پوریا برزعلی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit rock bottom: “Hitting rock bottom” is a phrase t ...

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loath: بیزار - بی میل ( adjective )

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

footage: فیلم ضبط شده که حاوی یه واقعه خاص ه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cater: تدارک دیدن، فراهم آوردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skillset: the range of things that someone is ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upside: ( اسم ) نکته یا بُعد مثبت

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laissez faire: unwillingness to get involved in or ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tap into: دسترسی یافتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

action vehicle: محمل اقدامات ناقل اقدامات حامل اقد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

action vehicles: محمل اقدامات ناقل اقدامات حامل اقد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flip side: the opposite, less good, or less po ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salwar: ( اسم ) همچنین shalwar هم میگیوند، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

apartment complex: مجتمع اپارتمانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suit myself: هر جور عشقمه؛ هر جور دلم بخواهد!

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

death benefit: مستمری قوت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turnaround: ( اسم ) تحول ( معمولا مثبت )

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contingent workforce: کارگری که به صورت قرارداد موقت یا م ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

empowerment delegation: ( در رشته مدیریت ) تفویض اختیار

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonrenewable: غیر قابل تجدید پذیر

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pulse surveys: پرسشنامه های کوتاه Pulse surveys ar ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nought: the number 0 or zero ( اسم ) عدد ص ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rigorous: خیلی دقیق، نازک بینانه، موشکافانه ( ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vocally: 1 - آوازی 2 - صریحاً by expressing ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

notion: اندیشه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hopeless romantic: ( صفت - کنایه از : ) آدم خیلی رمانت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ritual: رسم یا تشریفات آیینی

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in breach of: در تضاد با، در تناقض با

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high calibre personnel: پرسنل/کارکنان با کیفیت

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outstanding exceptional: استثنایی برجسته

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

induction: ۱. معارفه ۲. جامعه پذیری

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coax: چرب زبانی کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

instruct: 1 - دستور دادن 2 - آموزش دادن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rest on: to depend on something وابسته بودن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

availability heuristic: خطای دسترس پذیری: این خطا در واقع ن ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

desired cost: هزینه مورد نظر

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

objective criteria: معیار عینی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

domestic retail: خرده فروشی داخلی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monocultural: تک فرهنگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the years to come: در سالهای بعد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cater: ( فعل ) 1 - تدارک دیدن، فراهم آورد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dresser: دراور - میز ارایش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stated price: قیمت اعلام شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

income tax statement: صورت مالیات بر درآمد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

readily: به راحتی - فوراً

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

benefits in kind: مزایای متنوع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detractor: منتقدِ عیب جو ( اسم )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flux: continuous change تغییرات پی در پی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discrepancy: مغایرت، ناهمخوانی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

public inquiry: در خواست عمومی برای جستجو ( در مورد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

senior executive: مدیر اجرایی ارشد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cash bonus: پاداش نقدی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neophobia: نو هراسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

topical: ( پزشکی ) موضعی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spoon feed: ( فعل ) 1 - با قاشق غذا دادن to fe ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

die hard: someone who is unwilling to change ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vocational qualification: شایستگی شغلی، شایستگی کاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mononymously: A mononymous person is an individua ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

executive training: آموزش اجرایی، آموزش کاربردی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

residential course: a course in which the student comes ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

collaborative venture: سرمایه گذاری ریسکی مشترک ( بین چند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fellow employees: کارمندان همکار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in house programes: آموزش ضمن خدمت، آموزش در محل کار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

accredited training: آموزش رسمی یا آموزش معتبر ( آموزشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

de stress: کم کردن استرس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reiterate: دوباره گفتن = repeat = restate

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

referral scheme: طرح ارجاع

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

girls getaway: مسافرت زنانه/ذخترانه ( مردی همراه آ ...

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

attached at the hip: ( اصطلاح ) روده دو نفر بهم وصله! ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attached at the hip: ( اصطلاح ) روده دو نفر بهم وصله! ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

end of the world: ( اصطلاح، کنایه ) آخر دنیا، قیامت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

procrastinator: تعویق انداز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suit myself: هر جور عشقمه؛ هر جور دلم بخواهد!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to make a living: کسب درآمد کافی برای گذارن زندگی یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

me time: ( اسم ) زمانی که صرف خودمان و کارها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all over again: If you do something all over again, ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to share ups and downs: ( فعل عبارتی ) باهم در خوش ها و بدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go over: ( عبارت فعلی ) چیزی را به دقت مرور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

concrete evidence: شواهد متقن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concrete evidence: شواهد متقن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thrive: شکوفا شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

de stress: کم کردن استرس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

de stress: کم کردن استرس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

concession stand: بوفه یا دکه فروش اغذیه مثل فست فود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concession stand: بوفه یا دکه فروش اغذیه مثل فست فود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

motion sickness: بیماری راه زدگی ( حالت تهوع و سرگیج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motion sickness: بیماری راه زدگی ( حالت تهوع و سرگیج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awe: ترس توام با احترام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

holiday person: آدم عاشق تعطیلات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hopeless romantic: ( صفت - کنایه از : ) آدم خیلی رمانت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hopeless romantic: ( صفت - کنایه از : ) آدم خیلی رمانت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deck: 1 - ( اسم ) عرشه کشتی 2 - ( فعل ) ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wee hours: ( اسم ) ساعات بامدادی ( از 12 شب تا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

