محسن پاشنا

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
spoil sb's appetite١٢:٥٩ - ١٣٩٩/١٠/٢١جلوی اشتهای کسی را گرفتن Don't have any more chocolate – it'll spoil your appetiteگزارش
0 | 0
product placement١٦:٢٤ - ١٣٩٩/١٠/٠٣جایگذاری محصول/تبلیغ نامحسوس:یک روش تبلیغاتی که در آن محصول یک شرکت در یک فیلم یا شوی تلویزیونی به عنوان بخش واقعی از صحنه ها نشان داده میشود. نمونه ... گزارش
126 | 0
book warm١٤:٢٩ - ١٣٩٩/٠٩/٢٩۱ - کرم کتاب نوعی حشره است که کتاب رو میخورد ۲ - کسی که عاشق کتاب خوندن است ( کرم کتاب خوندن )گزارش
5 | 1
multifaceted١٤:٠٧ - ١٣٩٩/٠٩/٢٧چند وجهی/چند بعدی ( فردی که توانایی انجام بیش از یک کار را دارد ) A multi - faceted worker can do more than just one job.گزارش
12 | 0
cut and thrust١٣:٥٣ - ١٣٩٩/٠٩/٢٧- چم و خم To deal with the cut - and - thrust of business: دست و پنجه نرم کردن با چم و خم های تجارتگزارش
12 | 0
productivity١٤:٤٤ - ١٣٩٩/٠٩/٢٥معنای دقیق آن "بهره وری" است و با کارایی و اثر بخشی تفاوت دارد. بهره وری نرخی است که از مقایسه ورودی ( زمان، پول، انرژی. . . ) با خروجی ( تعداد محصول ... گزارش
85 | 0
traffic free zone٢١:٤٩ - ١٣٩٩/٠٥/٠٤محدوده عاری از تردد وسائط نقلیه ( هیچ وسیله نقلیه اجازه ندارد وارد این محدوده شود - مثل منطقه بازار پانزده خرداد در تهران )گزارش
32 | 0
pass on within the family١٤:٢٨ - ١٣٩٩/٠٥/٠٢دست به دست شدن درون یک خانواده ( معمولا یک چیز با ارزش ) گزارش
12 | 0
kit١٣:١٠ - ١٣٩٩/٠٣/٢٩یک مجموعه از قطعات جداگانه که برای سرهم کردن اماده شده است ( مانند اسباب بازی ها ) گزارش
28 | 1
turn a blind eye١١:٣٥ - ١٣٩٩/٠٣/١٧نگاه کورکورانه و سطحی کردن به یک موضوع ( بطور عمدی در حالی که میدانیم نگاه کورکورانه مان اشتباه است ) The principal is turning an blind eye to smoki ... گزارش
9 | 1
pay top dollar١٣:٥١ - ١٣٩٩/٠٢/١٨پول قلمبه دادن ( معمولا برای چیزی با کیفیت خیلی بالا یا چیزی که تقاضای زیادی در بازار دارد )گزارش
21 | 0
labourer١٤:٠٣ - ١٣٩٩/٠٢/٠٧کارگر یدی ( کارگری که کارش وابسته به قدرت فیزیکی زیاد است. از کولبر گرفته تا کشاورز و باغبان و کارگر ان حرفه ای و غیر حرفه ای ساختمان )گزارش
32 | 0
reject١٨:٥٢ - ١٣٩٩/٠٢/٠٢1 - کالای مرجوعی ( کالا های ایراد دار که معمولا به بهای ارزان تر فروخته میشوند ) 2 - فرد طرد شده/فرد منفور=Outcast/Pariahگزارش
23 | 1
render١٩:٢٥ - ١٣٩٩/٠٢/٠١. To render something OR somebody impossible/harmless/unconscious/etc. چیزی یا کسی را غیرممکن کردن/بی ضرر کردن/بی هوش کردنگزارش
18 | 1
schooling٢٠:١٥ - ١٣٩٩/٠١/١٨تحصیلات رسمی مدرسه ای ( در مدرسه ) Al's dad has only a few years of schoolingگزارش
21 | 0