رهگذر - جزئیات مدال‌ها

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

جدید ٥٢ دقیقه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

جدید ٢ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop dragging: لفتش نده کشش نده فس فس نکن

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're being facetious: داری شوخی نابجا میکنی

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't stall: کِشش نده فس فس نکن

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it makes me gag: حالمو بهم میزنه باعث میشه حالت تهوع ...

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't drag it out: کشش نده فس فس نکن لفتش نده

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall off a cliff: از صخره سقوط کردن از کوه افتادن

جدید ٦ ساعت پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blood relation: اعضای خانواده

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dressy dress: شیک و پیک کردی

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wfo: Working from office کار در محل کار

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyone's feeling the pinch: همه از نظر مالی تحت فشار هستند همه ...

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a duty: موظف بودن وظیفه داشتن

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it just wasn't on the cards for us: برای ما وقتش نبود برای ما که مقدور ...

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i rarely eat out: به ندرت بیرون غذا می خورم

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need to drive this lot back home: باید اینها رو برسونم خونه

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put it on hold: به تعویق انداختن متوقف کردن جلو نرف ...

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prep me for it: قبلش بهم بگو که آماده باشم قبلش یه ...

جدید ٦ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on an iv drift: دارم سرم میزنم زیر سرم هستم در حال ...

جدید ٦ ساعت پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

office work: کار دفتری کار اداری

جدید ١٧ ساعت پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

legal entity: شخص حقوقی نهاد حقوقی نهاد قانونی

جدید ١٧ ساعت پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my mind is occupied: ذهنم درگیره

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm busting my ass: دارم جر میخورم

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't worry i've got it: خیالت راحت متوجه شدم

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where is your mind: حواست کجاست؟

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll give it my all: صدمو براش می ذارم

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry i wasn't focused: ببخشید حواسم نبود

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

social media enthusiast: مشتاق شبکه های اجتماعی شیفته شبکه ه ...

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take off the edges: تندی، خشکی، استرس یا جدیت چیزی را ک ...

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

social media addict: معتاد به شبکه های اجتماعی

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you make the call: تصمیم گیرنده شمایی تصمیم با خودته

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't run around: اینور و اونور ندو بپر بپر نکن

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't try to get out of it: سعی نکن شونه خالی کنی از زیر بار م ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to overstay my welcome: نمیخوام زیاد از حد بمونم نمی خوام ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is nothing i can do about it: هیچ کاری از دستم برنمیاد

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when on earth: آخه کی؟

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't try to weasel your way out of it: سعی نکن شونه خالی کنی از زیر بار م ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're tripping me out: داری منو حسابی گیج ( کلافه ) میکنی

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm slow on the uptake: دیر متوجه میشم دیر میگیرم دوزاریم د ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you had it coming: خودت باعث شدی خودت خواستی بفرما نتی ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as quickly as that moment of joy passes so does the sadness: به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you brought this on yourself: خودت باعث شدی خودت خواستی بفرما نتی ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm bursting out of my pants: من سیرم

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's flying solo: اون با کسی نیست او با کسی در رابطه ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on a budget: بودجه ام محدوده حساب شده خرج میکنم

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

economy has hit us all: اوضاع اقتصادی برای همه مون سخت شده

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this weather calls for: تو این هوا . . . می چسبه

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's gloomy: هوا دلگیره

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in full effect: به اوج خود رسیدن

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything was turned against me: همه چیز علیه من شد همش علیه من شد

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i may go: احتمالا برم

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's the weather like: هوا چطوره؟

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's really cooking: ترکونده خیلی خوب داره پیش می ره دار ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you there yet: نرسیدی هنوز؟

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm tied up right now: الان دستم بنده

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not feeling well: رو مود نیستم

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

third party embarrassment: شرم نیابتی Second hand embarrassme ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm really happy: از ته دلم خوشحالم

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they're really cooking: الان دیگه افتادن رو غلتک

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in it's prime: در اوج خود بودن

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trip someone out: حسابی گیج کردن کلافه کردن معذب کردن

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't bother trying: اصلا تلاش نکن زحمت تلاش کردن را به ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on call: کشیکم گوش به زنگم

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're such a karen: چقدر کولی بازی در میاری چقدر سلیطه ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't bother i'll do it myself: زحمت نکش خودم انجامش میدم

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was hard for me to take: پذیرشش برام سخت بود تحملش برایم سخ ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be damned if you do damned if you don't: بازی دو سر باخته هر کاری کنی آخرشم ...

