیتین نوشته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

الیتین : الف مفتحوح ، لام ساکن ، یاء و تاء مفتوح به معنای باسن ، کفل و سُرین دهخدا در شرح لغت " مَذَح " درباره الیتین نوشته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

صورت بر آب زدن مثال : از خواب برخاستن و برای رفع کسالت صورت را بر آب زدن برای شاداب شدن || تصفیق : پر گردانیدن ( دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سَمِّ الاِبرَه: از دو واژه ی " سَم" و " اِبرَه" می باشد به معنای سوراخ سوزن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

از دو واژه ی " سَم" و " اِبرَه" می باشد به معنای سوراخ سوزن. در فرهنگ دهخدا، " اِبره " را به معنای سوزن آورده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تون در معانی دیگری هم در فرهنگهای لغات آمده و معنای اصلی آن ، "تار" می باشد در مقابل" پود" و هم در کتب و یادداشت های قدیمی به معنای " تار عنکبوت " هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

صورت بر آب زدن مثال : از خواب برخاستن و برای رفع کسالت صورت را بر آب زدن برای شاداب شدن || تصفیق : پر گردانیدن ( دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کلمه ی سی سنگ اصطلاح اهل کرمان است و مرادشان هشتاد مثقال است .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رُوات جمع راوی ، روات ثقه راویانی که علاوه برآنکه روایت کننده هستند ، راستگو و امانت دار و عادل هم هستند و این عدالت را در ظاهر و در پیش همگان دارند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

الیتین : الف مفتحوح ، لام ساکن ، یاء و تاء مفتوح به معنای باسن ، کفل و سُرین دهخدا در شرح لغت " مَذَح " درباره الیتین نوشته است.

١