پوریا برزعلی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enlightenment: ( در فرهنگ هندی و بودایی ) اشراق ( ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moral high: اخلاق برتر موضوع اخلاقی برتر= moral ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cater: تدارک دیدن، فراهم آوردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

action vehicle: محمل اقدامات ناقل اقدامات حامل اقد ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

action vehicles: محمل اقدامات ناقل اقدامات حامل اقد ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flip side: the opposite, less good, or less po ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

apartment complex: مجتمع اپارتمانی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contingent workforce: کارگری که به صورت قرارداد موقت یا م ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

empowerment delegation: ( در رشته مدیریت ) تفویض اختیار

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pulse surveys: پرسشنامه های کوتاه Pulse surveys ar ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hopeless romantic: ( صفت - کنایه از : ) آدم خیلی رمانت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in breach of: در تضاد با، در تناقض با

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high calibre personnel: پرسنل/کارکنان با کیفیت

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outstanding exceptional: استثنایی برجسته

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

instruct: 1 - دستور دادن 2 - آموزش دادن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

desired cost: هزینه مورد نظر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

objective criteria: معیار عینی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

domestic retail: خرده فروشی داخلی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monocultural: تک فرهنگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dresser: دراور - میز ارایش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stated price: قیمت اعلام شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

income tax statement: صورت مالیات بر درآمد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

benefits in kind: مزایای متنوع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

public inquiry: در خواست عمومی برای جستجو ( در مورد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

senior executive: مدیر اجرایی ارشد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cash bonus: پاداش نقدی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vocational qualification: شایستگی شغلی، شایستگی کاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

executive training: آموزش اجرایی، آموزش کاربردی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

residential course: a course in which the student comes ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

collaborative venture: سرمایه گذاری ریسکی مشترک ( بین چند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fellow employees: کارمندان همکار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in house programes: آموزش ضمن خدمت، آموزش در محل کار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

accredited training: آموزش رسمی یا آموزش معتبر ( آموزشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

de stress: کم کردن استرس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

referral scheme: طرح ارجاع

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

girls getaway: مسافرت زنانه/ذخترانه ( مردی همراه آ ...

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

attached at the hip: ( اصطلاح ) روده دو نفر بهم وصله! ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suit myself: هر جور عشقمه؛ هر جور دلم بخواهد!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to make a living: کسب درآمد کافی برای گذارن زندگی یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

me time: ( اسم ) زمانی که صرف خودمان و کارها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to share ups and downs: ( فعل عبارتی ) باهم در خوش ها و بدی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

concrete evidence: شواهد متقن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

de stress: کم کردن استرس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

concession stand: بوفه یا دکه فروش اغذیه مثل فست فود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

holiday person: آدم عاشق تعطیلات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hopeless romantic: ( صفت - کنایه از : ) آدم خیلی رمانت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

via: از طریق - توسط - بوسیله

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tighter restriction: محدودیت شدیدتر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play date: قرار بازی بچه ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trek: پیاده روی طولانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lead a healthy lifestyle: پیش بردن یک سبک زندگی سالم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

map out: ( فعل ) طرح ریزی چیزی را بصورت دقیق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jumping in: ( فعل ) 1 - یکهو وسط صحبت کسی پرید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

built for: ساخته شده برای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

apartment complex: مجتمع اپارتمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liberal: ( صفت ) لیبرال، آزاد، آزاده ( کسی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bum: ( اسم ) 1 - باسن ، ما تحت، bottom ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tactical edge: برتری تاکتیکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

possession: ( اسم ) 1 - مالکیت 2 - دارایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

status update: کارهایی که در حال استمراری انجام می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chore: کار تکراری و ناخوشایندی که باید تکر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fast forward: ( فعل ) جلو زدن فیلم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

board: 1 - تخته 2 - هیئت مدیره 3 - سوار هو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

milestone: 1 - فرسخ شمار 2 - نقطه عطف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hight flyer: بلند پرواز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

more often: بیشتر اوقات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a hedge between keeps friendship green: دوری و دوستی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over reliant: بیش اتکا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carry a good part of the blame: قسمت بزرگی از تقصیرات را به دوش کشی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

practice game: بازی تمرینی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the years to come: در سالهای بعد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meant that: به این معنی بود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hero's welcome: خوش آمد قهرمانانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as suddenly as: به همان ناگهانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mere entertainment: سرگرمی صرف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two way trade: تجارت/ تبادل کالا به کالا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walk in: مراجعه مستقیم ( بدون قرار قبلی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well award: به خوبی آگاه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in kind contribution: حمایت غیرنقدی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scant regard: کم توجهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

co build: ساختن مشترک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contingent motivator: مشوق مشروط

