پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " استعاره ی پیر استه" را به جای واژه ی " استعاره ی مجرّده" به کار برده است.
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " آمیغی" را به جای واژه ی " ترکیبی" به کار برده است.
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " آمیغی" را به جای واژه ی " ترکیبی" به کار برده است.
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " آگنه" را به جای واژه ی " حشو" به کار برده است.
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " آغازینه" را به جای واژه ی " مطلع" به کار برده است.
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " آغازینه" را به جای واژه ی " مطلع" به کار برده است.
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " آشکار گی" را به جای واژه ی " تصریح" به کار برده است.
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " آشکار گی" را به جای واژه ی " تصریح" به کار برده است.
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " آبْخوست" را به جای واژه ی " جزیره" به کار برده است.
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " آبْخوست" را به جای واژه ی " جزیره" به کار برده است.
نوبتی: طبل زننده، نقّاره چی، دهل زن. ( در روزگاران قدیم برای اعلام ساعات شرعی و جزء آن طبل می زدند. ) ( ( سعدیا نوبتی امشب دهل صبح نکوفت یا مگر ...
تشریف قربت دادن: با نزدیک گردانیدن خود به کسی به او شرافت و افتخار بخشیدن. ( ( گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت میدهی جز سر نمی دانم نهادن عذر این اقد ...
مرغ بام: مرغ صبحگاه، کنایه از خروس. امشب سبکتر می زنند این طبل بی هنگام را یا وقت بیداری غلط بوده است مرغ بام را ( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، ا ...
لیلی: دکتر حسن انوری در مورد "لیلی " می نویسد: ( ( لیلی دختر سعد از قبیله ی بنی عامر عرب و پسر عمش قیس پسر ملوخّ معروف به مجنون از دلداگان پرآوازه ی ...
چهر مهر افروز: چهره ای که [هر کس او را ببیند] محبتش به او افزونی گیرد. ( ( شب همه شب انتظار صبح رویی می رود کان صباحت نیست این صبح جهان فروز را ) ...
صبح رو: زیبارویی که چهره اش درخشندگی و سفیدی به صبح مانده باشد. ( ( شب همه شب انتظار صبح رویی می رود کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را ) ) ( ...
همه شب: دکتر حسن انوری در مورد " همه شب" می نویسد: ( ( همه شب قید مقدار است برای شبِ اول و جمعاً "شب همه شب" یعنی تمام و سراسر شب این ترکیب متداول بو ...
مهر گیا: دکتر حسن انوری در مورد "مهر گیا " می نویسد: ( ( مهرگیاه، یبروح الصّنم، گیاهی است از تیره بادنجانیان دارای ریشه ای نسبتاً ضخیم و دوشاخه شبیه ...
کوته نظر: بی ذوق و بیگانه با ظرافت و حسن و هنر. ( ( چشم کوته نظران بر ورق صورت خوبت خط همی بیند و عارف قلم صنع خدا را ) ) ( گزیده غزلیات سعدی، ح ...
قدم صدق : دکتر حسن انوری در مورد "قدم صدق " می نویسد: ( ( ( پای راستی. گویا مراد پایداری راستین در عشق و دوستی باشد و اصل آن مأخوذاست از قرآن "وَبَشِ ...
الله الله:اسم صوت، برای خدا، به خاطر خدا. ( ( پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را الله الله تو فراموش نکن صحبت ما را ) ) ( گزیده غزلیات سعدی، حسن ا ...
خوان یغما در قدیم سفره ی بوده که برای عموم گسترانده می شده که هر کسی آزاد بوده هر چیزی از آن سفره دلش می خواسته با خودش ببرد یعنی بعد از صرف غذا هر ک ...
اعتدال قامت:موزونی و راستی قد. ( ( تو آن درخت گلی کاعتدال قامت تو بِبُرد قیمت سرو بلند بالا را ) ) ( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات علمی ...
اِرداف: دکتر حسن انوری در مورد" ارداف " می نویسد: ( ( در بیت زیر آوردن مرغ سلیمان به جای"هد هد " نوعی ارداف است ارداف از آرایه های بدیعی و آن است که ...
قافله ی شب: دکتر حسن انوری در مورد" قافله ی شب " می نویسد: ( ( قافله شب کاروانیانی که شب هنگام راه می سپرند و چشم به طلوع آفتاب صبح دارند. ) ) ( ( ...
باد صبا: دکتر حسن انوری در مورد" باد صبا" می نویسد: ( ( باد صبا بادی است که جنبه اساطیری پیدا کرده است. گویند که از زیر عرش بر می خیزد، به وقت صبح از ...
دکتر کزازی در مورد واژه ی " بر افراختن گوش" می نویسد : ( ( بر افراختن گوش کنایه از هوشیار بودن و به دقت شنیدن است ) ) ( ( سپهبد چو بشنید گفتار زال ...
