تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دانشمند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

1 ) احساس کننده ، سهش گر، سوهش گر ( برای شخص/چیزی ) 2 ) شاخک ( جانور شناسی، به ویژه در حشرات ) 3 ) یاب گر، آزمون گر، محک ( حرف یا عملی برای فهمیدن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ ) تیز، برنده، تند و تیز ۲ ) پرسوز ( آب و هوا ) مثال برای ۱ ) The biting edge of sword ترجمه : تیغه تیز شمشیر مثال برای ۲ ) Biting cold ترجمه : سر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نزدیک ، خودمانی، کسی را از ته دل دوست داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ ) باقیماندگان، بازماندگان ( انسان ) _۲ ) باقی مانده، پس مانده، بقیه ( غذا، پول، عمر و . . . ) مثال برای ۱ ) They killed half of the captives and ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی حیا ، بی شرم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

عادات_ خوی_سنت _آداب _ رسم _ حقوق گمرکی _ ( عوارض و مالیات گمرک ) مترادف : ( noun ) habit_ tradition مثال برای عادت: This is her daily custom تر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به دست آوردن ( مزد و پاداش و غیره ) _ کسب کردن_ امرار و معاش _ درآمد مثال : Ali earns a good income ترجمه : علی درآمد خوبی دارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

چندش _ حال به هم زن _چندش آور مثال : ?wasn't it disgusting to kill a cockroach ترجمه : کشتن یک سوسک حال به هم زن ( چندش ) نیست ؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

👍Invent sth , often sth is not true سرهم کردن ، ، برای مثال سرهم کردن یک داستان یا بهانه ای 👍 👍He made an excuse