
صادق جباری
دیکشنری
١٩٢
١٠
امتیاز در دیکشنری
٣٥,٩٦٨
رتبه در دیکشنری
١٠٤
لایک
٣,٧٠١
دیسلایک
٥٣٢
پیشنهادهای برتر
٥ سال پیش
٢٠٧
مخلص کلام
٥ سال پیش
١٢٩
ناشی از
٥ سال پیش
٩٤
اساساً، در اصل
٥ سال پیش
٩٣
در حال رشد
٤ سال پیش
٧٤
عامیانه: تنه لش
ترجمههای برتر
٤ سال پیش
If you keep rubbing, the paint will come off.
-٢
اگر به دست کشیدن روی آن ادامه دهید، رنگ آن کنده خواهد شد.
٤ سال پیش
Ask Simon to cook the meal? Come off it, he can hardly boil an egg!
٤
از سیمون میخواهید غذا بپزد؟ بیخیال! او حتی نمی تواند یک تخم مرغ را آب پز کند!
٤ سال پیش
He's tried several times to come off cocaine.
٣
او چندین بار سعی کرد تا کوکائین را ترک کند.
سوالهای برتر
پاسخی موجود نیست.
پاسخهای برتر
٣ روز پیش