جدید ١٨ ساعت پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

جدید ٢٢ ساعت پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sit your ass down: بتمرگ گو نخور

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's crap: گو نخور!

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop capping: گو نخور!

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop playing: گو نخور!

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose your pants: به فنا دادن پول

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i always keep it under my hat: همیشه مخفیش میکنم

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i walk the walk and i talk the talk: من حرف و عملم یکیه

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ow ow: آخ آخ

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

start beef: دعوا راه انداختن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get lippy: گستاخ شدن پررو شدن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time to call it a day now: وقتشه دست از کار بکشیم

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've had it with somebody: دیگه جونم به لبم رسیده

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

box office flop: فیلمی که فروش بدی دارد و شکست گیشه ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you don't know jack about slinging dope: تو در مورد معامله موادمخدر چیزی نمی ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get mad: عصبی نشو عصبانی نشو

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why don't you get the fuck out: گو نخور!

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're bluffing: داری بلوف میزنی

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it breaks my heart: دلم می شکنه قلبم می شکنه

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i smell something burning: بوی سوختگی میاد

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

much on for today: امروز سرت شلوغه ؟

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the porch lights on but nobody's home: طرف تو باغ نیست

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll make you talk: یه کاری میکنم به حرف بیای

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slumberless: بی خوابی

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bitter chill: سرمای گزنده

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i could do with a nap: یه چرت لازم دارم

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sling dope: معامله مواد مخدر فروختن مواد مخدر

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as a kid: وقتی بچه بودم

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nights are drawing in: روزها کوتاه تر و شبها طولانی تر می ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't give me that crap: گو نخور این مزخرفات ( چرندیات ) رو ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you having a senior moment: دچار فراموشی لحظه ای شدی؟

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

permissive parenting: سبک فرزندپروری سهل گیرانه

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

frailty is where strength begins: ضعف جاییست که قدرت شروع میشه

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm starting to: دارم کم کم . .

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the fuck out of my face with that: گو نخور!

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you will pay for your insolence: تاوان گستاخی ات را خواهی داد

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ain't no fucking way: گو نخور!

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the depths of: در اوجِ در نهایتِ

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have x dollars short: چند دلار پول کم داشتن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look back on one's past: به گذشته نگاه کردن گذشته مرور کردن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why can't you be more like your brother: یه کم از برادرت یاد بگیر

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

am i talking to a brick wall: دارم با دیوار حرف میزنم ؟

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be nippy: هوا سرده

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if i could go back: اگه می تونستم به گذشته ( عقب ) برگر ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hurt one's feelings: دل کسی را شکستن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you fell for it: گول خوردی فریب خوردی

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll my get my ducks in a row: کارهام رو ردیف میکنم

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't butter me up: خودشیرینی نکن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

being a responsible adult: مثل یک آدم مسئول رفتار کردن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's hard to do something: انجام دادن کاری سخته

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the cusp of: در شرف. . در آستانه ی . .

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

self description: خودتوصیفی

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sourcing: سپارش منبع یابی

١ روز پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

treat: تلقی کردن رفتار کردن درمان کردن پرد ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be stronger than your excuses: قوی تر از بهونه هات باش

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's too much for my liking: رفتارش یه کم زیادی برای من ناخوشاین ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come on keep your chin up: بیخیال اخماتو باز کن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

observe a minute's silence: به احترامِ. . . یک دقیقه سکوت کنیم ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm short of: کم دارم کمبود دارم

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

will you keep your pants on: میشه دندون رو جیگر بذاری ؟ میشه صبر ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i used to do something a lot: قبلا یه کاری زیاد انجام میدادم I us ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be past your prime: دیگر در اوج نبودن دوران اوج خود را ...

