منا جهانبخشی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

founding document: قانون اساسی

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

easy come easy go: باد آورده را باد می برد!

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apostate: ملحد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

PS: مخفف کلمه ی postscript، پی نوشت ( پ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in and of: به خودی خود

٥ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ego: والدینی که بیش از حد سختگیر هستند غ ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intimidated: بعضی از مردم بخاطر جثه اش از او می ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shingles: زونا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shingles: زونا

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ISIS: گروه داعش ( مخفف عبارت: دولت اسلامی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ISIS: گروه داعش ( مخفف عبارت: دولت اسلامی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overbite: دندان خرگوشی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

belch: فوران کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

belch: فوران کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cardboard: کارتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cardboard: کارتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self radicalized: خودجوش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open toed sandals: صندل جلوباز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open toed sandals: صندل جلوباز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eating away at someone: مثل خوره مخ کسی را خوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foot patrol: گشت پیاده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

PS: مخفف کلمه ی postscript، پی نوشت ( پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

PS: مخفف کلمه ی postscript، پی نوشت ( پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apostate: ملحد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bullet train: قطار سریع السیر، قطار تندرو.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bullet train: قطار سریع السیر، قطار تندرو.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by comparison: در عوض، در مقابل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by comparison: در عوض، در مقابل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rebellion: شور و شوق فراوان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throughly: به صورت سراسری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rugged footwear: کفش ایمنی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nod: تلاش بی وقفه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take upon: تصمیم گرفتن برای انجام کاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take upon: تصمیم گرفتن برای انجام کاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great length: بسیار محتاطانه عمل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

great length: بسیار محتاطانه عمل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surveillance: جاسوسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surveillance: جاسوسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frantic: پی در پی، پشت سر هم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blender: همزن آشپزخانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blender: همزن آشپزخانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chafing dish: ظرف سوفله خوری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coffee grinder: آسیاب قهوه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coffee grinder: آسیاب قهوه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

compact disc player: CD پلیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

food processor: غذاساز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

food processor: غذاساز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

off licence: مغازه ی مشروب فروشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off licence: مغازه ی مشروب فروشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foot massager: ماساژور پا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

food warmer: ظرف گرم کننده ی غذا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

challenge: مشکل، نگرانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

relinquish: قید چیزی را زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relinquish: قید چیزی را زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whirlwind: آتشین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whirlwind: آتشین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

couch: نهفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

almost: نسبتاً

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marriage: زندگی مشترک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

marriage: زندگی مشترک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rug shampooer: دستگاه فرش شور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scale bathroom: ترازوی حمامی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a buzz: نشئه شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a buzz: نشئه شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mess up: خرابکاری کردن، گند زدن، بهم ریختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

acceding: رضایت بخش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tailbone: دنبالچه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tailbone: دنبالچه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heimlich: مانور هایملیک ( Heimlich maneuver ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heimlich: مانور هایملیک ( Heimlich maneuver ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

act out: با ایما و اشاره چیزی را بیان کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flea market: بازار دستفروش ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flea market: بازار دستفروش ها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good rise: پایان خوب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rise: نتیجه، پایان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

PRO: طرفدار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

denim overall: لباس سرهمی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لباس سرهمی: Denim overall

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

لباس سرهمی: Denim overall

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

earphone: هندزفری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earphone: هندزفری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خیار شور: Dill pickle

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dill pickle: خیار شور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bowling alley: باشگاه بولینگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bowling alley: باشگاه بولینگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compatibility: تفاهم ( در زندگی زناشویی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

compatibility: تفاهم ( در زندگی زناشویی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

parental period: دوران بارداری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recruitment: عضوگیری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

preterm labour: درد زودرس زایمان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

placenta previa haemorrhage: خونریزی جفت سرراهی ( پلاسنتا پرویا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bed rest: بستری شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gas separator: تفکیک گر گاز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تفکیک گر گاز: gas separator

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

local currency: پول رایج

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

partial shading: سایه جزئی ( مرتبط با انرژی خورشیدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dysmenorrhoea: دیسمنوره ، قاعدگی دردناک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dysmenorrhoea: دیسمنوره ، قاعدگی دردناک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proactivity: آینده نگری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proactivity: آینده نگری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rosenthal equation: معادله ی روزنتال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liquation: عمل میعان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

interdendritic: جدایش، ( interdendritic segregation ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

electrodeposition: رسوب دهی الکتریکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

electrodeposition: پوشش دهی الکتریکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

craftsmanship: مهارت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

craftsmanship: مهارت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

day after day: روز به روز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bad mouth: بدگویی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prosperous: مرفه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prosperous: مرفه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

astana: آستانه، پایتخت قزاقستان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kazkh: قزاق - اهل قزاقستان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

naypyidaw: شهر نایپیداو، پایتخت کشور میانمار ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ulaanbaatar: اولان باتور، پاتخت کشور مغولستان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

backdating: بک دیتینگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

environ: حومه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

intelligence picture: تصویرسازی اطلاعاتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unzipping: باز کردن زیپ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duck: سریع حرکت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

glimpse: لحظه ای کوتاه که چشم آدم به چیزی می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

etched glass: شیشه ی حکاکی شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

BUD: ماریجوانا ( slang )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strong: توانمند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

serpent's tongue: زبان نیش دار ( کسی که با نیش و کنای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regimented: منظم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regimented: منظم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

multidisciplinary: چند جانبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

background: سررشته داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critical: نکته سنج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do it yourself: این عبارت به معنی انجام کاری می باش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embody: تداعی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thoughtful: تأمل برانگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reaffirm: تثبیت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mince words: حرف رو مزمزه کردن، با ملاحظه صحبت ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mince words: حرف رو مزمزه کردن، با ملاحظه صحبت ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dad gum: 1. صفتی برای شدت دادن به یک مشکل کو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in and of: به خودی خود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in and of: به خودی خود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

violent crime: جرائم خشن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

violent crime: جرائم خشن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

combative: آدم زودجوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traumatic: بحرانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

difficult: difficult people افراد کله شق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

difficult: سرسخت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

losing promotion: تنزل رتبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gee: ای بابا!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fire up: I was getting really fired up now : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agent: متصدی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jetway: پل اتصال هواپیما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jetway: پل اتصال هواپیما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fidget: آرام و قرار نداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

screwball: غیرمنطقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سالمندان: the elderly

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lightwell: نورگیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lightwell: نورگیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alt right: ( in the US ) a right - wing ideolo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a get out of jail free card: A Get Out of Jail Free card is an e ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop and search: عملی که در آن پلیس شخص را متوقف می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amicable: مسالمت آمیز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to show one’s hand: دست کسی را رو کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to show one’s hand: دست کسی را رو کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accurate: بی نقص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regime: برنامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collectivization: جمعی سازی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

founding document: قانون اساسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maturation: تکامل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go around the block: داشتن تجربه در یک حوزه خاص یا به طو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کولر ابی: Evaporative cooler

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mess up: او یک فرصت دیگر به دست آورد و نمیخو ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mess up: موهامو بهم نریز، تازه شونه شون کردم ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mess up: این کار کل تحقیقات ما را نقش بر آب ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mess up: اگه الان منصرف بشید، همه ی برنامه ر ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tower: یک پرچم بالای برج قلعه به حرکت در آ ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tower: از برج دیدبانی یک منظره ی شگفت انگی ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tower: او در سن 16 سالگی قدش از پدرش بلند ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall apart: اون اسباب بازی ارزون بعد از دو روز ...

١ سال پیش

مدال‌های منا جهانبخشی