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reporting relationship: ارتباط سازمانی ، ارتباط بین پرسنل ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

risk objective: An investor objective that addresse ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well stocked: ( صفت ) پر کالا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outrage: خشم شدید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subtle: ( صفت است و دو معنی تقریبا متضاد دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skillset: the range of things that someone is ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

old hands: کنایه از آدم با تجربه ( با وجود داش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

executive vice president: معاون اجرایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blank stare: a look that shows one does not unde ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resolution: 1 - وضوح 2 - راه حل 3 - تصمیم برای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

race traitor: خائن به نژاد ( خود ) Race traitor ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

filter bubble: محیطی که در آن فرد فقط با عقاید یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

harness freemium: مهار رایگان ( یک نوع مدل کسب و کار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ice cream parlor: بستنی فروشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resolve: 1 - حل کردن مشکل و مسئله 2 - عزم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

forefathers: someone's relatives who lived a lon ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

denim: پارچه لی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over the long run: در طولانی مدت over a long period in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

far more: به مراتب بیشتر ≠ far fewer به مراتب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far fewer: به مراتب کمتر ≠ far more به مراتب ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

far fewer: به مراتب کمتر ≠ far more به مراتب ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mere: ۱. فقط ۲. ناچیز ( صفت )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seize: ۱. ربودن = grab ۲. قاپیدن فرصت ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

string to her bow: If someone has more than one string ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spot bonus: پاداش مشخص

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

copying in: to send someone a copy of an email ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

later year: سالهای آخر زندگی/عمر Last few years ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heaping on: تعریف و تمجید/ انتقاد زیاد از کسی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

collectivist culture: فرهنگ جمع گرایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

same vein: = in a related vein به همین سیاق؛ ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the moral of the story: نتیجه اخلاقی داستان ( چیست؟ )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

underfunding: کمبود بودجه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

action and reflection: action and reflection

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play small: to avoid risks and actions that mig ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reality bites: حقایق تلخ - تلخی های واقعیت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high achiever: a person who achieves more than the ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

job hopper: فردی که بسیار تغییر شغل می دهد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nominal ledger: دفتر کل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cross functional integration: ادغام عملکرد متقابل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chief administrative officer: مدیر ارشد اداری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

employee engagement: تعلق خاطر کارکنان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brain hijack: ربایش مغزی یا ربایش آمیگدال ( نام ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

psychological contract: The term 'psychological contract' r ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mononymously: A mononymous person is an individua ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

personal fulfilment: خود شکوفایی - خودکامبخشی =self fulf ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

senior school: a high school دبیرستان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

verbalize: به زبان آوردن، بیان کردن ( فعل )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get at someone: If you get at someone, you keep cri ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

need for status: نیاز به کسب موقعیت و احترام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well catered: provide people with everything they ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lifetrap: خطای زندگی ( وقتی یک الگوی رفتاری خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bodhisattvas: ( اسم ) بیدار وجود در اندیشه های بو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inner steel: اشتیاق درونی Inner Steel is what ma ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buddy system: سیستم رفاقتی یک روش همنشینی و به اش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick to light: Pick to light ( یا PTL ) یک فناوری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trigger time: معمولا به زمانی گفته میشه که تا قبل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

accumulated time: زمان لازم برای اجرای عملیات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick down and kiss up: the situation where middle - level ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inclusive workplace: یک محل کار متنوع و فراگیر جایی است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sound knowledge: مترادف با : thorough knowledge good ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trade paper: روزنامه یا مجله تخصصی یک رشته یا تخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shift allowance: حق شیفت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

holiday allowance: حق مرخصی ، مرخصی استحقاقی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

discretionary benefits: مزایای رفاهی، مزایای اختیاری ( چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

core time: زمان و تایم اصلی کار ( بدون اضافه ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trail period: دورت آزمایشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

temporary employment: استخدام/ اشتغال موقت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

payable monthly arrears: معوقات ماهانه قابل پرداخت ( همون حق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subject to disciplinary action: مشمول برخورد انضباطی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

failure to do so: عدم انجام این کار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capital allowance: کمک هزینه سرمایه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

relocation expenses: هزینه جابجایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

domestic issues: مسائل داخلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chair the meeting: ریاست جلسه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it has to be contained: باید آن را شامل شود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

productivity bonus: پاداش بهره وری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tense negotiations: ] مذاکرات پر تنش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wage negotiations: مذاکرات دستمزد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counter agreement: توافق متقابل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put cards on the table: صادقانه فکر و برنامه خود را بیان کر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

own accord: به توافق خود به میل خود بدون اجبار

١ سال پیش

مدال‌های پوریا برزعلی