یال فرو بردن : دکتر کزازی در مورد واژه ی "یال فرو بردن " می نویسد : ( ( یال فرو بردن کنایه ای ایماست از " سر خمانیدن " و " در اندیشه فرو رفتن . ) ) ...
سخن پیمودن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سخن پیمودن" می نویسد : ( ( پیمودن در "سخن پیمودن" در معنی سنجیدن و اندازه گرفتن است و سخن پیمودن کنایه ی ایما ...
چِلیم در زبان ترکی به حلیمی که هنوز کامل نپخته باشد گفته می شود چلیم بر وزن حلیم.
واژه ی سن با واژه ی سناتور هم ریشه است زیرا واژه پارسی کهن hanata و واژه ی پهلوی شنات ŝināt به معنی سال و سنه با تغییری در حرف ش که به س بدل شده ( خر ...
معده، ماست، ماغ، ماهی، مست ، meat ( گوشت انگلیسی ) و. . . از یک ریشه هند و اروپایی mad که به معنی غذاست گرفته شده اند.
مست در اصل یعنی کسی که سیر شده و اشتهایی برای خوردن ندارد. معده، ماست، ماغ، ماهی، مست ، meat ( گوشت انگلیسی ) و. . . از یک ریشه هند و اروپایی mad که ...
معده، ماست، ماغ، ماهی، مست ، meat ( گوشت انگلیسی ) و. . . از یک ریشه هند و اروپایی mad که به معنی غذاست گرفته شده اند.
معده، ماست، ماغ، ماهی، مست ، meat ( گوشت انگلیسی ) و. . . از یک ریشه هند و اروپایی mad که به معنی غذاست گرفته شده اند.
واژه ی میگ با واژه ی میگو نام حیوان آبزی و ملخ که اسم یک نوع حشره است هم ریشه می باشد.
واژه ی میگـو با واژه ی ملخ نام حیوان و میگ که اسم یک نوع هواپیماست هم ریشه می باشد.
ملخ : دکتر کزازی در مورد واژه ی " ملخ " می نویسد : ( ( ملخ در اوستایی مَذَخه بوده است و در ایرانی کهن مَدَخه ) ) ( ( سپاهش به کردار مور و ملخ نبُ ...
زنّاد در لغت نامه ترکی زنّاد : واژه ای شبیه نقاش و بنا و کفاش و. . . صنعتگر ( به خصوص صنعتگر صنایع دستی ) زنّاد به کسانی گفته می شود که در زمینه ی س ...
چشم دژم:چشم خمار ؛ چشم خواب آلوده . دکتر کزازی در ذیل واژه ی " چشم دژم" می نویسد : ( ( در پندار شناسی سخن پارسی ، ویژگی ای است پسندیده برای آن : چشم ...
توختن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " توختن" می نویسد : ( ( توختن با بُن اکنون " توز " ، در پارسی ، در معنی به انجام رساندن ، ورزیدن ، گزاردن ، اداکردن ...
زنجان : نگارنده در مورد نام زنجان نظریه ی جدیدی دارد که از همه ی مواردی که در بالا ذکر شده بسیار قابل قبول و عقل پسند می باشد . واژه زنجان و زنگان از ...
مُغ: دکتر کزازی در مورد واژه ی "مغ " می نویسد : ( ( مغ در معنی پیشوای زرتشتی است . مغان تیره ای باستانی و راز آلود از ایرانیانند که همواره پیشوایی دی ...
بِنَو:از نویدن به معنی نالیدن ( ( کنون زود پیرایه بگشای و رو به پیش پدر شو به زاری بنو ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 138 ...
باب :بابا دکتر کزازی در مورد واژه ی " باب" می نویسد : ( ( باب واژه ای است پارسی به معنی پدر و ریختی از " بابا" ؛ این واژه با " پاپ " و " پاپا" در زبا ...
قندهار: دکتر کزازی در مورد واژه ی " قندهار" می نویسد : ( ( قندهار شهری است که امروز در افغانستان جای دارد و در ادب پارسی ، کانون و خاستگاه زیبایان و ...
اهواز : دکتر کزازی در مورد واژه ی " اهواز " می نویسد : ( ( چنان می نماید که اهواز ریخت جمع از هوز است ، به شیوه ی زبان تازی . " هوز " نیز ریخت تازیکا ...
کمر کردن دو دست بر گردگاه : کنایه فعلی ایما به معنی در بر گرفتن. "چو آن دید سیندخت برپای جست کمر کرد بر گردگاهش دو دست" ( نامه ی باستان ، جلد اول ، ...
روی زرد بودن : کنایه است از دردمندی و دلشدگی.
نی: در معنی نه نی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " نی" می نویسد : ( ( نی در پهلوی نِه nē، ریختی است کهن تر از" نَه". این واژه با no در انگلیسی و اسپانیا ...