via: از طریق - توسط - بوسیله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for sure: مطمئنا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tighter restriction: محدودیت شدیدتر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salamander: سمندر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salamander: سمندر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play date: قرار بازی بچه ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play date: قرار بازی بچه ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sandbox: ( اسم ) جعبه یا گودال شن داخل پارکه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trek: پیاده روی طولانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accustom: ( فعل ) عادت دادن یا عادت کردن ( خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lead a healthy lifestyle: پیش بردن یک سبک زندگی سالم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead a healthy lifestyle: پیش بردن یک سبک زندگی سالم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

promenade: جاده سلامت ( پیاده روی مخصوص پیاده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

promenade: جاده سلامت ( پیاده روی مخصوص پیاده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

map out: ( فعل ) طرح ریزی چیزی را بصورت دقیق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jumping in: ( فعل ) 1 - یکهو وسط صحبت کسی پرید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

built for: ساخته شده برای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

apartment complex: مجتمع اپارتمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apartment complex: مجتمع اپارتمانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breathable: ( صفت ) قابل تنفس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breathable: ( صفت ) قابل تنفس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flora: ( همه ی گیاهان محل یا دوران بخصوص ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hectic: پر جنب و جوش و شلوغ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast paced: ( صفت ) سریع، تند، زود ، happening ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liberal: ( صفت ) لیبرال، آزاد، آزاده ( کسی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cornfield: ( اسم ) مزرعه ذرت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bum: ( اسم ) 1 - باسن ، ما تحت، bottom ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on edge: بی صبر و قرار و عصبی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gratify: خشنود و راضی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gratify: خشنود و راضی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

virtue: 1 - حسن رفتار، راست کرداری 2 - حسن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

staple: 1 - ( فعل ) منگه کردن 2 - ( اسم ) س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cookery: آشپزی. cooking

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cookery: آشپزی. cooking

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tactical edge: برتری تاکتیکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implicate: ( فعل ) نشان دادن ، نشان دهنده بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweatshirt: سویت شرت ( بالاپوش نخی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constant: ( صفت ) 1 - مدام 2 - ثابت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salwar: ( اسم ) همچنین shalwar هم میگیوند، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

possession: ( اسم ) 1 - مالکیت 2 - دارایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parents: parent ( مفرد ) پدر یا مادر، والد ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

headings: عناوین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twice a week: هفته ای دو بار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

once in a lifetime: یک بار در طول زندگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

MOM: مادر ، mom=mum

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

status update: کارهایی که در حال استمراری انجام می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

status update: کارهایی که در حال استمراری انجام می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grocery shop: خوار و بار فروشی = grocery store

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grocery: خوار و بار فروشی = grocery store = ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrap up: ( عبارت فعل ) 1 - پوشاندن یا پیچید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bowl: 1 - کاسه 2 - بولینگ چمنی ( که با گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baseball: 1 - بازی بیس بال 2 - توپ بازی بیس ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dresser: دراور - میز ارایش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chore: کار تکراری و ناخوشایندی که باید تکر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instruct: 1 - دستور دادن 2 - آموزش دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serving: 1 - خدمت 2 - یک وعده یه یک پرس خور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

store: 1 - فروشگاه 2 - ذخیره ( کالا ) 3 - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fast forward: ( فعل ) جلو زدن فیلم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rerun: 1 - بازپخش ( برنامه رادیویی و تلویز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

board: 1 - تخته 2 - هیئت مدیره 3 - سوار هو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

milestone: 1 - فرسخ شمار 2 - نقطه عطف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instant messaging: پیام رسان فوری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outerwear: لباس بیرونی ( لباسی که روی لباسهای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outerwear: لباس بیرونی ( لباسی که روی لباسهای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

footwear: پاپوش ( کفش - shoes, boots, or any ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

footwear: پاپوش ( کفش - shoes, boots, or any ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flip flop: دمپایی صندل لا انگشتی - صندل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extinct: منقرض ( adjective )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hight flyer: بلند پرواز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

more often: بیشتر اوقات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a hedge between keeps friendship green: دوری و دوستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a hedge between keeps friendship green: دوری و دوستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

criteria: معیار, شاخص, ملاک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immediate vicinity: حول و حوش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over reliant: بیش اتکا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carry a good part of the blame: قسمت بزرگی از تقصیرات را به دوش کشی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

practice game: بازی تمرینی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

show business: یا Show biz به معنی صنعت سرگرمی ( م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

show business: یا Show biz به معنی صنعت سرگرمی ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the years to come: در سالهای بعد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meant that: به این معنی بود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conservative party: حزب محافظه کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conservative party: حزب محافظه کار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dog food: ۱. غذای سگ ۲. پیش مرگ ( [از پرسنل ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hero's welcome: خوش آمد قهرمانانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as suddenly as: به همان ناگهانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

generalist: کارشناس عمومی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bright eyed: مشتاق، پر اشتیاق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mere entertainment: سرگرمی صرف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two way trade: تجارت/ تبادل کالا به کالا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walk in: مراجعه مستقیم ( بدون قرار قبلی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

painstaking: پرزحمتو موشکافانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well award: به خوبی آگاه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in kind contribution: حمایت غیرنقدی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run of the mill: ordinary and not special or excitin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flawed: ناقص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blurred: مبهم، تار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scant regard: کم توجهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

co build: ساختن مشترک

١ سال پیش

مدال‌های پوریا برزعلی