صاحب بابائی - جزئیات مدال‌ها

تکمیل درباره من

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

medium: همچنین به کسانی گفته میشه که روح اح ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fleeced: کلاه گذاشتن سر کسی، کسی که سرش کلاه ...

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dodgy: برای مواد غذایی مونده هم استفاده می ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dab: مثال کاربردی و عامیانه: I'm dabbing ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

client: بیشتر به معنی "موکل" استفاده می شه. ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

handle: You can "handle" more than you thin ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

squat: چمباتمه زدن. به حالتی گفته میشه که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فتیده: نام روستا برگرفته از کلمه فتا به مع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فتیده: نام روستا برگرفته از کلمه فتا به مع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

absolutely: گاهی ممکنه "به هیچ وجه" ترجمه بشه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

discuss: گاهی می تونید "مورد نقد قرار دادن" ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set: گاهی میتونید" لجباز" یا "لجوج" ترجم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

debs: این کلمه به معنی "مدرسه" است و مفرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trim: یه مثال که بهش بر خوردم و بیشتر در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

assist: در فوتبال عادی و فوتبال آمریکایی به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

edge: به معنی لبه، یا کناره البته ممکنه ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

husk: مثالی که امروز بهش بر خوردم: the vo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ditched: این کلمه به عنوان فعل میتونه، بهم ز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

blessing: I've come to ask for your blessing ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

debs: این کلمه به معنی "مدرسه" است و مفرد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how short are you: این عبارت یک اصطلاحه و به مسائل مال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

husk: مثالی که امروز بهش بر خوردم: the vo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

devouring: همچنین به معنی سواستفاده از کسی. ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gig: به صورت غیر رسمی و آمیانه به معنی د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spar: بیشتر به عنوان دعوا کردن یا نزاع اس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how short are you: این عبارت یک اصطلاحه و به مسائل مال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

panel: گردهمایی. مثال: - where are you g ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spar: بیشتر به عنوان دعوا کردن یا نزاع اس ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

missed you at mass: "کم پیدایی"

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

missed you at mass: "کم پیدایی"

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look dapper: اصطلاح به معنی تمیز و آراسته بودن. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look dapper: اصطلاح به معنی تمیز و آراسته بودن. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crapper: این کلمه به معنی دستشویی یا همون ba ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hash: قدیم اسم یه غذا بود که متشکل از گوش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

washbag: کیف کوچکی که برای نگهداری لوازم بهد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

black: یه مثال که بهش بر خوردم, و بیشتر یه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cop on: شک کردن ( بریتیش ) مثال: nobody wo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crapper: این کلمه به معنی دستشویی یا همون ba ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gnaw off: به تدریج خراب کردن/نابود کردن/قطع ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

washbag: کیف کوچکی که برای نگهداری لوازم بهد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dumpster juice: شیرابه ی زباله. ‏

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

medium: همچنین به کسانی گفته میشه که روح اح ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sfpd: San Francisco Police Department

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

banged up: ممکنه به عنوان یک اصطلاح به معنی " ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crumpled up: داغون، شکسته، ناامید، غرق در مشکلات ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cop on: شک کردن ( بریتیش ) مثال: nobody wo ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

training ground: 1. زمین تمرین. 2. منطقه آموزشی - ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gnaw off: به تدریج خراب کردن/نابود کردن/قطع ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mortal lock: بدون شک. ‏ شک نکن. ‏ مسلماً. یقینا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dumpster juice: شیرابه ی زباله. ‏

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

education welfare officer: سرپرست وضعیت تحصیلی. مقامی دولتی د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sfpd: San Francisco Police Department

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just and fair: بی کم و کاست

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crumpled up: داغون، شکسته، ناامید، غرق در مشکلات ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

repass: مراسم ختم. مراسم یادبود برای مردگان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

metro: ممکنه به عنوان مخفف Metropolitan Po ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

punch down: ( بریتیش ) حمله کردن یا انتقاد از ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stalling: وقفه. وقفه انداختن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hump house: فاحشه خانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

training ground: 1. زمین تمرین. 2. منطقه آموزشی - ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hump house: فاحشه خانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intractability: حماقت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deep throat: صرفاً اون معنی رو نمی ده. a perso ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mortal lock: بدون شک. ‏ شک نکن. ‏ مسلماً. یقینا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fleeced: کلاه گذاشتن سر کسی، کسی که سرش کلاه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

app: ( غیر رسمی ) درخواست، سفارش. مثال: ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sleep away: to sleep something away به جای پردا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entrusting: "entrusting darkness to deceive his ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stress line: به چین و چروک های روی پوست گفته می ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tick: "?can you hold on two ticks, Terry" ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

education welfare officer: سرپرست وضعیت تحصیلی. مقامی دولتی د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

just and fair: بی کم و کاست

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drawback: برای دارو به معنی عوارض. ‏

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

piece: در روزنامه به معنی مقاله. ‏

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

repass: مراسم ختم. مراسم یادبود برای مردگان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ipa: ممکنه به نوعی نوشیدنی الکلی اشاره د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

camp: در مسائل جنسی به معنی همجنس گرا یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

punch down: ( بریتیش ) حمله کردن یا انتقاد از ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

time sensitive: وقتی این اصطلاح درباره کاری یا چیزی ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های صاحب بابائی