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

abrasive: سایشی ساینده

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reinvigorate: احیا کردن

١ روز پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drink it while it is still hot: تا گرمه بنوشید

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm hopeless at: در . . . افتضاحم در . . . بی عرضه ه ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheeky people: آدمهایی که زود پسرخاله میشن

٢ روز پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

took pity on him: دلم به حالش سوخت

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

online harassment: آزار و اذیت آنلاین مزاحمت آنلاین

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she ate it: خیلی عالی بود ترکوند حسابی درخشید

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i took pity on him: دلم به حالش سوخت

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in one's name: به نام کسی بودن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be discourteous to somebody: با کسی بی ادبانه رفتار کردن با کسی ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel rundown: احساس له شدن از شدت خستگی

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't fidget: اینقدر وول نخور تکون نخور بی قراری ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

house inspection: بازدید از خانه

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she is a player: اون دنبال روابط زودگذر و موقتیه

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be full on: بیش از حد رو مخ بودن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't put words in my mouth: حرف تو دهن من نذار

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop it for heaven's sake: بیخیال شو جان مادرت!

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you two are on totally different wavelengths: شما دو تا کلا با هم تفاهم ندارید

٢ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

write off: پایین آوردن ارزش مستهلک کردن دارایی ...

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

merchant: پذیرنده: ( شخص حقیقی یا حقوقی است ک ...

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

broker: حق العمل کار دلال کارگزار نماینده

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nothing is impossible: کار نشد نداره

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

may i squeeze in: میشه منم خودمو جا بدم؟

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gagaball: بازی وسطی

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are making a scene: داری آبروریزی میکنی

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in your prime: در دوران اوج خود بودن

٢ روز پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ روز پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give him an inch and he will take an ell: بهش رو بدی سوارت میشه

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a bad egg: ذاتت خرابه تو بدذاتی

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bulb of garlic: یک بوته سیر

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drumming of rain: باران شدید و کوبنده

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm moving on: دارم میرم جلو از گذشته می گذرم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my head hurts: سرم درد می کنه

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a wedge of cheese: یک قاچ پنیر یک برش مثلثی پنیر یک تک ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't blow it again: دوباره گند نزن دوباره خرابش نکن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wipe somebody out: نابود کردن از میان بردن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i know that feeling all too well: من این حس رو خیلی خوب می شناسم ( مع ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i keep drinking water: همش دارم آب میخورم مدام آب می نوشم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dial it down a notch: یه کم آروم تر

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

admit to the hospital: در بیمارستان بستری کردن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop being nosy: فضولی نکن فضولی رو بس کن فضولی موقو ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

low key drained: خیلی خسته ام

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a roll of toilet paper: یک رول دستمال توالت

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that took guts: دل و جرات میخواست جرات می طلبید

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is this dish spicy: این غذا تنده؟

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have an iv drip: سرم زدن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a stalk of celery: یک ساقه کرفس

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a scoop of ice cream: یک قاشق بستنی یک کوپه یا گلوله بست ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cool it fam: آروم باش رفیق

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a head of lettuce: یک بوته کاهو یک کاهو کامل

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's unlikely: احتمالش کمه بعیده

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

show respect: احترام بذار احترام گذاشتن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get an iv: سرم زدن سرم گرفتن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deep right: کاملا درسته

٢ روز پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rendering: نماپردازی مجسم سازی پردازش نمایان س ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull something out of someone: از زیر زبون کسی حرف کشیدن به زور اط ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get somebody out of trouble: کسی را از دردسر نجات دادن کسی را ا ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a taste of something: مزه چیزی را چشیدن چیزی را مزه کردن

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i dislike: از . . . بدم میاد از . . . خوشم نمی ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my brain isn't braining: مغزم مثل مغز آدم کار نمیکنه

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spend the night: شب را جایی ماندن شب را جایی سپری کر ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm a bit off today: امروز حالم یجوریه امروز سر حال نیست ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

food isn't fooding: غذا اونجوری که باید خوشمزه یا رضایت ...

٣ روز پیش

مدال‌های رهگذر