پیمان عدالت‌جو - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

introspection: واکاویِ ( درونی )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with regard to: ترجمه یک مقدار رسمی تر: دربابِ

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bouts: bouts of something like feelings, i ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unleash: گسیل کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compromise: گاهی اوقات معنی - تسامح، تساهل یا م ...

١١ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

squeeze off: شلیک کردن ( گلوله )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

punched out: از محل کار بیرون زدن، تعطیل شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

predesignated: از قبل پیشبینی شده/برنامه ریزی شده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

acrostic: در یکی از متون انگلیسی که برخورد کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صحه گذاردن: reaffirm

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retrospection: کندوکاوِ گذشته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dependable: قابل اتکا

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

down out: سلانه سلانه

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for pete: an expression of frustration, exasp ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disciplinary hearing: بازپرسی یا بازجویی نظامی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rack up points: گرفتن امتیازهای ( بازی )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impromptu press conference: میزگرد مطبوعاتی بدون اطلاع قبلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impromptu performance: اجرایِ/ ( بازیِ ) فی البداهه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impromptu: dictionary. com: impromptu ( as an ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eye service: work or service done only when the ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

never a dull moment: ( جاییکه ) هیچوقت اوضاع یکنواخت نمی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emceed: اسم و فعل مجری/اجراکننده/اداره کنند ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

winning streak: رو دورِ بُرد بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special needs: ناتوانی های خاص

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

special needs: ناتوانی های خاص

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overstrung: خیلی مضطرب، احساس اضطراب شدید

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

systematic theology: الهیات نظام مند

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sunday school: کانون شادی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feeble: Feeble economy اقتصاد شکننده، Pheeb ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

murmured: گله مند

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to finish strong: Rather, finishing strong means main ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

muster up your courage: جرات به خرج دادن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walking wounded: 1. casualties, as of a military con ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

life sapping: جانفرسا، طاقت فرسا، نفسگیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wry smile: با خنده ای گوشه بر لب

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

working time away: دورکاری

١١ ماه پیش

مدال‌های پیمان عدالت‌جو